پرسش :

در قرآن آیاتی وجود دارد که می گویند زمین مسطح است؛ مثل آیه 22 سوره بقره که زمین را به سان «فراش» معرفی می کند و یا آیه 20 سوره غاشیه که از «مسطح کردن» زمین سخن می گوید، آیا این آیات با کروی بودن زمین منافات...


پاسخ :

معنای صحیح آیات مسطح بودن زمین

با بررسی تفصیلی و با دقت آیاتی که ادعا شده بر مسطح بودن زمین دلالت دارند، می بینیم که چنین معنایی از آنها برنمی آید.

یکی از این آیات، آیه 22 سوره بقره است که در آن می خوانیم: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشا»؛ ([خداوند] کسی [است] که زمین را بستر شما قرار داد). واژه «فراش» در زبان عربی به معنای بستر(1) و چیزی است که مایه استقرار آدمی را فراهم می کند. بنابراین این آیه هیچ ارتباطی به موضوع مسطح یا کروی بودن زمین پیدا نمی کند.

این آیه و معنای آن(بستر استقرار و آسایش بودن زمین) موضوعی است که در آیات دیگر قرآن مجید نیز مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال آیاتی که در آنها زمین به عنوان «مهد» یا «مهاد»(2) توصیف شده نیز بیان گر همین معنا هستند. زیرا «مهد» و «مهاد» در لغت به معنای بستر و خاستگاه و استراحتگاه است(3) و در اصل به محلى گفته مى شود که کودک را در آن مى خوابانند خواه گاهواره باشد یا غیر آن. به هر حال چنین آیاتی دلالت بر این دارند که یکی از نعمت های خداوند آرامش و استقرار یافتن آدمی در زمین و پرورش یافتن او در دامان این بستر مناسب است.(4)

علاوه بر این آیه، تعبیر دیگری نیز در برخی آیه های قرآن وجود دارد که گروهی را دچار این توهم نموده است که در گفتمان قرآنی، زمین پدیده ای مسطح معرفی شده است. این آیات را مروری می کنیم. آیه 3 سوره رعد: «وَهُوَ الَّذِی مَدَّ الأَرْضَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِىَ وَأَنْهَاراً»؛ (و او کسى است که زمین را گسترد؛ و در آن کوه ها و نهرهایى قرار داد). آیه 19 سوره حجر: «وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ»؛ (و زمین را گستردیم؛ و در آن کوه هاى ثابتى افکندیم‏). و آیه 7 سوره ق: «وَالأَرْضَ مَدَدْنَاهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَاسِیَ»؛ (و زمین را گسترش دادیم و در آن کوه هایى عظیم و استوار افکندیم‏).

از آنجا که «مد» در اصل به معنای گسترده ساختن و بسط دادن است(5) به نظر می آید منظور از این آیات سر برآوردن خشکی های زمین از زیر آب است. در آغاز تمام سطح کره زمین بر اثر باران هاى سیلابى زیر آب پنهان بود، و سالیان درازى بر این منوال گذشت. باران هاى سیلابى فرو نشستند، آب ها در گودال هاى زمین جاى گرفتند و خشکی ها تدریجا از زیر آب نمایان گشتند.

این همان چیزى است که در روایات اسلامى به عنوان «دحو الارض» معروف شده است(6) و در آیه 30 سوره نازعات نیز این گونه معرفی مورد اشاره قرار گرفته است: «وَالأَرْضَ بَعْدَ ذَلِکَ دَحَاهَا». «دحا» از ماده «دحو» به معنای گستردن است.(7) بعضى نیز آن را به معنى تکان دادن چیزى از محل اصلیش تفسیر کرده ‏اند(8) و چون این دو معنا لازم و ملزوم یکدیگرند به یک ریشه باز مى گردد. به هر حال همان طور که اشاره هم شد، منظور از «دحو الارض» این است که در آغاز تمام سطح زمین‏ را آب هاى حاصل از باران هاى سیلابى نخستین فرا گرفته بود. این آب ها تدریجا در گودال هاى زمین جاى گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر بر آوردند و روز به روز گسترده تر شدند تا به وضع فعلى در آمد.(9)

شبیه چنین مضمونی را می توان در آیه ششم سوره شمس نیز دید: «وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها»؛ (سوگند به زمین و کسى که آن را گسترانیده‏). زیرا «طحاها» از ماده «طحو» نیز در لغت به معنای گسترش دادن یک چیز است.(10) به هر حال و همان طور که از معنای لغوی واژه «مد» متبادر به ذهن می شود «مد ارض» به معناى گستردن طول و عرض آن است چون اگر خداى تعالى زمین را گسترده نمى کرد و از سلسله هاى جبال پوشیده مى شد صلاحیت کشت و زرع و سکونت را نداشت و جان داران کمال حیات خود را نمى یافتند.(11) و روشن است چنین تعبیری با چنین معنایی هیچ ارتباطی به موضوع مسطح یا کروی بودن زمین ندارد.
آیه دیگری که برخی را به این گمان باطل انداخته که قرآن زمین را مسطح – و نه کروی شکل – معرفی می کند، آیه 20 سوره غاشیه است: «وَ إِلَى الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَت‏»؛ (و به زمین که چگونه گسترده و هموار گشته است‏). با این حال توجه به معنای لغوی «سطحت» که از ماده «سطح» اشتقاق یافته و به معنای گستردن و پهن کردن است،(12) دست چنین گمان باطلی را از دامن قرآن مجید پاک می کند. زیرا مسطح بودن زمین، مانع کرویت آن نمی شود. چرا که هر کره ای برای خود سطحی نیز دارد و از این روست که در هندسه کره را یکی از اقسام سطح به شمار آورده اند.(13)

بنابراین توضیحات روشن شد که هیچ آیه ای در قرآن دلالت بر مسطح بودن زمین ندارد.
 

دلالت آیات قرآن بر کروی بودن زمین

اما باید نکته دیگری را نیز مدنظر قرار داد و آن هم اینکه برخی از تعابیر و توصیفات قرآن را فقط در صورتی می توانیم بفهمیم که قائل به کروی بودن زمین باشیم و این یکی از معجزات علمی قرآن است.

برای مثال در آیه 54 سوره اعراف می خوانیم: «یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثاً»؛ (با [پرده تاریک] شب، روز را مى پوشاند؛ و شب به دنبال روز، به سرعت در حرکت است‏). این تعبیر با توجه به کروی بودن زمین و موقعیت شب و روز در کره زمین معنا می یابد. زیرا اگر کسى از بیرون کره زمین ناظر چگونگى حرکت آن به دور خود و افتادن سایه مخروطى شکل زمین بر روى خودش بوده باشد با توجه به اینکه کره زمین با سرعت سرسام آورى (در حدود 30 کیلومتر در دقیقه) به دور خود مى گردد چنین احساس مى کند که گویا هیولاى سیاه مخروطى شکل با سرعت زیاد در روى این کره به دنبال روشنایى روز در حرکت است ولى این موضوع در مورد روشنایى روز صادق نیست زیرا روشنایى آفتاب در نیمى از کره زمین و در تمام فضاى اطراف پخش است و شکلى به خود نمى گیرد. تنها تاریکى شب است که به صورت سایه مخروطى شکل همانند یک شبح اسرارآمیز غول پیکر روى زمین مى دود.(14)

آیه 5 سوره زمر نیز از این دست آیات است آنجا که می خوانیم: «یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَى النَّهارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهارَ عَلَى اللَّیْل»؛ (شب را بر روز مى ‏پیچد و روز را بر شب‏ مى ‏پیچد). این تعبیر نیز با تصور کروی بودن زمین است که معنا می یابد. اگر انسانى بیرون کره زمین ایستاده باشد و به منظره حرکت وضعى زمین به دور خودش و پیدایش شب و روز بر گرد آن نگاه کند، مى بیند که گویى به طور مرتب از یک سو نوار سیاه رنگ شب بر روشنایى روز پیچیده مى شود و از سوى دیگر نوار سفید رنگ روز بر سیاهى شب. و با توجه به اینکه «یکور» از ماده «تکویر» به معناى «پیچیدن» است و مخصوصا ارباب لغت پیچیدن عمامه و دستار را به دور سر نمونه اى از آن مى شمارند،(15) نکته لطیف و تصویرسازی بدیعى که در این تعبیر قرآنى نهفته است روشن مى شود.(16)

در آیه 40 سوره معارج، این اعجاز علمی قرآن به گونه دیگری رخ نشان می دهد آنجا که می خوانیم: «فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ»؛ (سوگند به پروردگار مشرق ها و مغرب ها که ما قادریم). این آیه دلالت دارد بر کثرت مشرق ها و مغرب ها و کرویت زمین نیز مستلزم آن است که در هر نقطه از زمین برای گروهی دیگر مغرب باشد. پس کثرت مشارق و مغارب با قول به کرویت زمین سازگار می باشد.(17) توضیح این که اگر زمین مسطح بود تنها یک مشرق و مغرب وجود داشت ولی جایی که زمین کروی باشد لازم است دارای مشرق ها و مغرب ها باشد چرا که در این صورت با چرخشش مشرق و مغرب مکان ها تفاوت می کند.(18)

این نمونه ها و توضیحات قرآنی نشان می دهند ادعای طرف داری قرآن از نظریه مسطح بودن زمین چه اندازه ادعای بی اساس و غیر علمی است.

پی‌نوشت‌ها:
(1). مفردات ألفاظ القرآن‏، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، محقق/ مصحح: داوودى، صفوان عدنان‏، دارالشامیة، بیروت، 1412هـ ق، چاپ اول، ص 629؛ مجمع البحرین‏، طریحی، فخرالدین بن محمد، محقق: حسینى اشکورى، احمد، نشر مرتضوی، تهران، 1375هـ ش، چاپ سوم، ج 45، ص 148؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم‏، محقق/ مصحح: میر دامادى، جمال الدین‏، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1414هـ ق، چاپ سوم، ج 6، ص 326.
(2). سوره زخرف، آیه 10: «الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَکُمْ فیها سُبُلاً لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون‏»؛ (همان کسى که زمین را محل آرامش شما قرار داد، و براى شما در آن راه هایى آفرید باشد، که هدایت شوید [و به مقصد برسید].)؛ سوره نبا، آیه 6: «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهادا»؛ (آیا زمین را محل آرامش [شما] قرار ندادیم‏؟).
(3). فرهنگ معاصر عربی-فارسی، آذرنوش، آذرتاش، نشر نی، تهران، 1388هـ ش، چاپ دهم، ص 662؛ لسان العرب، همان، ج 3، ص 410.
(4). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، درالکتب الاسلامیه، تهران، 1371هـ ش، چاپ دهم، ج 21، ص 17؛ المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه: موسوی همدانی، سیدمحمدباقر، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1374هـ ش، چاپ پنجم، ج 18، ص 127.
(5). فرهنگ معاصر عربی-فارسی، همان، ص 639.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج 11، ص 53.
(7). مفردات الفاظ القرآن، همان، ص 308.
(8). همان.
(9). تفسیر نمونه، ج 26، ج 101.
(10). لسان العرب، همان، ج 15، ص 4.
(11). المیزان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 202.
(12). فرهنگ معاصر عربی-فارسی، همان، ص 286؛ لسان العرب، همان، ج 2، ص 482.
(13). ر.ک: مطالب شگفت انگیز قرآن، نجفی، گودرز، نشر سبحان، تهران، 1386هـ ش، ص 28 تا 30.
(14). تفسیر نمونه، همان، ج 6، ص 206.
(15). لسان العرب، همان، ج 5، ص 156؛ فرهنگ معاصر عربی-فارسی، همان، ص 602.
(16). تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 376.
(17). پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضائی اصفهانی ، محمد علی، انتشارات کتاب مبین، 1381هـ ش، چاپ سوم، ص 188 و 189.
(18). تفسیر نمونه، همان، ج 19، ص 13 و 14.

منبع: آیین رحمت