پرسش :

آیا دعا کردن با مقام رضا و تسلیم در برابر اراده الهی منافات دارد؟


پاسخ :
در آموزه های اسلامی با دو مؤلفه ظاهرا متضاد مواجه می شویم: «دعا» و درخواست از خداوند برای رشد در مقام های مادی و معنوی از یک سو و لزوم «رضا» و صبر و تسلیم به قضا و قدر خداوند از سوی دیگر. این دو مؤلفه از آنجا با یکدیگر متناقض به نظر می رسند که می بینیم دعا کردن برای بهبود شرایط مادی و معنوی فقط از کسانی برمی آید که بدون رضایت دادن به اراده و قضا و قدر الهی در باره خود، از آن وجود مقدس درخواست می کنند که شرایط بهتری را برای شان پدید آورد. اما چگونه ممکن است که در آموزه های دینی هر دوی این مؤلفه ها توصیه شده باشند؟! یعنی چگونه مردم هم به دعا کردن توصیه شده باشند و هم به تسلیم و رضایت از آنچه اراده الهی برای شان پدید می آورد؟!

مولوى نیز می گوید برخی از اولیاء الهی به سبب رضا و تسلیم هیچ خواسته ای از خدا ندارند و دهان شان از دعا بسته است! او می گوید:
بشنو اکنون قصهٔ آن ره‌روان
که ندارند اعتراضی در جهان
ز اولیا اهل دعا خود دیگرند
که همی‌دوزند و گاهی می‌درند
قوم دیگر می‌شناسم ز اولیا
که دهانشان بسته باشد از دعا
از رضا که هست رام آن کرام
جستن دفع قضاشان شد حرام
در قضا ذوقی همی‌بینند خاص
کفرشان آید طلب کردن خلاص
حسن ظنی بر دل ایشان گشود
که نپوشند از عمی جامهٔ کبود
 

معنای اصطلاحی مفاهیم «رضا» و «تسلیم» و «دعا»

شاید بی مناسبت نباشد که در ابتدای بحث و پیش از وارد شدن به جزئیات پاسخ این سؤال، توضیحاتی مختصر راجع به معنای اصطلاحی مهم ترین واژه های طرح شده در این پرسش ارائه دهیم.

رضا در لغت به معنای خشنودی(1) و معنایی مخالف «سخط»(2)؛ (ناراحتی) است. اصل این واژه به موافقت میل آدمی به آنچه با آن مواجه است(3) دلالت دارد. در اصطلاح نیز عبارت است از ترک اعتراض قولی یا فعلی بر مقدرات الهی در باطن و ظاهر(4) و اقامت بر فرمان ها و گردن نهادن به احکام او(5) به گونه ای که بنده، مقامی بیشتر از آنچه خدا آن را قرار داده، طلب نکند.(6) صاحب مرتبه رضا پیوسته در لذت و بهجت و سرور و راحت است. نزد او میان فقر و غنا و راحت و سختى و بقاء و فناء و عزت و ذلت و مرض و صحت و موت و حیات تفاوتی وجود ندارد و هیچ یک از اینها بر دیگرى در نظر او ترجیح ندارد و هیچ کدام بر دل او سنگین نیست، زیرا که او همه اینها را صادر از خداى تعالى مى داند و به واسطه محبت حق که بر دل او رسوخ نموده بر همه افعال او عاشق است و آنچه از او مى رسد بر طبع او موافق است.(7) رضا، بالاترین درجه تکامل است زیرا تکامل داراى درجاتى است که عبارت اند از: صبر، تنزیه خداوند، سپاس و ستایش پروردگار و در نهایت، رضا به قضاى الهى.(8)

براى تحصیل رضا چند امر قابل توجه است:
1. تداوم در ذکر خدا در قلب و تفکر در عجائب خلقت و حکمت هاى تعبیه شده در مخلوقات و مواظبت بر طاعات و عبادات و کم نمودن علائق دنیوى و علائق نفسانى که همه را تحت عنوان «توجه به خدا» مى توان جمع کرد و با این توجه محبت شخص به مرتبه اى مى ‏رسد که محو دوست گردیده و مست باده محبت مى شود و احساس درد مصائب و بلاها نخواهد کرد.

2. تأمل در اینکه انسان غافل و جاهل است و مهربانى مادر به فرزند جلوه بسیار کوچکى از عشق و محبت او به مخلوقات است پس چنین خالقى هر چه کند بایستی مورد پذیرش قرار گیرد.

3. تأمل در اینکه از ناراضی بودن او هیچ نظام الهى تغییر نخواهد کرد، چه راضى باشد چه ناراضى، تقدیر الهى خواهد آمد، لکن وجود رضایت موجب کسب ثواب و نارضایتى عامل تحصیل عقاب خواهد بود.

4. طالب مرتبه رضا، باید در آیات و اخبارى که در رفعت مرتبه اهل بلا همچون حضرت ایوب(علیه السلام) رسیده نظر کند و احادیث اجر و ثواب بر مصیبت را مطالعه کند و بداند هر گنجى بعد از رنجى و هر راحتى بعد از محنتى و هر اجرى بعد از بلایى و هر ثوابى بعد از مصیبتى است.(9)

تسلیم عبارت است از ترک کردن طلب و سپردن همه امور به خدا بدون آنکه به آنها وابستگی داشته باشد. تسلیم نشانه ثبات و استقامت بنده به هنگام نزول بلاها و عدم دگرگونی ظاهری و باطنی او و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند بدون شکوه و شکایت است.(10) فرد در مقام تسلیم همچون گوی در دست چوگان باز است و با محو اراده اش در اراده خداوند، خود را به کلی به او سپرده و در همه امور به او اعتماد کرده است. این امر خود ناشی از معرفت شخص به این نکته است که همه نیکی ها و زیبایی ها از خداوند و همه زشتی ها و بدی ها از بنده است. به همین سبب خداوند را شایسته اعتماد مطلق می داند و خود را به او می سپارد و دل به او می بندد.(11)

تسلیم و رضا به منزله صورت خلقیات مؤمن است که نور ایمان در آن منعکس شده و آینه اى است که نور ایمان در آن متجلى شده است و از این طریق مى توان وجود نور ایمان او را لمس و مشاهده کرد.(12) در روایت آمده که از امام صادق(علیه السلام) سؤال شد به چه چیزى روشن مى شود که مؤمن، مؤمن است؟ ایشان فرمودند: «بِالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ وَ الرِّضَا فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنْ سُرُورٍ أَوْ سَخَطٍ»(13)؛ (به تسلیم بودن در برابر خداوند و راضى بودن از شادى و ناراحتى ای که به او مى رسد).
 

مقام رضا والاتر است یا مقام تسلیم؟

با همه آنچه بیان شد، باید توجه داشت که علمای اخلاق فرموده اند: بالاتر از مقام رضا، مقام تسلیم است، زیرا در مقام رضا طبع انسان لحاظ و منظور شده و مى گوید: «هر چه محبوب برایم بپسندد من مى پسندم و راضى به آن هستم»، ولى در مقام تسلیم طبع و میل و منیت و تعلقات انسان لحاظ نمى شود بلکه طبع و موافقت و مخالفت آن را به خدا واگذار مى کند و گویا اصلا طبعى و تعلقى به امورات براى آن نمى بیند که افعال خداوند موافق و مرضى آن باشد.(14)
نیل به مقام رضا از شؤون متقین است، ولى رسیدن به مقام تسلیم از ثمرات مراتب عالى تقوا و یقین است که وصول به این مرتبه امرى بس دشوار ولى لازم است. این مقامى است که بزرگان دین همچون حسین بن على سیدالشهدا(علیه السلام) به این مقام رسیده اند که در تاریخ کربلا آمده حضرت بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر زمین قرار گرفتند عرض کردند: «رِضاً بِقَضائِک وَ تَسْلیماً لِامْرِک لامَعْبودَ سِواک یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ»(15)؛ (راضى هستم به قضاء و حکم تو تسلیمم براى امر تو؛ نیست معبودى به غیر از تو اى فریاد رس فریادکنندگان).(16)
 

دعا یکی از عوامل تأثیرگذار بر مقدرات الهی

دعا درخواست فراهم شدن اسباب و عواملى است که از دایره قدرت انسان بیرون باشد، آن هم از کسى که قدرتش بى پایان و هر امرى برایش آسان است.(17) در حدیثی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «افْزَعُوا إِلَى اللَّهِ فِی حَوَائِجِکُمْ وَ الْجَئُوا إِلَیْهِ فِی مُلِمَّاتِکُمْ وَ تَضَرَّعُوا إِلَیْهِ وَ ادْعُوهُ فَإِنَّ الدُّعَاءَ مُخُّ الْعِبَادَة»(18)؛ (در حوائج خود و به هنگام بروز مشکلات از خداوند مدد بطلبید و در سختی ها به او پناه ببرید و در پیشگاه او تضرع و دعا کنید چرا که دعا روح و مغز عبادت است).

با این وجود می گوییم اگر کسی واقعا راضی به رضای خدا و اوامر او و مقدرات اوست باید به دعا نیز گردن نهد، چون خدا به دعا کردن امر فرموده و آن را در مقدرات خود ملحوظ داشته است. چرا که دعا تأکیدى است بر تسلیم و رضا چون خدا مى خواهد از طریق دعا بندگانش به او نزدیک شوند و در پرتو قرب به ذات پاک او مشمول برکات و رحمت و عنایت بیشترى گردند.(19)

برای توضیح بیشتر این مفهوم که چگونه خداوند دعا را در مقدرات خود ملحوظ کرده است می گوییم که وقتی سخن از «رضا به قضای الهی» و «تسلیم امر خدا بودن» به میان می آید باید این معنا را در نظر داشته باشیم که «امر خدا» و «قضای الهی» بر حسب استعداد و لیاقت های خود آدمی شکل می گیرد و انسان در این میان، منفعل و بی تأثیر نیست. هر قدر استعداد و شایستگى انسان بیشتر باشد سهم بیشترى از مواهب الهی نصیبش می گردد. و در این میان عنصر «دعا» یکی از مهم ترین مؤلفه های مؤثر بر آن شایستگی است.(20)

روح انسان ها، همانند پیمانه هایى است که با آن از اقیانوس بى پایانى آب برمى دارند و یا همانند سرزمین هایى که در زیر باران حیات بخشى قرار گرفته هر قدر ظرفیت آن پیمانه ها و گستردگى این زمین ها بیشتر باشد بهره فزون تر از آن اقیانوس یا قطرات باران خواهند گرفت. اگر دعا آمیخته با شرایط اساسى باشد ظرفیت وجودى انسان را بیشتر و گستردگى آن را زیادتر مى کند.(21) بدیهى است کوشش براى تکامل و کسب شایستگى بیشتر عین تسلیم در برابر قوانین آفرینش است، نه چیزى برخلاف آن.(22) شاید به همین خاطر است که امام صادق(علیه السلام) در بیان رابطه دعا با کسب برخی از مقام های معنوی می فرماید: «انَّ عِندَ اللّهِ عَزَّ وَجَّلَ مَنزِلَةً لاتَنالُ الّا بِمَسألَةٍ»(23)؛ (در نزد خداوند مقاماتى است که بدون دعا کسى به آنها نمى رسد).

در واقع بنده بعد از آن که نهایت کوشش خود را در استفاده از همه وسایل موجود به کار می بندد، آن جا که دیگر کاری از دستش بر نمی آید و به نقطه بن بست می رسد، به در خانه خدا می رود و با توجه و توکل و تکیه بر خدا، فراهم شدن اسباب و عواملِ خارج از دایره قدرت انسانی را از وی طلب می کند و با اتکا بر همین وجود مقدس، روح امید و حرکت را در دل خود زنده نگه می دارد و از الطاف بی دریغ الهی مدد می گیرد.(24)

با توجه به این مفهوم از دعا، «رضا» و «تسلیم» این گونه معنا می شود که شخص در آن نقطه بن بست مورد اشاره، از ادامه زندگی و فعالیت ناامید نمی گردد و با توکل بر خداوند و اطمینان از سیطره اراده او بر تمام امور، از پروردگار جهان برای برآورده شدن خواسته اش استمداد می کند و بر اثر آن، عمیقا احساس اطمینان و آرامش می نماید.
 

آثار تربیتی دعا و ارتباط آن با رضا و تسلیم

دعا نوعى عبادت و خضوع و بندگى است و انسان با دعا توجّه تازه اى به ذات خداوند پیدا مى کند و چنان که همه عبادات اثر تربیتى دارد دعا هم داراى چنین اثرى خواهد بود(25) این گونه ارتباط یافتن با خداوند روح آدمی را برای صبر و تحمل کردن و رضا و تسلیم در برابر همه تلخی ها و شیرینی های مقدر شده توسط خداوند، آماده می سازد. همچنین دعا باعث تقویت اراده شده و انسان با دعا کردن و به زبان آوردن خواسته خویش، اراده عملی محکم تری پیدا خواهد کرد؛ شاید به همین دلیل است که در برخی از روایات اسلامی نیز از «دعا» به اسلحه مؤمن [براى غلبه بر دشمن و حوادث] تعبیر شده است.(26)
 

خواص اضطراب زدایی دعا

دعا خواص بسیار مؤثری در مبارزه با اضطراب هاى درونى نیز‏ دارد. هیچ گاه زندگى انسان از ناملایمات خالى نبوده و قراینى در دست داریم که حجم مشکلات روانى با پیشرفت تمدن صنعتى، افزایش چشمگیرى پیدا کرده است که علل عمده آن را مى توان در چند امر خلاصه کرد:

اول عدم توازن ترقى سطح تکنیک و صنعت با ترقى رشد اخلاقى است که سرچشمه انواع تهاجم هاى اجتماعى و اقتصادى و نظامى می گردد و نتیجه آن حکومت اصل‏ «همه چیز براى من» به جاى‏ «همه چیز براى همه» و انواع انحصارطلبی هاى فردى و دسته جمعى و غصب و تجاوز به حقوق دیگران خواهد بود.

دوم احساس بیهودگى، پوچى و بى روح بودن زندگى به این خاطر که هدف هایى که جوامع مادى کنونى براى زندگى ترسیم مى کنند، نمى تواند با ارزش وجودى انسان هماهنگ باشد.

سوم افزایش برخوردها و اصطکاک منافع، گسترش درگیری هاى اجتماعى، نگرانی هاى حاصل از تخلف ها، پیمان شکنی ها، شکست ها و ناکامی ها خود عامل مهم دیگرى براى این اضطراب هاست.

چهارم وسایل ناسالم‏ «هیجان زا» و یا «مخدر» که به عنوان وسایل سرگرمى مورد بهره بردارى قرار مى گیرد از عوامل مهم بروز روزافزون این اضطراب هاست. سرعت تحولات اجتماعى و جهانى نیز به این عوامل دامن زده و آنها را متراکم تر نموده به طورى که اعصاب انسان عصر ما در زیر بار سنگین اضطراب و نگرانى آشفته مى شود.
 

ارتباط خواص روان درمانی دعا با مقام تسلیم و رضا

از آن جا که نگرانی ها سرچشمه حالت‏ «غمزدگى» است، دعا اثر عمیقى در زدودن اضطراب دارد زیرا سبب رشد اخلاقى و توازن تکامل هاى مادى با تکامل هاى اخلاقى و عاطفى مى گردد.(27) یکی از دانشمندان در این باره می گوید: «وقتى نیایش مى کنیم، خود را به قوّه پایان ناپذیرى که تمام کائنات را به هم پیوسته است، متّصل و مربوط مى سازیم. امروز جدیدترین علم، یعنى روان پزشکى همان چیزهایى را مى آموزد که پیامبران مى آموختند زیرا پزشکان روانى دریافته اند که دعا و نماز و داشتن ایمان محکم به دین، نگرانى و تشویش و هیجان و ترس را که موجب بیم بیشتر از ناراحتى هاى ماست برطرف مى ‏سازد.(28) این آرامش و رفع هیجانات و ترس های مضر، می تواند به نوعی تجسم فیزیکی استقرار در «مقام تسلیم و رضا» به عنوان حالتی معنوی باشد.

به هر حال، دعا نه تنها منافاتی با رضا و تسلیم ندارد بلکه تأکیدی بر رضا و تسلیم نیز شمرده می شود. چون خدا مى‏ خواهد از طریق دعا بندگانش به او نزدیک شوند و در پرتو قرب به ذات پاک او مشمول برکات و رحمت و عنایت بیشترى گردند.(29) به همین دلیل تجلی کامل جمع بودن این دو آموزه را در حیات ائمه معصومین(علیهم السلام) می بینیم. مثلا می بینیم حضرت علی(علیه السلام) با آنکه در بالاترین مقامات عرفان قرار داشت و از صفت عصمت برخوردار بود، اما تا آن حد دعا می کرد که امام صادق(علیهم السلام) می فرمود: «کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع رَجُلًا دَعَّاء»(30)؛ (وعلی شخصی بود که زیاد دعا می کرد).

پی‌نوشت‌ها:
(1). مفردات الفاظ قرآن‌، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه و تحقیق: خسروى حسینى، سید غلامرضا، انتشارات مرتضوى‌، تهران، 1375 هـ ش‌، چاپ دوم، ج ‌2، ص 80.
(2). قاموس قرآن، قرشى، سید على اکبر، دارالکتب الإسلامیة، تهران، 1371 هـ ش، چاپ ششم‌، ج ‌3، ص 104.
(3). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‌، مصطفوى، حسن‌، بنگاه ترجمه و نشر کتاب‌، تهران، 1360 هـ ش، ج ‌4، ص 152.
(4). معراج السعاده، نراقی، ملا احمد؛ چاپ زهیر، قم، 1386 هـ ش، چاپ اول، ص612.
(5). شرح بر مقامات اربعین یا مبانی سیر و سلوک عرفانی، دامادی، محمد، انتشارات دانشگاه تهران، تهران، 1375هـ ش، چاپ اول، ص 92 تا 95.
(6). شرح منازل السائرین، انصاری، خواجه عبدالله، ترجمه و شرح: لاهیجی کاشانی، عبدالرزاق، انتشارات آیت اشراق، قم، 1386 هـ ش، ص114.
(7). معراج السعاده، همان، ص 604.
(8). تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن‌، تهران، 1383 هـ ش، چاپ یازدهم‌، ج ‌7 ص 412.
(9). اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: خادم الذاکرین‏، اکبر، انتشارات نسل جوان‏، قم، 1385هـ ش، چاپ اول، ص 201 و 202.
(10). التعریفات، جرجانی، علی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1417 هـ ش، ج ۱، ص۲۵؛ التصفیة فی احوال المتصوفة، عبادی مروزی، منصور، به کوشش: یوسفی، غلامحسین، بنیاد فرهنگ ایران، تهران، 1347 هـ ش، ج ۱، ص۱۱۵؛ طبقات الصوفیه، سلمی، عبدالرحمن، به کوشش: شریبه، نورالدین، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1406 هـ ق، ج 1، ص 59؛ تذکره الاولیاء، عطار، فریدالدین، به کوشش: استعلامی، محمد، انتشارات زوار، تهران، 1366 هـ ش، ج 1، ص 273.
(11). التصفیة فی احوال المتصوفة، همان، ج 1، ص 115.
(12). اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، همان، ج 1، ص 197.
(13). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407هـ ق، چاپ چهارم‏، ج 2، ص 63.
(14). اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، همان، ج 1، ص 202.
(15). الصّحیح من مقتل سیّد الشّهداء و أصحابه علیهم السّلام، محمدی ری شهری، محمد، انتشارات دارالحدیث، قم، 1421 هـ ق، ج 1، ص 911.
(16). اخلاق اسلامى در نهج البلاغه، همان، ج ‏1، ص 203.
(17). انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى‏، مکارم شیرازی، ناصر، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب(ع‏)، قم، 1390 هـ ش، چاپ اول، ص 442.
(18). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 هـ ق، چاپ دوم، ج 90، ص 302.
(19). پیام امام امیر المومنین(ع)‏، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران، 1386 هـ ش، چاپ اول‏، ج ‏2، ص 520.
(20). چرا که خداوند عالم را طبق نظام اسباب و مسببات تدبیر می کند و وقتی دعا به عنوان یکی از اسباب شکل گیری شایستگی انسان در جلب قضای الهی حاضر باشد، باید انتظار جریان یافتن آن قضا را بر طبق شایستگی داشت: «أبَى اللَّهُ أنْ یَجْرِى الأمور إلّابِأسْبَابِها»؛ خدا ابا دارد که امرى را جارى کند، مگر از طریق اسباب آن‏: شرح الکافی، مازندرانى، محمد صالح بن احمد، محقق / مصحح: شعرانى، ابوالحسن‏، المکتبة الإسلامیة، تهران‏، 1382هـ ق، چاپ اول، ج 4، ص 269.
(21). پیدایش مذاهب‏، مکارم شیرازى، ناصر، انتشارات مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، 1384 هـ ش، چاپ اول، ص 110.
(22). انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى‏، همان، ص 441.
(23). الکافی، همان، ج 2، ص 466.
(24). انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، همان، ص 440.
(25). همان، ص 441.
(26). إرشاد القلوب، دیلمى، حسن بن محمد، ترجمه: مسترحمى، انتشارات مصطفوى، تهران، چاپ سوم، 1349 هـ ش، ج 2، ص 169.
(27). پیدایش مذاهب‏، همان، ص 105 و 106.
(28). انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقى، همان، ص 441.
(29). پیام امام امیر المومنین(ع)، همان، ج ‏2، ص 520.
(30). الکافی، همان، ص 468.

منبع: www.makarem.ir