پرسش :

هدف قیام امام حسین (علیه السلا) در بیانات و نامه های ایشان چه بوده است؟


پاسخ :
امام حسین(علیه السلام) با هدف احیاى دین خدا قیام و حرکت خویش را آغاز کرد؛ در مرحله نخست ـ اگر ممکن است ـ با تشکیل حکومت اسلامى و در غیر این صورت، با شهادت خود و یارانش به مقصود بزرگ خود برسد.

به هر حال، مى بایست دین از دست رفته و سنّت فراموش شده رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را زنده کرد و چه کسى سزاوارتر از فرزند رسول خداست که پیش گام چنین حرکتى شود.

امام حسین(علیه السلام) نخست با این جمله: «وَ عَلَى الاِسْلامِ اَلسَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ»؛ (زمانى که امّت اسلامى گرفتار زمامدارى مثل یزید شود، باید فاتحه اسلام را خواند).(1)تصریح کرد که با وجود خلیفه اى همچون یزید، فاتحه اسلام خوانده است و دیگر امیدى به بقاى دین خدا در حکومت یزید نمى رود.

همچنین در نامه اى به جمعى از بزرگان بصره به بدعت هاى موجود در جامعه اشاره کرده، و هدفش را از قیام بر ضدّ حکومت یزید، احیاى سنّت و مبارزه با بدعت ها معرّفى مى کند. مى فرماید: «وَ اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلى کِتابِ اللّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ(صلى الله علیه وآله) فَاِنَّ السُّنَّةَ قَدْ اُمِیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَةَ قَدْ اُحْیِیَتْ، وَ اِنِ اسْتَمِعُوا قَوْلی وَ تُطِیعُوا اَمْرِی، اَهْدِکُمْ سَبِیلَ الرَّشادِ»؛ (من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش فرا مى خوانم؛ چرا که (این گروه) سنّت پیامبر را از بین برده و بدعت (در دین) را احیا کردند. اگر سخنانم را بشنوید و فرمانم را اطاعت کنید، شما را به راه راست هدایت مى کنم).(2)

آن گاه که در مسیر کربلا با «فرزدق» ملاقات مى کند، به روشنى از بدعت ها و خلاف کارى هاى حاکمان شام و قیام براى نصرت دین خدا سخن مى گوید: «یا فَرَزْدَقُ اِنَّ هؤُلاءِ قَوْمٌ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّیْطانِ، وَ تَرَکُوا طاعَةَ الرَّحْمانِ، وَ أَظْهَرُوا الْفَسادَ فِی الاَرْضِ، وَ اَبْطَلُوا الْحُدُودَ، وَ شَرِبُوا الْخُمُورَ، وَ اسْتَأْثَرُوا فِی اَمْوالِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینَ، وَ اَنَا اَوْلى مَنْ قامَ بِنُصْرَةِ دِینِ اللهِ وَ اِعْزازِ شَرْعِهِ، وَ الْجِهادِ فِی سَبِیلِهِ، لِتَکُونَ کَلِمَةُ اللهِ هِىَ الْعُلْیا»؛ (اى فرزدق! اینان گروهى اند که پیروى شیطان را پذیرفتند و اطاعت خداى رحمان را رها کردند و در زمین فساد را آشکار ساختند و حدود الهى را از بین بردند، باده ها نوشیدند و دارایى هاى فقیران و بیچارگان را ویژه خود ساختند و من از هر کس به یارى دین خدا و سربلندى آیینش و جهاد در راهش سزاوارترم. تا آیین خدا پیروز و برتر باشد).(3)

تعبیراتى با این مضمون، در کلمات و خطابه هاى امام حسین(علیه السلام) بسیار دیده مى شود. این مطلب را با جمله دیگرى از آن حضرت پایان مى دهیم:

امام(علیه السلام) در خطبه اى که در مسیر کربلا در جمع لشکریان حرّ ایراد کرد، فرمود: «اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا یُعْمَلُ بِهِ، وَ اِلَى الْباطِلِ لا یُتَناهى عَنْهُ، لِیَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فِی لِقاءِ رَبِّهِ حَقّاً حَقّاً»؛ (آیا نمى بینید به حق عمل نمى شود و از باطل جلوگیرى نمى گردد، در چنین شرایطى بر مؤمن لازم است مشتاق دیدار پروردگارش (شهادت) باشد).(4)

امام حسین(علیه السلام) با این کلمات هم هدف خویش را از قیام و حرکتش بیان مى کند و هم آمادگى خویش را براى شهادت در طریق مبارزه با باطل و احیاى دین خدا اعلام مى دارد.

بنابراین، روشن است که یکى از اهداف مهمّ قیام امام حسین(علیه السلام) احیاى دین خدا، مبارزه با بدعت ها و مفاسد دستگاه بنى امیّه و رهایى اسلام از چنگال منافقان و دشمنان خدا بود و در این راه موفّقیّت بزرگى نصیب آن حضرت شد، هر چند آن حضرت و یاران باوفایش به شهادت رسیدند، ولى تکانى به افکار خفته مسلمین دادند و لرزه بر اندام حکومت جبّاران افکندند، در نتیجه اسلام را زنده ساختند و از اضمحلال دستاوردهاى نهضت نبوى(صلى الله علیه وآله) جلوگیرى کردند و مسلمانان را از حیرت و گمراهى نجات دادند.

در زیارت معروف اربعین مى خوانیم: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَةِ وَحَیْرَةِ الضَّلالَةِ»؛ (او (حسین) خون پاکش را در راه تو نثار کرد، تا بندگانت را از جهالت و حیرت گمراهى نجات دهد).

همچنین در روایتى از امام صادق(علیه السلام) آمده است: پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) وقتى که ابراهیم بن طلحة بن عبیدالله، خطاب به امام سجاد(علیه السلام) گفت: «یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ مَنْ غَلَبَ»؛ (اى على بن الحسین! چه کسى (در این مبارزه) پیروز شد؟!)

امام(علیه السلام) فرمود: «اِذا اَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلاةِ فَاَذِّن ثُمَّ اَقِمْ»؛ (اگر مى خواهى بدانى چه کسى (یزید یا امام حسین(علیه السلام)) پیروز شده است، هنگامى که وقت نماز فرا رسید، اذان و اقامه بگو)( آن گاه ببین چه کسانى ماندند و چه کسانى رفتند).(5)

امام چهارم(علیه السلام) مى خواهد بگوید، هدف حکومت یزید محو نام رسول خدا(صلى الله علیه وآله)بود، ولى امام حسین(علیه السلام) با شهادتش از این کار جلوگیرى کرد، به هنگام اذان و اقامه همچنان نام محمد(صلى الله علیه وآله) که نشانه بقاى مکتب اوست برده مى شود (و هر قدر زمان مى گذرد این حقیقت آشکارتر مى شود).

به گفته شاعرى با اخلاص:
اى یاد تو در عالم، آتش زده بر جان ها
هر جا ز فراق تو چاک است گریبان ها
اى گلشن دین سیراب با اشک محبّانت
از خون تو شد رنگین هر لاله به بستان ها
بسیار حکایت ها گردیده کهن امّا
جانسوز حدیث تو، تازه است به دوران ها
در دفتر آزادى، نام تو به خون ثبت است
شد ثبت به هر دفتر، با خون تو عنوان ها
این سان که تو جان دادى، در راه رضاى حق
آدم به تو مى نازد، اى اشرف انسان ها
قربانى اسلامى با همّت مردانه
اى مفتخر از عزمت همواره مسلمان ها

محدّث معروف «دینورى» نیز نقل کرده است: امام حسین(علیه السلام) هنگامى که از «بطن الرمّه» راه افتاد و با عبدالله بن مطیع(6) که از عراق مى آمد، برخورد کرد. وى به امام(علیه السلام) سلام داد و عرض کرد: پدر و مادرم فداى تو اى پسر رسول خدا! چه چیز تو را از حرم خدا و حرم جدّ تو بیرون کشاند؟

امام(علیه السلام) فرمود: «إِنَّ أَهْلَ الْکُوفَةَ کَتَبُوا إِلِىَّ یَسْأَلُونَنِی أَنْ أَقْدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ إِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَةِ الْبِدَعِ»؛ (مردم کوفه نامه نوشتند و از من خواستند که به سوى آنان بروم بدان امید که (با قیام علیه بنى امیّه) نشانه هاى حق زنده و بدعت ها نابود شود).(7)

پی‌نوشت‌ها:
(1). ملهوف (لهوف)، ص 99؛ بحارالانوار، ج 44، ص 326 و فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 24.
(2). تاریخ طبرى، ج 4، ص 266 و بحارالانوار، ج 44، ص 340.
(3). تذکرة الخواص، ص 217-218.
(4). تاریخ طبرى، ج 4، ص 305 و بحارالانوار، ج 44، ص 381.
(5). بحارالانوار، ج 45، ص 177.
(6). «عبدالله بن مطیع» در زمان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به دنیا آمد. و همانند عموم مردم در جامعه پر التهاب صدر اسلام نشو و نمو یافت. در ماجراى حرّه ـ هنگام یورش سپاه یزید به مدینه و قتل عام مردم آن شهر ـ از مدینه گریخت و به سپاه عبدالله بن زبیر در مکّه پیوست. در زمان محاصره اوّل خانه خدا توسّط سپاه یزید و نیز در زمان محاصره دوم توسّط سپاه حجّاج بن یوسف ثقفى در کنار ابن زبیر به دفاع برخاست. وى سرانجام از سوى ابن زبیر به حکومت کوفه منصوب شد ولى پس از اوج گرفتن قیام مختار از کوفه به بصره نزد مصعب بن زبیر گریخت و از شرم به مکّه نزد عبدالله بن زبیر باز نگشت. (مراجعه شود به: اسدالغابة، ج 3، ص 262؛ کامل ابن اثیر، ج 4، ص 217 و طبقات ابن سعد، ج 5، ص 144-145).
(7). اخبار الطوال، ص 245.

منبع: عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه ‏ها، رویدادها، پیامدها، سعید داودی و مهدی رستم نژاد،(زیر نظر آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى)، انتشارات امام على بن ابى طالب علیه السلام‏، قم، 1388 ش‏، ص 232 و 357.