پرسش :

شیعیان بر چه اساسی امامان خود را معصوم می دانند؟


پاسخ :
اندیشمندان شیعه برای اثبات عصمت امامان از ادلّه ی گوناگونی بهره می برند[1]. در زیر به برخی از این ادلّه اشاره می شود:
 
1. جدایی ناپذیری مقام امامت از عصمت
مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنّت بر می آید، در رهبری سیاسی جامعه ی اسلامی خلاصه نمی شود; بلکه دنباله ی نبوّت و کامل کننده ی رسالت است.[2] این تصویر از امامت، پیامبر و امام را کنار هم می نشاند و دلایل عقلی عصمت را به قلمرو امامت نیز می کشاند.[3] با این تفاوت که در این جا، به جای ابلاغ وحی، از تبیین معارف وحیانی سخن می رود.
 
2. قرآن و عصمت امام
آیه ی امامت: قرآن کریم ظالمان را شایسته ی مقام امامت نمی داند[4] و با توجه به آن که در فرهنگ قرآن، هر گناه کاری ظالم خوانده می شود،[5] چاره ای جز پذیرش عصمت امام باقی نمی ماند. روشنی این آیه به اندازه ای است که برخی از مفسران اهل سنّت را نیز به اعترافی چنین واداشته است: «فیه دلیلٌ علی عصمة الانبیاء من الکبائر قبل البعثة و ان الفاسق لا یصلح للامامة»[6].

اگر این مفسّر، به انصاف به آیه می نگریست، میان امامت و نبوّت فرقی نمی گذاشت و در بیان شرایط امام، بر عدالتِ تنها بسنده نمی کرد; زیرا در آیه ی مورد بحث، سخن بر سر آن است که ظالمان شایستگی دریافت عهد الهی را ندارند. حال چگونه این جمله از نظر این مفسر، در یکی از مصادیق عهد (نبوت) لزوم عصمت را نتیجه می دهد و در مصداق دیگر آن، از حدّ اشتراط عدالت فراتر نمی رود؟!

آیه اولوالامر:
قرآن کریم همگان را به اطاعت از اولوالامر فرا می خواند و اینان را در کنار پیامبر می نشاند.[7] این اطاعت به دلیل آن که قید و شرطی را به هم راه ندارد، اطاعتی همه جانبه و بی چون و چرا است و این مطلب جز با عصمت اولوالامر سازگار نیست؛ زیرا سرسپردگی این چنینی، تنها در برابر کسی سزاوار است که از کج روی و کج اندیشی در امان است و نه تنها در گفتار، بلکه با رفتار خود نیز مردم را جز به آن چه رضای خداوند است نمی خواند.[8]

فخر رازی، اندیشمند و مفسّر بزرگ اهل سنّت که به دلیل توانایی زیاد در شبهه افکنی، امام المشکّکین خوانده می شود، دلالت آیه بر عصمت را می پذیرد؛ اما منظور از اولوالامر را نخبگان امّت می داند؛[9] در حالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از امامان دوازده گانه ی شیعه نام می برد و آنان را جانشین خود و پیشوای مردم معرفی می کند.[10]
 
آیه تطهیر:
این آیه به روشنی، عصمت اهل بیت را می نمایاند و بر پاکی و طهارت آنان تأکید میورزد.[11] با توجه به این نکته که قرآن کریم هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی را «رجس» می شمارد،[12] تفسیری جز عصمت بر نمی تابد.
 
3. عصمت اهل بیت در روایات نبوی
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، فضایل فراوانی برای اهل بیت علیهم السلام برمی شمارند که برخی از آن ها جز با عصمت آنان سازگار نیست. در این قسمت به نمونه هایی از آن چه در کتب اهل سنّت آمده است، بسنده می کنیم:
 
اهل بیت، هم راه و هم تای قرآن:
در حدیث پر آوازه ی ثقلین، توجّه به دو نکته، اندیشه ی حق جویان را به عصمت اهل بیت ره نمون می گردد: یکی آن که در این حدیث، کتاب و عترت در کنار یک دیگر، محور هدایت به شمار آمده اند: «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا»؛ دیگر آن که در این روایات بر جدایی ناپذیری قرآن و عترت تأکید شده است: «لن یفترقا حتی یردا علی الحوض»؛ اگر اهل بیت معصوم از گناه و خطا بری نبودند، پیروی از آنان همواره موجب هدایت نمی گردید و جدایی ناپذیری آنان از قرآن، معنای روشنی نمی یافت.[13]
 
ـ پیروی از اهل بیت، مایه ی رستگاری:
افزون بر حدیث معروف سفینه که اهل بیت را به کشتی نوح همانند می کند و رستگاری ابدی را با پیروی از آنان پیوند می زند، احادیث فراوان دیگری نیز در این باره می توان یافت که روایت زیر نمونه ای از آن ها است:
هر کس می خواهد زندگی و مرگش هم چون حیات و ممات من باشد،... ولایت علی و فرزندانش را برگزیند; زیرا آنان هرگز شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به گم راهی نمی کشانند.[14]

پی‌‍‌نوشت‌ها:
[1]. ر.ک: علامه ی حلی الالفین فی امامة امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام.
[2]. الالهیات، ج 4، ص 45ـ26; امامت و رهبری، ص 52ـ51؛ پژوهشی در عصمت معصومان، ص 285ـ280.
[3]. ر.ک: انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص 206ـ204; قواعد المرام، ص 179ـ177؛ کشف المراد، ص 365ـ364؛ نهج الحق، ص 158ـ157; ارشاد الطالبیین، ص 336ـ333؛ تنزیه الانبیاء، ص 9ـ8; عقائد الامامیه، ص 67؛ معانی الاخبار، ص 134ـ133؛ تلخیص الشافی، ج 1، ص 201ـ194 و امام شناسی، ج 1، ص 9.
[4]. بقره/124.
[5]. الالهیات، ج 4، ص 121; المیزان، ج 1، ص 276؛ امامت و رهبری، ص 168.
[6]. تفسیر البیضاوی، ج 1، ص 139.
[7]. نساء/ 59.
[8]. المیزان، ج 4، ص 401ـ387.
[9]. تفسیر کبیر، ج 10، ص 116.
[10]. ر.ک: اثبات الهداة، ج 1، ص 501؛ و ینابیع المودة، ص 495ـ494.
[11]. المیزان، ج 16، ص 313ـ309; 247ـ157; منشور جاوید، ج 5، ص 320ـ282.
[12]. ر.ک: الالهیات، ج 4، ص 129ـ128؛ روح المعانی، ج 22، ص 12.
[13]. الغدیر، ج 3، ص 298ـ297؛ راهنماشناسی، ص 377ـ376; امامت و رهبری، ص 76ـ75.
[14]. کنز العمال، ج 11، ص 612ـ611، ح 32960.

منبع: اندیشه قم