پرسش :

برنامه‌های دشمنان برای شکست انقلاب لسلامی ایران و عدم تحقق اهداف آن چیست؟


پاسخ :
پاسخ بر اساس بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی:
 

مقدمه

ما دشمنانی داریم و آن‌ها این حرکت به جلو را برای ملت ما نمیپسندند. جلودار این دشمنان هم رژیم ایالات متحده‌ی امریکاست. حرف سردمداران سیاست امریکا با ملت ایران چیست؟ توجه کنید من حرف دل گردانندگان سیاسی امریکا را برای شما بیان کنم؛ حالا حرفهای گوناگونی میزنند؛ اما حرف دل آن‌ها یککلمه است؛ آن‌ها میگویند: ای ملت ایران! آن چیزی را که انقلاب شما از ما گرفته است، آن را به ما برگردانید. آن‌ها میگویند قبل از انقلاب ما بر کشور شما سیطره‌ی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی داشتیم... میگویند ما بر کشور شما این سلطه را داشتیم، انقلاب آمد و ما را بیرون کرد؛ این را به ما برگردانید تا ما دوباره بر کشور شما سلطه پیدا کنیم. حرف آمریکاییها این است. حالا اسم حقوق بشر را میآورند، اسم انرژی اتمی را میآورند، اسم دموکراسی را میآورند و تهمت تروریست میزنند؛ این‌ها حرف است. حرف واقعی همان است... بیست و هفت سال است آمریکاییها با ملت ایران در این چالش‌اند. امروز با گذشته تفاوتی نکرده است. آنچه که امروز آمریکاییها از خود بروز میدهند، همان چیزی است که در طول بیست و هفت سال نسبت به ملت ایران، همیشه در ذهنشان بوده است. ابزارشان هم عبارت است از تهدید، ارعاب، تبلیغات جنگ روانی، دلسرد کردن مردم، نومید کردن مردم، ایجاد دودستگی و تحریک عصبیتها؛ اگر بتوانند، ابزار دشمنان ملت شما این‌هاست. فشار بیاورند- فشارهای فرسایشی- و با تبلیغات این‌ها را برجسته، بزرگ و درشت کنند؛ برای اینکه در مردم احساس عدم امنیت به وجود آورند، برای اینکه مردم در موفقیتشان، آینده‌شان و کفایت مسئولان‌شان تردید و شک و شبهه پیدا کنند؛ کار دشمن این‌هاست. فشار بیاورند، شاید بتوانند مسئولین را دچار دودستگی کنند؛ شاید بتوانند تصمیم‌گیران کشور را در تصمیم‌گیریهای بزرگ خودشان‌ دچار تزلزل کنند؛ کار دشمن این‌هاست؛ ابزار دشمن این‌هاست. ۱۳۸۵/۰۱/۰۱

ملت ایران با ساقط کردن رژیم دست‌نشانده‌ی آمریکا، آمریکا را از این کشور بیرون کرد. خوب، آمریکائیها میتوانستند بعد از انقلاب بلافاصله به خود بیایند... آن‌ها میتوانستند از ملت ایران عذرخواهی کنند؛ میتوانستند ضربه‌هائی را که به ملت ما زدند، آن مقداریاش که قابل جبران است، جبران کنند... اما آن‌ها این کار را نکردند. آن‌ها نه عذرخواهی کردند، نه از سقوط رژیم سلطنتی عبرت گرفتند؛ بلکه از همان ماه‌های اول، شمشیر را از رو بستند و سفارت شد مرکز توطئه؛ لانه‌ی جاسوسی، مرکز ارتباطات مشکوک برای تحریک این و آن، برای اینکه شاید بتوانند جمهوری اسلامی را به زمین بزنند؛ شاید بتوانند جمهوری اسلامی را شکست بدهند. این اشتباه بزرگ را آمریکائیها کردند. بعد هم هرچه توانستند و هرچه از دستشان برمیآمد، با جمهوری اسلامی و با ملت عزیز و کشور ما کردند، که یک نمونه‌اش حمله کردن به طبس است؛ یک نمونه‌اش قضیه‌ی سرنگون کردن هواپیمای مسافری ماست که نزدیک سیصد نفر را در خلیج فارس کشتند- هواپیمای مسافری را زدند و انداختند توی آب- یک نمونه‌اش حمله به سکوهای نفتی ماست- که در خلیج فارس به سکوی نفتی ما زمانِ ریگان حمله کردند- یک نمونه‌اش کمکهای همه‌جانبه به صدام بعثی خبیث است، برای اینکه شاید بتوانند او را در جنگ بر ما پیروز کنند و جمهوری اسلامی را ضربه بزنند. از این قبیل اگر بخواهیم برای جنایات آمریکا فهرست درست کنیم، یک کتاب میشود. یکی از وزرای دفاع آمریکا در برهه‌ای، حرف دل آمریکائیها را زد؛ گفت: ما باید ریشه‌ی ملت ایران را بکَنیم. ملاحظه میکنید؛ ریشه‌ی ملت ایران، نه دولت ایران، نه جمهوری اسلامی. درست میفهمید؛ میفهمید که جمهوری اسلامی یعنی ملت؛ مسئولین جمهوری اسلامی یعنی همه‌ی ملت ایران؛ لذا میگفت باید ریشه‌ی ملت ایران را بزنیم. این روش آمریکائیها بود. هر کار هم از دستشان برمیآمد، کردند. ۱۳۸۸/۰۸/۱۲

دشمن یک سناریوی جامع و سر و ته داری را برای نظام اسلامی و برای حرکت اسلامی و بیداری اسلامی تدارک دیده است. خوشبختانه ما کفایت برخورد با این سناریو را داریم؛ در این تردیدی نیست. این را من با قاطعیت عرض میکنم: با مایه‌های اعتقادی و فلسفی و عقیدتىِ غنی و قویای که در بین ما بالفعل وجود دارد - حالا آن کارهای بالقوه به جای خود - با نیروی انسانىِ علاقه‌مند و کارآمد، این کفایت در نظام جمهوری اسلامی هست که در مقابل این هجمه مقابله کند؛ همچنان که در طول این سی و دو سال، جمهوری اسلامی این کفایت را نشان داده. در این سی و دو سال بیکار که نبودند. مرتباً تلاش شده، مرتباً فکر شده، به قول خودشان اتاقهای فکرشان مشغول کار بوده است. پول خرج کرده‌اند، مرتباً طرح بیرون داده‌اند، آدم معین کرده‌اند، مأمور گذاشته‌اند، رفت و آمد کرده‌اند؛ در زمینه‌های دیپلماسی هرچه توانسته‌اند، کرده‌اند؛ ولی خب، نتیجه این شده است که جمهوری اسلامی جلو آمده، آنها عقب رفته‌اند. البته اگر برخی کوتاهیهای ما نبود، برخی از ضعفهای اخلاقی و غیر اخلاقی ما نبود، ما از این هم جلوتر میرفتیم. بالاخره اشکالاتی در ما وجود داشته؛ لیکن با وجود اشکالات، امروز ما به طور واضح و بیّن جلو رفته‌ایم، و دشمن به طور واضح و بیّن عقب رفته. آمریکای دوره‌ی ریگان با آمریکای دوره‌ی اوباما زمین تا آسمان تفاوت کرده. جمهوری اسلامىِ سال ۶۰ هم با جمهوری اسلامىِ سال ۹۰ زمین تا آسمان تفاوت کرده. ما جلو رفته‌ایم، آنها عقب رفته‌اند. بنابراین کفایت برخورد وجود دارد، منتها بیم آن هست که ما یا غافل شویم یا مغرور شویم؛ هر دو تای اینها خطر است. نه باید غفلت کرد و سرگرم کارهای حاشیه‌ای شد، نه باید مغرور شد و دشمن را خرد و بیچاره شمرد؛ باید هشیاری باشد. تک تک ماها مخاطب این حرف هستیم. ۱۳۹۰/۰۳/۰۸
 

ایجاد تفرقه قومی و ترویج جدایی‌طلبی در بین اقوام

اول انقلاب شما جوانها یادتان نیست. سال اول انقلاب در تقریباً چهارگوشه‌ی کشور با شعار قومیت‌، کانونهای جنگ و درگیری به وجود آمد. در بلوچستان، در کردستان، در ترکمن‌صحرا، در نقاط مختلف؛ با بهانه‌ی قومیت‌. دنبالش میرفتند، میدیدند این اقوام هیچ‌کدامش با اسلام و با انقلاب اسلامی مسئله‌ای ندارند. من خودم در بلوچستان زندگی کرده بودم. آنجا تبعید بودم و بلوچ‌ها را میشناختم. میدانستم این‌ها با انقلاب کوچکترین مسئله‌ای ندارند؛ اما یک عده‌ای به نام بلوچ و با یک استفاده و ترفندی با انقلاب درافتادند. عین همین قضیه در مورد کردستان بود. عین همین قضیه در مورد ترکمن‌صحرا بود. بعد تحریکات این‌ها روشن شد، معلوم شد که از کجا تحریک میشوند. ۱۳۸۷/۰۲/۱۴

اولین کاری که از طرف آمریکائیها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکنده‌ی جمهوری اسلامی و کمک به حرکتهای تجزیه‌طلب‌ و تروریستی در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند. در هر نقطه‌ای از نقاط کشور که حرکتهای تجزیه‌طلب‌ در آنجا زمینه‌ای داشت، انگشت آمریکائیها را ما دیدیم؛ گاهی پول آن‌ها را، و حتّی در مواردی عناصر آمریکائی را ما در آنجا دیدیم... شرورِ تروریستِ آدمکش مرتبط با افسر آمریکائی در یک کشور همسایه! این هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. ۱۳۸۸/۰۱/۰۱
 

حمله نظامی ناجوانمردانه ۸ ساله به کشور

در هشت سال جنگ‌ تحمیلی، دشمن علناً با ما صف‌آرایی داشت. ظاهر قضیه، عراق بود؛ اما پشتِ سرِ عراق، امریکا بود؛ پشت سرِ عراق، ناتو بود؛ پشت سرِ عراق، همه مرتجعین بودند. این را ما در تمام طول هشت سال جنگ، بارها و بارها گفتیم. خیلیها حاضر نبودند باور کنند؛ ولی همان کسانی که عراق را در این مدّت تجهیز کردند، امروز اعتراف میکنند. جنگ، جنگی نظامی بود. در حقیقت همه دنیای استکبار و کفر، با اسلام در جمهوری اسلامی مبارزه میکرد. ۱۳۷۱/۰۵/۰۷

نوع‌ دشمنیهایی که علیه نظام ما میشد، در تاریخ نظامهای انقلابی دنیا بیسابقه است. در کجا سراغ دارید که بلوک شرق و غرب متفقاً با همدیگر تصمیم بگیرند به دولتی کمک نکنند و به دشمن او کمک برسانند؟! معمولًا این‌گونه است که اگر به کشوری توسط قدرتی فشار وارد شد، بلوک دیگر با کمکهای خود سعی میکند فشار وارد شده را خنثی کند. کشور ما در دوران سختیهای خود، از هر دو بلوک تحت فشار بود. ۱۳۶۸/۰۳/۱۸

یک کشور را هشت سال ویران کردند. مگر شوخی است!؟... امروز اسناد همکاری امریکا با عراق در جنگ تحمیلی علیه ما، در حال رو شدن است. ما آن روز میگفتیم؛ ما آن روز قاطعانه میگفتیم که شرق و غرب از عراق حمایت میکنند. اما یک عده کوته‌فکرهای داخلی، انکار میکردند و میگفتند به چه دلیل؟ بفرمایید؛ این هم دلیل! امروز اسناد خود آمریکاییها را آمریکاییها رو میکنند و معلوم میشود که در این چند سال، چه کمکهای عظیمی به عراق کردند. شرق و غرب با یکدیگر همدست شدند؛ این جنگ را به راه انداختند و مملکت را ویران کردند. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲

اوایل جنگ، ما سیم‌خاردار لازم داشتیم؛ آن را از یک کشور خارجی خریدیم تا به داخل کشور بیاوریم. این محموله باید از شوروىِ آن روز عبور میکرد. چون‌ آن‌ها پشتیبان‌ عراق بودند، اجازه‌ی عبور ندادند! سیم‌خاردار که نه بمب اتم است، نه توپ است، نه تانک است؛ اما اجازه‌ی عبور ندادند! این‌قدر با ما بد بودند. وقتی ما میخواستیم توپ بخریم، به ما نمیفروختند؛ تانک میخواستیم بخریم، به ما نمیفروختند؛ سیم‌خاردار میخواستیم بخریم، به ما نمیدادند؛ امکانات میخواستیم، به ما نمیدادند. ۱۳۸۳/۱۲/۰۵

اکنون اعتراف کرده‌اند که ما صدّام حسین را در جنگ با ایران حمایت کرده‌ایم! به نظر شما ملت مظلوم ایران در مقابل این موضع و این اعترافات، چه احساسی پیدا میکند؟ هشت سال جنگ از طرف رژیم عراق علیه ما تحمیل شد؛ شهرها بمباران شد؛ منابع حیاتی از بین رفت؛ جوانان به شهادت رسیدند؛ هزارها میلیارد ثروت ملی نابود شد؛ فرصتها مشغول شد؛ یک جنایت عظیم تاریخی اتفاق افتاد. همان روزها ما همیشه تکرار میکردیم که آمریکاییها به صدّام حسین کمک میکنند. در سخنرانیهای همان ایّامِ جنگ، بارها این مطلب را میگفتیم؛ اما خودشان منکر بودند و میگفتند ما بیطرفیم! حال بعد از آنکه از پایان جنگ، دوازده سال میگذرد، این وزیر امریکایی در یک سخنرانىِ واضح در یک مرکز، به‌طور رسمی اعتراف میکند که ما به صدّام حسین کمک کرده‌ایم! حال سؤال این است که این اعترافات شما به چه درد ما میخورد؟ ۱۳۷۹/۰۱/۰۶
 

تحریم و محاصره اقتصادی

فشار عمده‌ی دشمن برای این است که لشکر انقلاب را از انقلاب جدا کند. هر حرکتی که بتوانند بکنند، میکنند تا شاید بتوانند لشکر انقلاب- یعنی ملت- را از انقلاب جدا کنند. تبلیغات میکنند تا اینکه مردم را دلسرد و از انقلاب جدا کنند. محاصره‌ اقتصادی میکنند، برای اینکه شاید بتوانند وضع اقتصادی کشور را خراب و بحرانی کنند و مردم را دلسرد و از انقلاب جدا کنند. ۱۳۷۵/۱۱/۱۲

این رنجهایی که بر ملت ما تحمیل شد که یکی از آن‌ها، جنگ هشت‌ساله و محاصره‌ اقتصادی و محاصره سیاسی و تبلیغی و فشارهای گوناگون در طول این بیست سال تا امروز بود برای چه بود؟ استکبار و محافل قدرت طلبِ جهانی و سرمایه‌داران بزرگی که بر خیلی از کشورهای غربی حاکم هستند، از جان ملت ایران چه میخواهند؟ این سؤال مهمّی است. من به شما عرض میکنم که عامل اصلی این دشمنیها، عبارت از این بود که ملت ایران در عمل و زبان به همه نشان داد و گفت که میخواهد زیر بار سلطه بیگانگان نباشد. ۱۳۷۸/۱۱/۱۳

دشمن با تحریم و با فشار اقتصادىِ گوناگون سعی کرد مردم را از میدان خارج کند. میگویند که ما با مردم دشمن نیستیم. دروغ میگویند؛ راحت، با وقاحت! بیشترین فشار برای این است که مردم ناراحت شوند، مردم در تنگنا قرار بگیرند، مردم زیر فشار قرار بگیرند، شاید بتوانند به این وسیله بین مردم و نظام اسلامی فاصله ایجاد کنند. هدف، فشار بر مردم است. ۱۳۹۲/۰۲/۰۷
 

تهاجم فرهنگی و هجمه به باورها و اعتقادات مردم

چند سال قبل از این در زمان حیات امام بزرگوار بود این قضیه، یکی از وزرای رئیس جمهور وقت امریکا علناً، صریحاً، در مقابل چشم خبرنگارها گفت که ما باید ریشه‌ی ملت ایران را بکنیم. ببینید چه قدر این حرف ابلهانه است، ریشه‌ی ملت ایران! توی همه‌ی دنیا پخش شد. قضیه‌ی اینها قضیه‌ی ملت است، نه فقط قضیه‌ی دولت. ریشه‌ی ملت ایران. خب معلوم است که ریشه‌ی یک ملت آن روز چهل پنجاه میلیونی را که نمیشد کند که همه را از بین برد. معنایش این بود که ملت را بیریشه کنیم، فرهنگ این ملت را بگیریم. آن چیزهایی را از این ملت بگیریم که آنها را وادار میکند به این ایستادگی و مقاومت. ۱۳۷۶/۰۸/۱۴

نظام و حکومت اسلامی به مردم متکی است، مردم آن را حفظ کرده‌اند. باید کاری کنید که مردم آن را رها کنند. راهش این است که مردم را با ترویج فرهنگ و ادبیات غربی و فرهنگ و تربیت امریکایی، به واگرایی نسبت به دین و فرهنگ و سنت و تاریخشان سوق داد. وقتی مردم این تعلقات را رها کردند، بعد از گذشت چند سال، بدون این‌که سرمایه‌ای صرف کنید، با یک حمله و تحرک احیانا نظامی مختصر میتوانید این مانع بزرگ، یعنی نظام اسلامی را از سر راه بردارید. ۱۳۸۱/۱۲/۰۶

تهاجم فرهنگی، به مقصود بیاعتقاد کردن نسل نو انجام میگیرد؛ هم بیاعتقاد کردن به دین، هم بیاعتقاد کردن به اصول انقلابی و آن تفکر فعالی که امروز استکبار از آن میترسد و قلمرو قدرتهای استکباری را به خطر میاندازد. ۱۳۷۰/۱۰/۲۵

تسخیر ملتها از طریق تزریق و تحمیل فرهنگ بیگانه، کار تازه شناخته‌ای نیست، بلکه از قدیم بوده است؛ منتها در یک دو قرن اخیر بر اثر علمی که غربیها به دست آورده‌اند و همه‌ی کارهای خودشان را منظم و مرتب و با فرمول و برنامه انجام داده‌اند، این کار را هم با فرمول و برنامه کرده‌اند و میکنند. آنها میدانند که این کار را چگونه باید بکنند و کجاها را بیشتر هدف بگیرند. آنها تجربه هم پیدا کرده‌اند و انصافا در کار تبلیغات، فرهنگ‌سازی و فرهنگ‌دهی به کشورها و ملتها فوق‌العاده‌اند. ۱۳۸۱/۱۱/۰۷

دشمن از راه اشاعه‌ی فرهنگ غلط - فرهنگ فساد و فحشا - سعی میکند جوانهای ما را از ما بگیرد. کاری که دشمن از لحاظ فرهنگی میکند، یک «تهاجم فرهنگی» بلکه باید گفت یک «شبیخون فرهنگی» یک «غارت فرهنگی» و یک «قتل عام فرهنگی» است. ۱۳۷۱/۰۴/۲۲

من یک وقت گفتم دشمنان «شبیخون فرهنگی» میزنند. این ادعا راست است و خدا میداند که راست است. بعضی نمیفهمند؛ یعنی صحنه را نمیبینند. کسی که صحنه را میبیند، ملتفت است که دشمن چه‌کار میکند و میفهمد که شبیخون است، و چه شبیخونی هم هست! ۱۳۷۲/۰۲/۱۵

امروز هیچکس نمیتواند انکار کند که فوریترین هدف دشمنان جمهوری اسلامی، تسخیر پایگاههای فرهنگی در کشور است. آنان درصددند بدین وسیله، باورهای اسلامی و انقلابی را که اصلیترین عامل ایستادگی ملت ایران در برابر نظام سلطه‌ی استکباری است، از ذهنها و دلها بزدایند و باورهای سلطه‌پذیری و فرودستی در برابر غرب را به جای آن بنشانند. تلاش آشکار از سوی واسطه‌ها و دست‌نشاندگان امپراتوریهای زر و زور، در بسیاری از عرصه‌های فرهنگی برای تردید افکنی در مبانی اسلام و انقلاب، امروز افراد دیر باور را نیز به دغدغه افکنده است، و کسانی که دیروز هشدار در برابر شبیخون فرهنگی را جدی نمیگرفتند، امروز آن را به چشم خود میبینید. بیشک نخستین آماج این شبیخون، جوانان‌اند، بویژه آنانکه در جاده‌ی دانش و فرزانگی قدم برمیدارند و آینده‌ی فرهنگی و سیاسی کشور در دست آنها است. ۱۳۸۰/۰۶/۱۰
 

جلوگیری از پیشرفت علمی، صنعتی کشور

آنچه امروز برای استکبار جهانی یک خطر تلقی میشود، این است که ملت‌های مسلمان هویت و شخصیت و اصالت و استقلال خود را جدی بگیرند. همان‌طور که عرض کردیم، آن‌ها دلشان میخواهد کشورهای منطقه‌ی اسلامی، کشورهای شرق، کشورهایی که به دلایل گوناگون از کاروان پیشرفت علم‌ عقب مانده‌اند، همیشه در حضیض نادانی و ناتوانی بمانند. آن‌ها با هر پیشرفتی در هر کشور عقب‌افتاده مخالفند. آن‌ها وقتی میبینند کشور عقب‌افتاده‌ی دوران رژیم طاغوت‌، امروز تبدیل به کشوری شده است که در زمینه‌های علمی و صنعتی دارای شجاعت است و در میدان‌هایی وارد کار صنعتی و فناوریهای پیچیده شده که احساس میکنند سال‌های متمادی پیش رفته است، احساس خطر میکنند.

اگر این ملت بتواند خودش را به قله‌های پیشرفت و علم و ترقی برساند، یک دروازه‌ی عظیمی جلوی راه ملتها برای رفتن به سمت معنویت باز میشود. لذا کارشکنی میکنند؛ مخالفت میکنند؛ تبلیغات سوء میکنند؛ تحقیر میکنند؛ از فشارهای سیاسی و اقتصادی استفاده میکنند، برای اینکه این ملت نتواند به این مقصود برسد.

همه‌ی سعی دشمنان ما این است که این عناصرِ زنده‌کننده و پیش‌برنده را از جوانهای ما بگیرند؛ ایمانش را بگیرند، اعتماد به نفسش را بگیرند؛ کمااینکه در دوره طاغوت موفق شده بودند. جوان ما آن روز اعتماد به نفس نداشت، خودش را به طور غریزی و شبه غریزی، کوچکتر و حقیرتر از یک جوان اروپائی میدانست! مگر جوان اروپائی چیست؟ کیست؟ یک موجود سرتاپا عقده‌ی روحی و مشکلات روانی و گرفتاریهای گوناگون مادی و معنوی؛ اما تبلیغات رنگین، تصویری از جوان ما درست کرده بود که این جوان ما به این تصویر که نگاه میکرد، همیشه احساس میکرد که کوچکتر است؛ حقیرتر است؛ یک چنین اشتباهی را در ذهن جوانهای ما کاشته بودند. الآن هم جوانهای آن دوران که پیر مردهای امروزند، آن‌هایی که تحت تأثیر انقلاب قرار نگرفتند، اگر مراجعه کنید، همان روحیه و احساس را در این‌ها میبینید؛ تربیت غلط دوران جوانی آن روز. آن‌ها اعتماد به نفس نداشتند.

میخواهند از جوانِ امروز، اعتماد به نفسش را بگیرند، ایمانش را بگیرند، روحیه‌ی ابتکارش را بگیرند، روحیه‌ی خلاقیتش را بگیرند، شوق او به پیشرفت و کار را بگیرند و او را با گرفتاریهای گوناگون سرگرم و مشغول کنند. حالا یکی را به شهوات، یکی را به کارهای لغو، یکی را به هرزه‌گردی و بیهوده این ور و آن ور رفتن، یکی را به یقه‌ی این و آن را گرفتن. ۱۳۸۶/۰۲/۱۹

یک جبهه‌ی دشمن عنودی در مقابل نظام جمهوری اسلامی در میان قدرتهای دنیا وجود دارد. آیا این جبهه‌ی عنود و لجوج در دشمنی با جمهوری اسلامی، مشتمل بر اکثر کشورهای دنیا است؟ ابداً؛ آیا مشتمل بر اکثر کشورهای غربی است؟ ابداً؛ این مربوط به چند کشور قدرتمندی است که به خاطر دلائل خاصی با نظام جمهوری اسلامی و با اقتدار نظام جمهوری اسلامی مخالفند و کارشکنی میکنند؛ یکی از کارشکنیها، همین کارشکنی در زمینه‌ی علمی است... از پیشرفت علمی ما هم راضی نیستند. بخشی از این کارهائی که امروز در زمینه‌ی تحریم و امثال اینها مشاهده میکنید، مربوط به همین است که نمیخواهند جامعه‌ی ایرانی به این اقتدار درونزا دست پیدا کند؛ که اقتدار علمی، یک اقتدار درونزا است. ۱۳۹۲/۰۵/۱۵
 

برنامه‌ریزی برای براندازی نظام اسلامی

دشمنان ما تصور میکردند با رحلت امام، آغاز فروپاشی این نظام مقدس کلید زده خواهد شد. آنها خیال میکردند امام که رفت، بتدریج این شعله خاموش خواهد شد، این چراغ خاموش خواهد شد. بعد، مراسم تشییع جنازه‌ی امام، آن احساسات مردم، آن حرکت عظیم مردم در حمایت از کاری که خبرگان کردند، اینها را مأیوس کرد. یک برنامه‌ریزی ده ساله کردند - این تحلیل من است، این به معنای اطلاع نیست؛ تحلیلی است که قرائن آن را برای ما اثبات میکند - ده سال بعد امیدوار بودند که نتیجه بدهد. سال ۷۸ که آن حوادث پیش آمد، آن کسی که این حوادث را خنثی کرد، مردم بودند. روز بیست و سوم تیر سال ۷۸ مردم آمدند در خیابانها، توطئه‌ی دشمن را که سالها برایش برنامه‌ریزی کرده بودند، در یک روز باطل کردند. آن روز گذشت. موج دوم، باز یک برنامه‌ریزی ده‌ساله بود تا سال ۸۸ . به نظرشان فرصتی به دست میآمد. به خیال خودشان زمینه‌ها را آماده کرده بودند. مطالباتی هم مردم داشتند - مردمی که وابسته‌ی به نظامند، وفادار به نظامند - فکر کردند از این مطالبات بتوانند استفاده کنند؛ لذا آن قضایای سال ۸۸ به وجود آمد. دو سه ماه تهران را متلاطم کردند - البته فقط تهران را - دو سه ماه توانستند دلها و ذهنها را به خودشان مشغول کنند. اینجا هم مردم آمدند توی میدان. بعد از آنکه باطنها ظاهر شد، در روز قدس مردم دیدند که اینها حرف دلشان چیست، در روز عاشورا فهمیدند که اینها عمق خواسته‌هاشان تا کجاست، مردم عزیز ما به میدان آمدند و حماسه‌ی نُه دی را به راه انداختند. نه فقط در تهران، بلکه در سراسر کشور، میلیونها نفر در روز نهم دی، بعد هم بلافاصله در بیست و دوی بهمن آمدند توی میدان، غائله را ختم کردند. این، هنر مردم است. درود به مردم ایران. درود به ملت مؤمن و مبارز و بصیر و آگاه ایران. ان‌شاءاللَّه به توفیق الهی، مردم همین راه را و همین خط را و همین آرمان را و همین عزم و همت را تا آخر ادامه خواهند داد. ۱۳۹۰/۰۳/۱۴

هنوز خیلی جا وجود دارد برای تحلیل و تبیین و روشن کردن زوایا و ابعاد این فتنه‌ای که دشمن طراحی کرده بود. دشمن محاسبات خیلی دقیقی کرده بود؛ منتها خوب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ایران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همه‌ی چیزها را مشاهده کرده بود. این کسانی که شما بهشان میگوئید سران فتنه، کسانی بودند که دشمن اینها را هل داد وسط صحنه. البته گناه کردند. نبایستی انسان بازیچه‌ی دشمن شود؛ باید فوراً قضیه را بفهمد. اگر اول غفلتی کرده است، وسط کار وقتی فهمید، بلافاصله بایستی راه را عوض کند. خوب، نکردند. عامل اصلی دیگرانی بودند که طراحی کرده بودند، به خیال خودشان محاسبه کرده بودند. به گمان آنها بساط جمهوری اسلامی بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقیقت دین، حتّی شعارهای دینی هم باقی نمانَد؛ برنامه این بود. طراحی این بود که اگر توانستند قاعده‌ی دولت را به شکل مطلوبِ خودشان بچینند، که بعد از آن، راه حرکتشان روشن بود که چه کار میکردند؛ اگر هم قاعده‌ی حکومت و دولت طبق میل آنها چیده نشد و برایشان ممکن نشد، کشور را به آشوب بکشانند؛ با خیال خودشان - من یک وقتی گفتم - کاریکاتور انقلاب اسلامی را درست کنند؛ مثل سایه‌هائی که حرکت یک قهرمان را تقلید میکنند، ادای قهرمانها را، ادای انقلاب را در بیاورند؛ برنامه‌شان این بود. ملت ایران توی دهن اینها زد و بساط اینها را جمع کرد. ۱۳۸۹/۱۰/۱۹
 

نفوذ برای تغییر محاسبات مسئولان و باورهای مردم

من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامه‌ی نفوذ در کشور یک برنامه‌ی جدّی استکبار است، برنامه‌ی جدّی آمریکایی‌ها است؛ دارند دنبال میکنند که نفوذ کنند. اشتباه نشود! این نفوذ برای این نیست که از یک جایی کودتا بشود؛ نه، میدانند که در ایران، در جمهوری اسلامی، با ساختی که جمهوری اسلامی دارد کودتا معنی ندارد. یک جاهایی یک‌وقت داخل فلان نیروی مسلّح نفوذ میکنند برای اینکه بیایند کودتا کنند، یکی را ببرند، یکی را بیاورند؛ نه، این نفوذ برای کودتا نیست، این نفوذ برای دو منظور دیگر است. یکی از آماجهای این نفوذ مسئولانند؛ آماج دوّم مردمند. مسئولان آماج این نفوذند؛ برای چه؟ هدف چیست؟ هدف این است که محاسبات مسئولان را عوض کنند و تغییر بدهند؛ یعنی مسئول جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که با ملاحظه‌ی هزینه و فایده احساس کند که باید این اقدام را بکند، این اقدام را نکند؛ نفوذ برای این است به این نتیجه برسد که فلان رابطه را قطع کند، فلان رابطه را ایجاد کند؛ نفوذ برای این است که این محاسبات در ذهن مسئولین عوض بشود. آن‌وقت، وقتی نتیجه این بشود که فکر مسئولین و اراده‌ی مسئولین در مشت دشمن قرار بگیرد، دیگر لازم نیست دشمن بیاید دخالت مستقیم بکند؛ نه، مسئول کشور همان تصمیمی را میگیرد که او میخواهد. وقتی محاسبه‌ی این حقیر عوض شد، تصمیمی را میگیرم که او میخواهد؛ من همان کاری را که او میخواهد مفت و مجّانی انجام میدهم؛ گاهی بدون اینکه خودم بدانم -یعنی اغلب بدون اینکه خودم بدانم- این کار را انجام میدهم. [بنابراین] سعی میکنند محاسبات مسئولین را عوض کنند. پس آماج اوّل مسئولینند.
​​​​​​​
آماج دوّم مردمند. باورهای مردم باید عوض بشود؛ باور به اسلام، باور به انقلاب، باور به اسلام سیاسی، باور به اینکه اسلام غیر از کارهای شخصی وظایف عمومی هم دارد، حکومت هم دارد، جامعه‌سازی هم دارد، تمدّن‌سازی هم دارد؛ باور به نفی اینها [جایگزین شود]. اینها باید از ذهن مردم زدوده بشود، عکسش در ذهن مردم جا بگیرد. ۱۳۹۴/۱۲/۲۰

​​​​​​​منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR