پرسش :

دوران امامت و حیات علمی امام رضا (علیه السلام) چگونه بوده است؟


پاسخ :

مقدمه

امام علی بن موسی بن جعفر علیهم السلام، امام هشتم ما شیعیان دوازده امامی است؛ کنیه ایشان ابوالحسن و مشهورترین لقب آن جناب «رضا» است. اگرچه القاب دیگری مانند صابر، صدّیق، رضی و وفی نیز داشته اند(1) و از سوی فرزندشان امام جواد(علیه السلام) با لقب «رئوف»(2) و توسط پدرشان امام کاظم(علیه السلام) با تعبیر «عالم آل محمد» مورد خطاب قرار گرفته اند.(3) آن حضرت هنگام حضور در مدینه، با حضور نزد قبر مطهر پیامبر اکرم در مسجد این شهر، پاسخ گوی سؤالات دانشمندانی بود که پاسخ گویی برای پرسش های شان نمی یافتند.(4)  هنگام انتقال اجباری به مرو نیز جلوه های جاودانه و تکرارنشدنی ای را از میزان اشراف شان بر ابواب مختلف علمی آفریدند.

این امام همام در 11 ذی القعده در سال 148هـ ق به دنیا آمدند(5) و مادرشان کنیزی از اهالی نوبه بود که با نام های مختلفی از ایشان یاد شده(6) امّا یکی از معروف ترین این نام ها «نجمه» بوده.(7) امام کاظم(علیه السلام) به این بانوی با فضیلت و با تقوا القاب فراوانی از جمله «طاهره» نیز داده است.(8) همسر امام رضا(علیه السلام) نیز زنی به نام «سَبیکه»(9) بود که گفته شده از خاندان یکی از زنان پیامبر یعنی «ماریه قبطیه» بوده است.(10)

گزارش های زیادی درباره عبادت ها و شب زنده داری امام رضا(علیه السلام) (11) و درباره سجده های طولانی آن حضرت به دست ما رسیده است.(12) همچنین برخوردهای اخلاقی بسیار زیبا و درس آموزی نیز از معاشرت آن حضرت لابه لای صفحات کتاب تاریخ ثبت شده است؛ رفتارهایی مانند برخورد محبت آمیز و همسفره شدن با بردگان و زیردستان، حتی در دوران ولایت عهدی(13) و یا حتی ترسیم تابلویی از نهایت تواضع با پذیرش دلاکی برای مردی غریبه در حمام که حضرت را نمی شناخت.(14) آن حضرت به امور تربیتی نیز اهتمام فراوانی داشتند و بیانات متعددی را درباره لزوم ازدواج با همسر صالح،(15) توجه به ایام بارداری،(16) نامگذاری نیک نوزادان،(17) و تکریم کودکان(18) ایراد فرموده اند.
 

امامت امام رضا(علیه السلام) و گروه های انحرافی بعداز شهادت امام کاظم(علیه السلام)

امام رضا(علیه السلام) پس از آن که امام کاظم(علیه السلام) به شهادت رسید، در سال 183هـ ق، عهده دار منصب امامت شد و به مدت بیست سال و معاصر با سه خلیفه عباسی یعنی هارون الرشید، امین و مأمون، این امانت الهی را بر دوش داشت.(19)

البته باید این نکته را نیز مورد اشاره قرار داد که پس از شهادت امام کاظم(علیه السّلام) متأسفانه بین برخی از شیعیان آن حضرت، با انگیزه هایی خاص، عقیده ای نافی و منکر امامت امام رضا(علیه السلام) پدید آمد که به «واقفیه» مشهور شدند. گرایش «واقفیه» به بهانه باور نداشتن به درگذشت امام کاظم(ع) بر اعتقاد به امامت یا مهدویت آن حضرت باقی ماند. در مقابل «قطعیّه» رحلت امام کاظم(ع) را تأیید کرده و امامت امام رضا(ع) را پذیرفت.(20) به اعتقاد ملل و نحل شناسانی چون شهرسانی، قطعیه همان شیعه «اثنی‌ عشریه» است که به امامت ائمه پس از امام رضا(ع) تا امام دوازدهم اعتقاد دارند.

نتیجه انحراف آن گروه از اصحاب امام کاظم(علیه السلام) که به «واقفیه» شهره گشتند این شد که شخصی از غُلات به نام «محمد بن بشیر» از موقعیت استفاده کرده و فرقه ای به نام «ممطوره» به وجود آورد که به حلول و تناسخ عقیده داشت و محرّمات را مباح می‌ شمرد. «اشعری» از محدثان قرن سوم درباره اعتقادات آنها می نویسد: «عقاید اینها در تفویض - واگذاری اختیارات خداوند به امامان - عین عقاید غُلات است.(21)

با این حال تذکر این نکته ضروری است که بدانیم زمان شروع امامت امام رضا(علیه السلام)، زمانی بود که فرهنگ و معارف شیعی در شکل کامل و گسترده‌ ای در میان شیعه روشن شده بود. از این رو، این قبیل انحرافات جزئی تأثیری در اصل تشیّع نداشت. از زمان امام باقر(علیه السّلام) به بعد و نیز توسط امام صادق و امام کاظم(علیهما السّلام) شمار فراوانی از شیعیان چنان پرورش یافتند که هر کدام استوانه‌ ای در فقه و کلام شیعی به حساب می‌ آمدند. از سوی دیگر، بیشتر منحرفین از افراد ضعیف النفسی بودند که جز در شرایط خاصی زمینه رشد نداشتند. افرادی چون «هشام بن حکم»، «هشام بن سالم»، «یونس بن عبدالرّحمن» و «علی بن اسماعیل» از بزرگانی بودند که به طور عمده مانع رسوخ انحرافات در مذهب شیعه شده و از آن پس فرهنگ حدیثی شیعه را با کمک اصول تألیف شده، حفظ کردند.(22) مهم تر از همه اینها احادیث زیادی از امام کاظم(ع) که بر امامت امام رضا(ع) تصریح داشتند نقل شده بود.(23)
 

مواجهه امام رضا(علیه السلام) با شبهات کلامی و رفع اتهام از تشیع

دوران امام رضا(علیه السّلام) از دوران‌ هایی است که بحث های کلامی از ناحیه جریانات گوناگون فکری به سرعت رو به رشد و توسعه گذاشته و در هر زمینه اختلاف نظر پدید آمده بود. دو گروهی که ما آنها را به نامهای «معتزله» و «اهل حدیث» می‌ شناسیم، در بر پایی این جدال‌ ها و کشمکش‌ های فکری، بیشترین سهم را دارا بودند. خلفای عباسی نیز هر کدام به نحوی در این مسائل مشارکت می‌ کردند. در برابر این دو گروه، که یکی عقل را بر نقل ترجیح می‌ داد و دیگری به عکس عمل می کرد، امام رضا(علیه السّلام) می‌ کوشید تا موضع خود را بیان کند.

محدودیت‌ هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالبا باعث دوری شیعیان از ائمه بوده و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها در موضوعاتی مانند جبر و اختیار(24) یا خداشناسی(25) پدید آورده بود.

اما مشکل مهمتر از ناحیه اهل حدیث بود، کسانی که تنها خود را متعهد به قبول ظواهر آیات و روایات دانسته و تحت تأثیر برخی از سوء تفسیرهای مغرضانه‌ ای که از طرف امویان و یا یهودیان سرچشمه گرفته و ترویج شده بود، قرار می‌ گرفتند و ظاهر آیات و روایات را که دالّ بر تشبیه بود، می‌ پذیرفتند. طبعا شیعیان که خود را متعهد به روایات نبوی می‌ دیدند در برابر این روایات، وامانده و از امام رضا(علیه السّلام) در این رابطه پرسش می‌ کردند. امام در مقابل چنین مراجعاتی همیشه روشنگری می کردند و برای مثال با بررسی تفصیلی برخی از آن روایات قسمتی را از اساس غیر صحیح خوانده و برخی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی توجیه می نمود.(26)

مشکل دیگری که در آن دوره تاریخی در میان برخی از شیعیان به واسطه تبلیغات غلات و جعل روایت توسط آنها ظاهر شده بود، پدید آمدن باور به تشبیه و جبر در میان برخی از آنها بود. امام رضا(علیه السلام) در روشنگری های شان علیه این باورهای انحرافی، بر جعلی بودن روایات مورد تمسّک غلات تأکید می کردند و از شیعیان می خواستند آنها را از خود طرد کنند و صریحا قول به تشبیه و جبر را سبب کفر و شرک معرفی می کردند و از باورمندان به این عقاید اظهار بیزاری می نمودند.(27) ایشان با استفاده از فرمایشات امیرالمؤمنین(علیه السلام) یا بیانات خودشان، عقیده تنزیه را به روشنی تشریح می فرمودند.(28)

به طور کلی، امام رضا(علیه السلام) در مقابله با انحرافاتی نظیر قول به تشبیه و امکان رؤیت ظاهری خداوند که در آن دوره تاریخی به شدت توسط «اهل حدیث» ترویج می شد، روشنگری های فراوانی نمودند. ایشان با استدلال به آیات مختلف قرآن(29) و ارائه دیدگاهی جامع از معارف قرآنی به ارائه تفسیر صحیح برخی تعبیرهای مورد سوءاستفاده اهل حدیث می پرداختند(30) و با تبیین احادیث نبوی که مورد استدلال باورمندان به تشبیه بود(31) روایات مخالف نصوص قرآنی را تکذیب می نمودند.(32) ایشان با تقسیم مردم از نقطه نظر اعتقاد به صفات الهی، صریحا می گفتند که: «گروهی قائل به تشبیه هستند و گروه دیگری قائل به تعطیل که اعتقاد هر دو باطل است و راه سوم اثبات صفات خدا بدون تشبیه او به چیزی می‌ باشد».(33) همچنین آن حضرت به موضوع ارتباط قضا و قدر با مسأله جبر و اختیار نیز در بیانات شان بسیار پرداختند و در این باره حدّ فاصل عقیده معتزله و اهل حدیث را که اوّلی معتقد به تفویض و دومی قائل به جبر است، اختیار فرموده و همان مفهوم «الأمر بین الأمرین» جدّش امام صادق(علیه السّلام) را توضیح داده اند.(34)

توجّه امام رضا(علیه السلام) به تبیین معنای امامت نیز یکی از پربسامدترین موضوعات طرح شده در بیانات ایشان است به گونه ای که می بینیم در «مسند الامام الرضا(علیه السلام)»، بیش از 490 روایت در فصل «الامامة» وارد شده است. پذیرش حق اهل بیت(علیهم السلام) برای خلافت توسط مأمون -حداقل در ظاهر- و گرایش این خلیفه عباسی به مذهب اعتزال باعث شده بود که در دوران امام رضا(ع) بحث های مربوط به امامت که پیش از آن اغلب با گرایش های حدیثی و نقلی مورد گفت وگو قرار می گرفت، با شدت بیشتری شکل عقلی به خود گیرد.(35) برای همین، در چنین فضایی امام(ع) علاوه بر طرح مباحث تاریخی مربوط به امامت به موضوعات دیگری همچون فلسفه امامت(36) یا تبیین ارتباط این اصل اعتقادی با توحید(37) پرداخت.

از موضوعات دیگری که توجه و اهتمام امام رضا(علیه السلام) را به خود مشغول داشت، تهمتی بود که برخی دشمنان پیروان اهل بیت(علیهم السلام) به ائمه اطهار وارد می کردند. محمّد بن زید طبری نقل کرده که من بالای سر امام رضا(ع) ایستاده بودم در حالی که گروهی از بنی هاشم نیز در کنار او بودند. از جمله آنها اسحاق بن حسین عباسی بود که امام رو به او کرده و فرمود: «ای اسحاق! به من خبر رسیده که مردم می‌ گویند: ما آنها را بردگان خود می‌ پنداریم، نه، قسم به قرابتی که با رسول خدا(صلّی اللّه علیه و آله) دارم، نه من خود چیزی گفته‌ ام و نه از یکی از اجدادم شنیده‌ ام که چنین بگوید و نه از یکی از پدرانم به من چنین روایتی رسیده؛ ولی من می‌ گویم مردم در این که اطاعت ما بر آنها واجب است فرمانبردار ما و از نظر دینی موالیان و دوستان ما هستند. این مطلب را حاضران به غایبان برسانند».(38) مضامین شبیه به مضمون این روایت در نقل های دیگری از امام رضا(ع) نیز آمده است.(39)
 

مناظره های امام رضا(علیه السلام)

مأمون پس از آوردن اجباری امام رضا(علیه السّلام) به «مرو»، جلسات علمی متعددی با حضور افراد مختلف از علما تشکیل می‌ داد. در این جلسات مذاکرات زیادی میان امام(علیه السّلام) و دیگران صورت می‌ گرفت که به طور عمده در حول و حوش مسائل اعتقادی و فقهی بود. هدف مأمون از تشکیل این محافل علمی، نشان از علم دوستی او یا تظاهر به آن بود. در اصل باید وی را از این زاویه متمایز از دیگر خلفای عبّاسی دانست، به ویژه که مذاق عقلی او و همراهیش با «معتزله»، او را بر آن می‌ داشت تا در برابر اهل حدیث(40) ایستادگی کرده و آنان را منکوب سازد. با این حال مسأله در اینجا خاتمه نمی‌ یافت؛ مأمون از تشکیل چنین جلساتی هدف دیگری نیز داشت. او می‌ خواست با کشاندن امام به بحث، تصوّری را که عامّه مردم درباره ائمه اهل بیت(علیهم السّلام) داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً از نوع «علم لدنّی» می‌ دانستند، از بین ببرد.(41)
 
امام رضا(علیه السلام) با چه کسانی و درباره چه موضوعاتی مناظره کرد؟
امام رضا(علیه السلام) هنگام اقامت در خراسان، به سبب شرایطی که مأمون برای شان پدید آورد، با اشخاص زیادی مناظره های علمی برپا کردند و در همه آنها پیروز شدند. برخی از مهم ترین این مناظره ها را مرور می کنیم.

یکی از کسانی که با امام(علیه السلام) مناظره کرد، «سلیمان مروزی»، بزرگ ترین متکلم خطه خراسان بود. امام رضا(ع) با او درباره دو موضوع مناظره و بحث کردند. یکی موضوع «بداء» که سلیمان آن را منکر بود و امام(ع) با استدلال های قرآنی و ریشه یابی ایده انکار بداء در باورهای یهودیان، او را مجاب کرد که نظر باطلی در این زمینه دارد. دیگری نیز موضوع «اراده الهی» بود که سلیمان آن را از صفات ذات خداوند می دانست اما پس از استدلال های عقلی و قرآنی امام، سرانجام به این نتیجه رسید که نظرش نادرست است و «اراده» به عنوان صفت فعل خدا، امری حادث است.(42)

شخص دیگری که امام مناظره کرد و در مقابل استدلال های روشنگرانه حضرت مجاب و ساکت شد، «ابن جهم»، عالم مشهور اهل سنت آن دوران بود. او با استدلال به ظاهر برخی آیات قرآن درباره آدم، یونس، یوسف و داود(علیهم السلام)، آنها را به ارتکاب گناه متهم ساخته و موضوع «عصمت انبیاء» را زیر سؤال می برد. در مقابل امام(ع) با بیان معنا و تفسیر صحیح آن آیات در کنار دیگر آیات قرآن و نیز با یادآوری هدف بعثت انبیاء و زیر سؤال رفتن آن در صورت معصوم نبودن آنها، ابن جهم را متوجه و معترف به خطای خود کرد.(43)

مناظره معروف دیگر امام رضا(علیه السلام) با «عمران صابی»، یکی از دانشمندان مادی گرا بود. او به قدری در بحث و مناقشه قدرت داشت که هیچ کدام از متکلمان مسلمان نتوانسته بودند بر او غلبه یابند. امام آوازه او را شنیده بود و در ابتدای مناظره از او خواسته بود که اعتدال و انصاف را در بحث رعایت کند. مناظره امام(ع) با این شخص مادی گرا بسیار طولانی شد و امام(ع) قدم به قدم سؤالاتش را درباره توحید، قائم بودن خداوند به وحدانیت خود، هدف آفرینش، چگونگی خلقت از عدم، علم خدا، انواع مخلوقات، صفات الهی، ابداع و مشیت و اراده خدا و... پاسخ گفت و او را به سطحی از اقناع رساند که در همان مجلس مسلمان و به حقانیت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و امام رضا(ع) شهادت داد و مورد لطف حضرت قرار گرفت و از آن به بعد یکی از اصحاب و ملازمان حضرت شد.(44)

حوزه اشخاص مورد مناظره امام رضا(علیه السلام) محدود به علمای مسلمان نبود و آن حضرت با دانشمندان دیگر ادیان نیز مناظره کردند. از جمله با «رأس الجالوت» که یکی از بزرگ ترین علمای یهود عصر خود بود نیز مناظره کردند و بدون استدلال به هیچ چیز مگر فرازهای کتاب مقدس یهود، نبوت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و معجزه قرآن را برای وی ثابت نمود به گونه ای که رأس الجالوت، متحیر و ساکت شد.(45)

نتایج و ثمرات مناظرات امام رضا(علیه السلام)
مجالس مناظره امام رضا(علیه السلام) که ابتدا به نیست ضربه زدن به حیثیت حضرت از سوی مأمون برنامه ریزی شده بود، به تدریج نتایجی عکس به بار آورد و مشکلاتی را برای این خلیفه عباسی درست کرد. زمانی که مأمون متوجه شد، تشکیل چنین مجالسی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام(ع) کرد.
نقل شده که بعداز برگزاری مناظرات، به مأمون اطلاع دادند امام رضا(ع) مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته آن بزرگوار می‌ شدند. مأمون به «محمّد بن عمرو طوسی» مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن، امام(ع) در حق مأمون نفرین کرد و از جمله چنین فرمود: «ای پدیدآورنده زمین و آسمان‌ ها، ای پروردگاری که دارای قدرت بی‌ پایانی، ای پروردگاری که تغییر و تبدیلی در او راه ندارد، ای پروردگار بلند مرتبت، درود بفرست بر کسی که نماز را با صلوات و درود به او، شرافت دادی و از کسی که به من ستم روا داشت و مرا سبک کرد و شیعه مرا از در خانه من راند و متفرق کرد، انتقام مرا بگیر».(46)

در واقع مأمون اگرچه می خواست با این برنامه از موقعیت امام(علیه السلام) بکاهد، لکن بدون آن که خود توجّه داشته باشد، سه خدمت بزرگ به اسلام و مقام والای آن حضرت انجام داد:

1. به دلیل جاذبه دربار خلافت، معروف ترین و فعال ترین دانشمندان مذاهب و فرقه ها به آن جا راه می یافتند و جلسات مناظره ای که با هیچ قیمت امکان تشکیل آن در خارج از دربار نبود، برپا می کردند. این جلسات به امام(ع) مجال بسیار خوبی برای ادای رسالت بزرگ خویش در نشر علوم اسلامی و بستن راه بر مخالفان در آن شرایط حساس تاریخ اسلام می داد که این، یکی از بزرگ ترین آثار غیر منتظره ولایت عهدی تحمیلی مأمون بر امام(ع) بود.

2. مقام والای اهل بیت(علیهم السلام) و سرّ وجود امامت و خلافت بر حق پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این دودمان آشکار می گشت؛ مخصوصاً ایرانیان که از دور مطالبی شنیده و نادیده عاشق شده بودند، این حقیقت را از نزدیک می دیدند و پیمان مودت و ارادت خویش را راسخ تر می ساختند و این امر ضربات سنگین تری بر پایه های حکومت عباسیان وارد می کرد.

3. سرانجام، روزی فرا می رسید که ایران اسلامی می بایست از زیر سلطه جباران بنی عباس به درآید، ولی باید پایان گرفتن حکومت مرکزی خلفا مساوی با برچیده شدن اسلام از این منطقه و سایر مناطق اسلامی نباشد. خوشبختانه عوامل مختلفی، از جمله جلسات عظیم بحث و مناظره دربار مأمون، تفکیک اسلام واقعی را از آن چه خلفا مدعی و مدافع آن بودند، میسر ساخت و این نکته مهمی بود. بنابراین، در کنار توطئه های سیاسی دربار مأمون، مسائل مهم دیگری تحقق یافت که مأمون و دیگر خلفای عباسی از آن بی خبر بودند و اراده الهی به آن تعلق گرفته بود.(47)
 
درس های مناظره های امام رضا(علیه السلام) برای اصحاب علم و معرفت
مناظرات امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) مسئله ای تاریخی و متعلق به گذشته نیست، بلکه از نظر پاسداری از حریم اسلام و حفط مکتب، سرمشق پر اهمیت و بسیار جامعی برای امروز و هر زمان دیگر است. جالب این است که در آن روز وسایل ارتباط جمعی مثل امروز گسترده نبود، ولی امام(ع) از جلسات مناظره دربار مأمون به عنوان یکی از مؤثرترین وسایل ارتباط جمعی آن روز بهره کافی گرفت؛ زیرا اخبار این جلسات به دلیل شرایط خاص حاکم بر آن، در سرتاسر کشورهای اسلامی پخش می شد.

امام از این طریق نه تنها توطئه های تخریبی مأمون را خنثی فرمود و او را ناکام گذاشت، بلکه جامعه اسلامی آن روز را که در شرایط بسیار حساسی از نظر فکری و فرهنگی به سر می برد، از انحراف رهایی بخشید. آری بعید نیست یکی از دلایل امام برای پذیرش ولایت عهدی تحمیلی مأمون، انجام این رسالت بزرگ باشد. علاوه بر آن، کیفیت و جزئیات برخورد آن حضرت با پیروان مکاتب مختلف نیز از جهات متعددی برای ما درس آموز و الهام بخش است؛ از جمله:

1. برخورد اسلام با پیروان مکتب های دیگر قبل از هر چیز باید برخورد منطقی باشد. تا جنگ را بر مسلمانان تحمیل نکرده اند، آنان نباید دست به اسلحه برند و از منطق و استدلال چشم بپوشند. اسلام در گذشته، از طریق تبلیغ و منطق پیش رفته است و در آینده نیز چنین خواهد بود.

2. قدرت منطق اسلام به قدری است که از منطق مکتب های دیگر ابداً واهمه ندارد، و به همین دلیل، در تاریخ اسلام به همه آن ها مجال کافی داده شده است تا عقاید خود را نشر دهند و پاسخ خود را بشنوند. حتی به کسانی که اصلاً ایمان به خدا و مکتب انبیا نداشتند، آزادی بحث داده می شد، هر چند متأسفانه آنها از این آزادی سوء استفاده کردند و برنامه ها به شکل دیگری در آمد و توطئه های گوناگون شروع شد، اقدامات تخریبی ادامه یافت و آن چه ما مایل نبودیم بشود، شد.

3. علمای اسلام در هر زمان باید از تمام مکاتب و مذاهب باخبر باشند و باید بتوانند با منطق خودشان با آنان سخن بگویند و برتری آیین اسلام را بر هر مکتب دیگر اثبات کنند. بنابراین، بحث و گفت وگو درباره تمام مکتب ها ـ بدون استثنا ـ باید در متن دروس حوزه های علمیّه باشد.

4. در میان علمای اسلام باید کسانی باشند که با زبان های زنده دنیا آشنایی داشته باشند و بتوانند به هنگام لزوم، بدون وساطت مترجمان که گاه بر اثر ناآگاهی و گاه برای اعمال غرض شخصی، مسائل را تحریف می کنند، با اهل زبان های دیگر سخن بگویند. از این جا ضرورت تدریس زبان های خارجی در کنار دروس حوزه های علمیّه احساس می شود.

5. علمای اسلام باید از وسایل ارتباط جمعی موجود در جهان حداکثر بهره گیری را داشته باشند و صدای اسلام و تعلیمات قرآن را به گوش همه جهانیان برسانند. بدیهی است که این کار بدون وجود یک حکومت نیرومند اسلامی کار بسیار مشکلی است؛ چرا که حکومت های دیگر هرگز چنین فرصتی را به پیروان مکتب اسلام نمی دهند و نه تنها با سانسور شدید مانع از نشر دعوت اسلامی می شوند، بلکه با ایجاد خفقان و سلب آزادی نفس را در سینه ها حبس می کنند.

این ها قسمتی از درس ها و الهاماتی است که از برنامه مناظرات امام علی بن موسی الرضا(علیه السلام) می توان گرفت.(48)

پی‌نوشت‌ها:
(1). مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، نشر علامه‏، قم‏، 1379 هـ ق‏، چاپ اول‏، ج 4، ص 367.
(2). بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403هـ ق، چاپ دوم‏، ج 99، ص 55.
(3). إعلام الورى بأعلام الهدى، طبرسى، فضل بن حسن‏، انتشارات آل البیت‏، قم‏، 1417هـ ق، چاپ اول‏، ج 2، ص 64.
(4). همان.
(5). ن.ک: إعلام الورى بأعلام الهدى، همان، ص 40؛ الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران‏، 1407هـ ق، چاپ چهارم‏، ج 1، ص 486؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، مفید، محمد بن محمد، کنگره شیخ مفید، قم‏، 1413هـ ق، چاپ اول‏، ج 2، ص 247.
(6). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، جعفریان، رسول، چاپ انصاریان، قم، 1381 هـ ش، ص 425.
(7). دلائل الإمامة، طبرى آملى صغیر، محمد بن جریر بن رستم‏، نشر بعثت‏، قم‏، 1413هـ ق، چاپ اول، ص 309.
(8). عیون أخبار الرضا(ع)، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: لاجوردى، مهدى‏، نشر جهان‏، تهران‏، 1378 هـ ق‏، چاپ اول‏، ج1، ص 17.
(9). إعلام الورى بأعلام الهدى، همان، ص 92.
(10). الکافی، همان، ص 492.
(11). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 2، ص 184.
(12). همان، ص 17.
(13). همان، ص 159.
(14). مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، همان، ص 362.
(15). الکافی، همان، ج 5، ص 327.
(16). همان، ج 6، ص 23.
(17). همان، ص 19.
(18). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‏، نورى، حسین بن محمد تقى‏، نشر مؤسسة آل البیت علیهم السلام‏، قم‏، 1408هـ ق، چاپ اول، ج 15، ص 170.
(19). اعلام الوری باعلام الهدی، همان، ج 2، ص 41 و 42.
(20). الفرق بین الفرق، بغدادی، تحقیق: کوثری محمد زاهد ، نشر الثقافة الاسلامیه، قاهره، بی تا، ص 40؛ الملل و النحل‏، الشهرستانی، محمد بن عبد الکریم بن أبی بکر أحمد، تحقیق: بدران، ‏محمد، الشریف الرضی‏، قم‏، 1364 هـ ش، ‏چاپ سوم‏، ج 1، ص 150.
(21). المقالات و الفرق‏، اشعری قمی، سعد بن عبد الله اشعرى قمى‏، مرکز انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران، 1360 هـ ش، چاپ دوم‏، ص 92 و 93؛ رجال الکشی إختیار معرفة الرجال‏، کشى، محمد بن عمر، محقق/ مصحح: طوسى، محمد بن الحسن، مصطفوى، حسن‏، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، مشهد، 1409 هـ ق، چاپ اول، ص 460.
(22). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص 425.
(23). برای مثال ن.ک: الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، همان، ص 248.
(24). ن.ک: التوحید، نویسنده: ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/ مصحح: حسینى، هاشم‏، انتشارات جامعه مدرسین‏، قم‏ ،1398 هـ ق‏، چاپ اول‏، ص 338.
(25). همان، ص 47.
(26). همان، ص 117؛ عیون أخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 115.
(27). ن.ک: همان، ص 363؛ عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 142.
(28). ن.ک: التوحید، همان، ص 47 و 69.
(29). استنادهای های مکرر امام(ع) به سوره ها و آیات مختلف قرآن، مورد اعتراف بسیاری از دانشمندان حتی از میان اهل سنت است. برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 2، ص 180.
(30). برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 114؛ التوحید، همان، ص 162.
(31). برای مثال ن.ک: عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 119.
(32). التوحید، همان، ص 110؛ الکافی، همان، ج 1، ص 95.
(33). التوحید، همان، ص 100 و 101.
(34). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 124.
(35). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص 450.
(36). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ج 2، ص 99 و 100.
(37). عیون اخبار الرضا، همان، ص 99؛ التوحید، همان، ص 25؛ معانی الأخبار، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق/ مصحح: غفارى، على اکبر، انتشارات جامعه مدرسین‏، قم، 1363 هـ ش، ص 371.
(38). الکافی، همان، ج 1، ص 187
(39). برای مثال ن.ک: عیون أخبار الرضا(ع)‏، همان، ج 2، ص 183.
(40). ن.ک: بحار الأنوار، همان، ج 49، ص 189.
(41). حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)، همان، ص 422.
(42). ن.ک: عیون أخبار الرضا(ع)، همان، ج 1، ص 179.
(43). همان، ص 192.
(44). ن.ک: همان، ص 155 به بعد.
(45). ن.ک: مناظرات تاریخى امام رضا(ع)، مکارم شیرازى، ناصر، بنیاد پژوهش هاى اسلامى‏ آستان قدس رضوى، مشهد، ‏1388 هـ ش، ‏چاپ دوم‏، ص 52.
(46). عیون اخبار الرضا(ع)، همان، ص 173.
(47). مناظرات تاریخى امام رضا(ع)، همان، ص 79.
(48). همان، ص 95.

منبع: آیین رحمت