پرسش :

من دختری ۱۵ ساله هستم. و نه عاشق یک بازیگر بلکه عاشق یک شخصیت کتاب شده ام ، در تولد یازده سالگی ام یک سری کتاب پنح جلدی هدیه گرفتم به نام آشیانه افسانه که در دو هفته تمام این کتاب هارا خواندم در جلد دوم...


پاسخ :
دوست نوجوان، همان قدر که واقعیت عشق به یک شخصیت خیالی به سادگی در باور انسان نمی گنجد، پاسخ شما هم ساده نخواهد بود! ما انسانها هیچ گاه از ذهنیت ها و تخیلاتمان به طور کامل جدا نبوده و نیستیم و شاید وجه تمایز ما با حیوانات همین قدرت تخیل و انتراع است. اما هیچ گاه نباید از یاد ببریم که ما به هر حال در دنیای واقعی زندگی می کنیم و در نهایت هم با واقعیت های همین جهان سروکار داریم.

علاقه به شخصیت های خیالی ، مانند شخصیت های داستانها، فیلمها، کارتون ها چیز تازه ای نیست و شاید خیلی از ماها به ویژه در دوران کودکی و نوجوانی آن را تجربه کرده باشیم. این مسئله کاملا طبیعی است که به واسطه قدرت تخیل انسان، به ویژه در افرادی که قدرت تخیل بالاتری دارند، به ویژه در سنین کودکی، به صورت عمیقی درگیر چنین تصورات و ذهنیت هایی باشند. در خیلی موارد کودکان به قدری غرق در شخصیتهای داستان یا فیلم می شوند که تا مدتها آن را درکنار خود تصور میکنند، شبها در عالم رویا با آنها هستند و در خواب و بیداری با آنها سخن می گویند. عشق و علاقه مفرط به موجودات تخیلی و غیر واقعی، اما، کمی با این حالت عادی فاصله دارد، و بایستی در این زمینه هوشیار باشید.

این که شما در نتیجه خواندن این داستانها (و نه در نتیجه عشق مفرط به شخصیت وارن) برخی از کارکردهای ذهنی و فردی شما تقویت شده باشد، مثل مثالهایی که زدید، میتواند نقطه مثبت و بسیار خوبی باشد. طبیعتا اگر داستان، فیلم یا کتاب یا مطلبی بتواند ما را در جهت مثبت به خودشناسی و استفاده بهتر از استعدادهای درونی مان برساند، داستان موفقی بوده است. درست مانند این که شما با ورزش کردن نیروی بدنی خود را تقویت کنید، یا مثال بهتر این که فرض کنید با بازی کامپیوتری میتوانید قدرت تمرکز خود را بالا ببرید، میتوانید واکنش سریعتری نسبت به محرکها داشته باشید، اطلاعات عمومی شما افزایش می یابد و ... دهها فایده دیگر ممکن است داشته باشد! اما در نهایت افراط در همین فعالیت بسیار آموزنده و خوب، میتواند شما را از دنیای واقعی دور نماید. شما را به انزوا بکشاند!

شخصیت های این‌چنینی که شما درگیر آن شده اید، هیچگاه به غیر از ذهن نویسنده آن وجود خارجی نداشته و ندارند (البته نمیتوان منکر این شد که شاید در تمام جهان هستی مواردی شبیه آنها بوده یا باشند). اکنون ارتباط شما با نویسنده ۴۴ ساله آن (که مشغول زندگی با همسر و پنج فرزند خود است)، هیچ دردی از شما دوا نخواهد کرد و قطعا مشکلاتی به مشکلات شما اضافه خواهد نمود. در شرایط عادی و منطقی، ملاقات با مشاهیر و اشخاص مهم و تأثیر گذار مانند برندون مول که مجموعه های داستانی پر طرفداری را نوشته است میتواند فرصتی مغتنم باشد، اما این که هدفگذاری آینده و سرنوشت زندگی خود را دیدار با این فرد قرار دهید قطعا منطقی و عاقلانه نیست.

همان طور که عرض شد، بخش زیادی از این احساس شما ناشی از قدرت تخیل شماست و بخشی هم ناشی از سن نوجوانی است که هم قوای تخیل و هم قوای احساسی و عاطفی در این سنین بسیار پر جنب و جوش هستند. البته بی شک بخشی از این وضعیت نیز ناشی از اوضاع خانوادگی شماست. مقصود این است که شما با عبور از هرکدام از این وضعیت ها ممکن است دچار تغییراتی در تمایلات و علایق و احساسات بشوید. در همه حال به این نکته توجه داشته باشید که هر گونه رفتار یا احساسی ، میتواند از حالت عادی به حالت غیر عادی در بیاید و اینجاست که نقطه هشدار برای شماست. در مورد علاقه شما به یک شخصیت داستانی هم میتوان همین را گفت.

به هر حال پرداختن به امور درسی، خواندن کتاب، اضافه کردن اطلاعات عمومی و علمی و اینها که اکنون مشغول آن هستید، همه و همه بسیار خوب هستند، اما توجه داشته باشید که هرکدام از اینها تا جایی خوب است که برای ما منفعت داشته باشد و منافع آن خیلی بیشتر از ضرر آن باشد. اگر هر کاری به جای منفعت به ما (یعنی به آرامش ما، به سلامت ما، به زندگی طبیعی و درست ما و ...) ضرر و آسیب برساند، پرداختن به آن نمیتواند توجیهی داشته باشد و لازم است شما آن را کنترل کنید.

منبع: www.soalcity.ir