پرسش :

قیام مختار چگونه پایان پذیرفت؟


پاسخ :
تعدادى از سران جنایتکار کوفه که از شمشیر مختار زخم دار شده بودند در بصره نزد مصعب بن زبیر ـ برادر عبدالله بن زبیر ـ جمع شده بودند. «شَبَث بن ربعى» و «محمّد بن اشعث» از جنایت کاران کربلا از جمله آنها بودند. آنان مدام مصعب را به جنگ با مختار تحریک مى کردند.(1)

«دینورى» تعداد فراریان کوفه را که در بصره اجتماع کرده بودند حدود ده هزار نفر مى داند.(2)

سرانجام مصعب از سربازان خود و فراریان کوفه، لشکرى را فراهم ساخت و به سوى مختار تاخت.

مختار نیز بدون آن که از ابراهیم اشتر ـ که در آن وقت در شمال عراق (موصل) حضور داشت ـ یارى بطلبد لشکرى را با فرماندهى «اَحمر بن شُمَیط» به جنگ مصعب فرستاد. ولى سپاه مختار در این جنگ متحمّل شکست سهمگینى شد. «ابن شمیط» فرمانده سپاه مختار با تعداد بسیارى از یاران خود کشته شد و لشکر مختار درهم شکست. مصعب پس از شکست سپاه مختار به سوى کوفه شتافت و مختار و بقایاى سربازانش را کشت.

تاریخ کشته شدن مختار به نقل طبرى 16 رمضان سال 67 هـ بوده است وى در آن هنگام 63 سال داشت.(3)

مصعب پس از تصرّف کوفه، ابراهیم اشتر را به کوفه فرا خواند، وى نیز بدون مقاومت به کوفه آمد و مصعب از وى به گرمى استقبال کرد.(4)

با سقوط حکومت مختار در کوفه، عراق در تحت سیطره زبیریان قرار گرفت و بدین ترتیب یک بار دیگر کوفه از حاکمیّت شیعیان و ارادتمندان اهل بیت(علیهم السلام) خارج شد.

چیزى نگذشت که در سال 72 هـ «عبدالملک مروان» سپاه عظیمى را به جنگ مصعب به سوى کوفه روانه کرد. در آن جنگ ارتش مصعب شکست خورد و معصب در سن 36 سالگى و ابراهیم اشتر در سن 40 سالگى کشته شدند و عراق به دست مروانیان افتاد.

وقتى که سر بریده مصعب را نزد عبدالملک مروان نهادند، ابومسلم نخعى ـ مردى از عرب ـ برخاست و گفت:
«من در همین دارالاماره دیدم که سر بریده حسین بن على(علیه السلام) را جلو ابن زیاد نهادند، و چندى بعد سر بریده ابن زیاد را در همین نقطه جلوى مختار دیدم و مدّتى بعد سر مختار را نزد مصعب و اینک سر مصعب را نزد تو مى بینم (تا روزگار با تو چه کند؟!)».

عبدالملک از شنیدن این سخن، سخت به وحشت افتاد و دستور داد آن محل را ویران کنند.(5)

یکسره مردى ز عرب هوشمند *** گفت به عبدالملک از روى پند
روى همین مسند و این تکیه گاه *** زیر همین قبّه و این بارگاه
بودم و دیدم برِ ابن زیاد *** آه چه دیدم که دو چشمم مباد
تازه سرى چون سپر آسمان *** طلعت خورشید ز رویش نهان
بعد ز چندى سر آن خیره سر *** بُد برِ مختار به روى سپر
بعد که مصعب سر و سردار شد *** دست خوش او سرِ مختار شد
این سرِ مصعب به تقاضاى کار *** تا چه کند با تو دگر روزگار! 

پی‌نوشت‌ها:
(1). تاریخ طبرى، ج 4، ص 558.
(2). اخبارالطوال، ص 304 .
(3). تاریخ طبرى، ج 4، ص 577.
(4). اخبار الطوال، ص 309.
(5). مروج الذهب، ج 3، ص 109.

منبع: عاشورا؛ ریشه ‏ها، انگیزه‏ ها، رویدادها، پیامدها، نویسندگان: سعید داودی و مهدی رستم نژاد (زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى دام ظله)، انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم‏، 1388 ه.ش.