پرسش :

شخصی از روحانیین که به صلاح و دیانت در مردم معروف بود و نزدشان‏‎ ‎‏به این وجه نافذالقول هم بود، مدرسه ای دینی را تعمیر نمود و از اموال شخصی خود‏‎ ‎‏هم بر آن چیزی بذل نموده و از مؤمنین هم اموالی جمع آوری کرد و پسر برادرش هم‏‎ ‎‏که از روحانیین معتمد بذل کنندگان بود در جمع آوری اموال از مؤمنین معاونش بود.‏‎ ‎‏چون از تعمیر این مدرسه به فراغت رسید وقف نامه ای در یک کتابی از مؤلّفات‏‎ ‎‏خودش انتشار داد و نوشت که «این مدرسه و موقوفاتش را وقف نموده و تولیتش را تا‏‎ ‎‏دم حیات برای خودم و بعد از خود، برای پسر برادرم، فلانی گذاشتم» و تا مدتی‏ همان طور بود. آن مدرسه اکنون تحت کار است و باذلانِ بر آن مدرسه به دست هر‏‎ ‎‏دوشان مال مبذول خودشان را می دادند و متولی تعیین شده، بعد از بانی هرچه به‏‎ ‎‏دستش می آمد به واقف و بانی می سپرد. الآن که خود بانی وفات نموده پسرهایش‏‎ ‎‏مدعی اند که پدر ما وصیت نامه ای تحریر کرده و در آن نوشته است که «تولیت این‏‎ ‎‏مدرسه را به پسرم تفویض نمودم، اگر چه قبلاً برای تولیت بعد از خود، پسر برادرم‏‎ ‎‏فلانی را تعیین نموده بودم، لکن چون او پسرهایش را از این مدرسه بیرون آورده و به‏‎ ‎‏مدارس دیگر فرستاده لذا نزد من از اعتبار ساقط شده و از تولیتش عزل نمودم و با‏‎ ‎‏وجود آن، او را ناظر گذاشتم». بیان فرمایید: در صورت ثبوت شرعاً، همچو وصیتی‏‎ ‎‏نافذ است؟ متولّی تعیین شده در حین وقف و در عبارت وقف یا این وصیت عزل‏‎ ‎‏خواهد شد یا خیر؟ در صورت نفوذ و عزل متولّی بنابر وصیت، پسر مُوصی می تواند با‏‎ ‎‏وجود لاپروایی از نظارت پسر عمویش عمل کند یا خیر؟‏


پاسخ :
‏‏بسمه تعالی، هر کس در ضمن صیغه وقف به عنوان تولیت معیّن شده،‏‎ ‎‏متولّی شرعی است و با وصیت واقف تولیت عزل نمی شود.‏

منبع: استفتائات امام خمینی(ره)، جلد 7، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تهران، 1392 ش.