پرسش :

در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) منافقان را با چه نشانه هایی تشخیص می دادند؟


پاسخ :
در آیه 30 سوره محمد (صلى الله علیه و آله) مى خوانیم: «وَ لَوْ نَشاءُ لَاَ رَیْناکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسیماهُمْ وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فى لَحْنِ الْقُوْلِ ...»؛ (و اگر ما بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم تا آنان را با قیافه هایشان بشناسى، هر چند آنها را از طرز سخنانشان خواهى شناخت).

این آیه درباره منافقان و نشانه هاى آنها است و مى گوید: اگر بخواهیم آنها را به تو نشان مى دهیم و حتّى در چهره هاى آنها علامت مى گذاریم تا با مشاهده آن، آنها را بشناسى. سپس مى افزاید هر چند هم اکنون نیز مى توانى آنان را از طرز سخنانشان بشناسى چرا که هر جا سخن از جهاد است آنها سعى در کناره گیرى از آن و تضعیف روحیه مردم دارند و آنجا که سخن از نیکان و پاکان و پیشگامان در اسلام است سعى در لکه دار نمودن آنها دارند.

اینجا است که در حدیث مشهورى از ابوسعید خدرى مى خوانیم که در تفسیر جمله «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فى لَحْنِ الْقُولِ» مى گوید: «بِبُغْضِهِمْ عَلِىَّ ابْنَ اَبیطالب (علیه السلام)»؛ (آنها را از طریق عداوت با على بن ابیطالب [و سخنان کینه توزانه اى که نسبت به آن حضرت دارند] مى توان شناخت!).

این حدیث را حاکم حسکانى در «شواهد التنزیل» از سه طریق نقل کرده است.(1) 

سیوطى نیز در تفسیر «الدّرالمنثور» این حدیث را از ابن مردویه و ابن عساکر از ابوسعید خدرى نقل کرده است.(2) 

و در روایت دیگرى از ابن مسعود نقل مى کند که مى گفت: «ماکُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقینَ عَلى عَهْدِ رَسُوْل اللهِ (صلى الله علیه و آله) اِلاّ بِبُغْضِهِمْ عَلِىِّ بنَ اَبیطالِب (علیه السلام)»(3)؛ (ما در زمان رسول خدا(صلى الله علیه و آله) منافقان را تنها به وسیله بغض و عداوتشان با على بن ابیطالب (علیه السلام) مى شناختیم).

راویان این حدیث و کتاب هایى که در آن نقل شده منحصر به آنچه در بالا آمد نیست؛ جابربن عبدالله انصارى و ابوذر غفارى نیز این حدیث را نقل کرده اند. از جمله ابن عبدالبر در «استیعاب» این حدیث را از جابر نقل مى کند.(4) و محب الدین طبرى در «الرِّیاضُ النَّضِرَة» از ابوذر چنین نقل مى کند: «ما کُنّا نَعْرِفُ الْمُنافِقینَ عَلى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ (صلى الله علیه و آله) اِلاّ بِثلاث: بتَکْذیبِهِمُ اللهَ وَ رَسُوْلَهُ وَ التَّخلُّفِ عَنِ الصَّلاةِ وَ بُغْضِهِمْ عَلِىِّ ابْنَ اَبیطالِب(علیه السلام)»(5)؛ (در زمان پیامبر (صلى الله علیه و آله) منافقان را تنها به سه چیز مى شناختیم: تکذیب خدا و پیامبر (صلى الله علیه و آله) و تخلف از نماز [جماعت] و بغض و عداوت نسبت به على بن ابیطالب (علیه السلام)).

در صحیح ترمذى که از منابع دست اوّل اهل سنت است نیز این حدیث از دو طریق از ابوسیعد خدرى و ام سلمه نقل شده است که حدیث ام سلمه تفاوت مختصرى با حدیث فوق دارد.(6)

ابن عساکر نیز در «تاریخ دمشق»، همین مضمون یا شبیه آن را گاه از ابوسعید خدرى و گاه از جابربن عبدالله و گاه از عبادة بن صامت و گاه از محبوب بن ابى الزناد نقل کرده است.(7)

در حدیث عبادة ابن صامت آمده است: «کُنّا نُبوِّرُ اَوْلادَنا بِحُبِّ عَلِىِّ ابْنِ اَبیطالب (علیه السلام) فَاِذا رَاَیْنا اَحَداً لایُحِبُّ عَلِىَّ ابْنَ اَبیطالِب (علیه السلام) عَلِمْنا اَنَّهُ لَیْسَ مِنّا وَ اَنَّهُ لَغَیْرِ رُشْدِهِ!»؛ (ما وضع فرزندان خود را با محبت على بن ابیطالب (علیه السلام) روشن مى ساختیم؛ هنگامى که کسى را مى دیدیم على ابن ابیطالب (علیه السلام) را دوست ندارد مى دانستیم از ما نیست).

در حدیث محبوب بن ابى الزناد از زبان طائفه انصار آمده است: «اِنْ کُنّا لَنَعْرِفُ الرِّجُلِ اِلى غَیْرِ اَبیْهِ بِبُغْضِهِ عَلِىَّ ابْنَ اَبیطالِب (علیه السلام)»(8)؛ (هر گاه کسى بغض و عداوت على (علیه السلام) را داشت مى فهمیدیم فرزند پدر خود نیست).

این روایت را که بسیار وسیع و گسترده است با حدیثى که از شخص پیامبر (صلى الله علیه و آله) نقل شده پایان مى دهیم. روز خیبر پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) بیان مفصّلى درباره على (علیه السلام) [ایراد] کرد و در ضمن آن فرمود: «یا اَیُّهَا النّاسُ اِمتَحِنُوا اَوْلادَکُمْ بِحُبِّهِ، فَانَّ عَلِیّاً لایَدْعُو اِلى ضَلالَة وَ لایُبْعِدُ عَنْ هُدىً، فَمَنْ اَحَبَّهُ فَهُوَ مِنْکُمْ وَ مَنْ اَبْغَضَهُ فَلَیْسَ مِنْکُمْ!»(9)؛ (اى مردم فرزندان خود را با محبّت او بیازمائید؛ زیرا على (علیه السلام) دعوت به گمراهى نمى کند و از هدایت دور نمى شود. کسى که او را دوست دارد از شما است و کسى که بغض و عداوت او را داشته باشد از شما نیست).

انسان هنگامى که در این روایات دقیق مى شود با شخصیتى روبرو مى گردد که علاقه و عشق به او نشانه ایمان و مخالفت و عداوت نسبت به او، نشانه کفر و نفاق است. این در جایى است که این روایات از گذرگاه زمانهایى گذشته که حکومت هائى همانند حکومت بنى اُمیّه دوستان على (علیه السلام) را سخت در مضیغه گذارده و دشمنانش همه جا مصدر امور بودند و حتّى سبّ و لعن او در مجالس عمومى مایه قرب به حکومت و مراکز قدرت بود. راستى انسان تعجّب مى کند که این همه فضائل بى مانند که شرق و غرب جهان را فرا گرفته و کتب روایت و تفسیر و تاریخ را پر کرده، چگونه توانست از چنگال این دشمنان سرسخت بگذرد و امروز به دست ما برسد؟

این نیست جز یک مشیّت و امداد الهى براى روشن نگه داشتن نور حق در تمام قرون و اعصار و اتمام حجّت نسبت به خلافت و ولایت على (علیه السلام) بر تمام نسل ها.

پی‌نوشت‌ها:
(1). شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، حسکانى، عبید الله بن احمد، تحقیق: محمودى، محمد باقر، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ تهران، 1411 ق، چاپ اول، ج ‏2، ص 248، سوره محمد، آیه 30، ح 883 تا 885.
(2). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، قم، 1404، ج ‏6، ص 66، سوره محمد، آیات 29 الى 32.
(3). همان.
(4). الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر، تحقیق: على محمد البجاوى، دار الجیل، بیروت، 1412 ق، چاپ اول، ج ‏3، ص 1110.
(5). الریاض النضرة فی مناقب العشرة، محب الدین طبرى‏، دار الکتب العلمیة، بیروت‏، 1424‏ ق، چاپ دوم‏، ج ‏3، ص 190.
(6). الجامع الصحیح سنن الترمذی، الترمذی السلمی، محمد بن عیسى، تحقیق: أحمد محمد شاکر و دیگران، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، بی تا، ج 5، ص 635، ح 3717.
(7). تاریخ مدینة دمشق و ذکر فضلها و تسمیة من حلها من الأماثل، ابن عساکر، علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله، تحقیق: عمر بن غرامة العمری، دار الفکر، بیروت، 1995، ج 42، ص 285 و 286.
(8). همان، ص 287.
(9). همان، ص 288.

منبع: پیام قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازی، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ ششم، ج 9، ص 367.