شفاعت پیامبران و اولیای الهی به اذن خداوند
پرسش :
با توجه به اینکه «شفاعت» مخصوص خداوند است پس پیامبران و اولیای الهی چگونه شفاعت می کنند؟
پاسخ :
خداوند در سوره «زمر» آیه 44 بعد از اشاره به خلقت آسمان ها و زمین و حاکمیّت خدا بر همه چیز مى فرماید: (هیچ ولى و شفاعت کننده اى براى شما جز او وجود ندارد [خالق اوست، مدبّر عالَم نیز ذات پاک اوست، بنابراین مقام ولایت و شفاعت نیز مخصوص ذات مقدس او مى باشد])؛ «مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا شَفِیعٍ».
به این ترتیب شفیع على الاطلاق و بالذّات، خالق و مدبّر عالم هستى است؛ زیرا شفاعت نیز نوعى تدبیر و ربوبیّت و تربیت است، بنابراین نباید دست به دامان بت ها زنند و به غیر ذات پاک او پناه برند و اگر کسى از انبیاء و اولیاء مقام شفاعت را پیدا کنند حتماً از ناحیه اوست، همان گونه که مقام حاکمیت و هدایت و مربى بودن آنها نیز از سوى خدا اعطا مى شود.
همین معنا به شکل دیگرى آمده، آنجا که در پاسخ بت پرستانى که بت ها را به عنوان شفیعان خود برگزیده بودند، مى فرماید: (به آنها بگو تمام شفاعت از آن خداست)؛ «قُلْ للهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً». سپس دلیل آن را چنین ذکر مى کند: (مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آنِ اوست، سپس همه شما به سوى او باز مى گردید)؛ «لَهُ مُلْکُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
بدیهى است کسى حق بخشش و عفو گنهکاران دارد و کسى مى تواند شفاعت کند یا شفاعت را پذیرا گردد که خالق و مالک همه موجودات است، در آغاز از سوى او به وجود آمدند و سرانجام نیز به سوى او باز مى گردند.
به این ترتیب در اصل، صاحبِ شفاعت خداست و هیچ کس همتاى او نیست؛ بلکه دیگران مشروعیتِ شفاعت خود را از او مى گیرند، روشن است انحصار شفاعت ذاتاً و به طور استقلال در وجود خداوند، هیچ گونه منافاتى با مشروعیت شفاعت دیگران به اذن خدا ندارد، همان گونه که مالکیّت و حاکمیّت ذاتاً از آنِ اوست؛ ولى دیگران مى توانند به اذن و فرمان او در محدوده خاصى مالک و حاکم گردند.
جالب اینکه در آیه قبل از آن هنگامى که از نفى شفاعت بتها خبر مى دهد مى فرماید: (بگو چگونه از آنها شفاعت مى طلبند در حالى که آنها مالک چیزى نیستند و عقل و شعورى ندارند؟)؛ «قُلْ اَوَ لَوْ کانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لَا یَعْقِلُونَ».
این تعبیر، دلیل روشنى است بر اینکه شفاعت از شئون مالکیّت و حاکمیّت است و اختصاصِ آن به خدا نیز از همین رهگذر مى باشد؛ چرا که مالک و حاکمِ اصلى در عالمِ هستى اوست و دیگران ریزه خواران خوانِ نعمت او هستند.
اما در کنار این آیات، آیات دیگری هست که با یک استفهام انکارى مى فرماید: (چه کسى مى تواند نزد خدا شفاعت کند جز به اذن او؟)؛ «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ».
بنابراین پیامبران و اولیاء الله و شافعان روز جزا همگى مشروعیّت شفاعت خود را از خدا مى گیرند و تنها به اذن او شفاعت مى کنند و مسلّم است که اذن او نیز از حکمت او سرچشمه مى گیرد؛ یعنى روى حساب و کتابى است و تا کسى شایسته شفاعت نباشد، اذن براى شفاعت او داده نمى شود.
قابل توجه اینکه در آیه فوق (آیة الکرسی) این جمله بعد از آن گفته شده که مقام قیّومیّت و مالکیت را نسبت به تمام آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تثبیت مى کند، بنابراین شفاعت از مالکیّت و حاکمیّت و قیّومیّت او سرچشمه مى گیرد، و به این ترتیب خط بطلان بر عقائد بت پرستان مى کشد که پرستش بت ها را به بهانه شفاعت آنها در درگاه خدا مى دانستند.
همین معنا در سوره «طه»، آیه 109 به صورت دیگرى آمده، مى فرماید: (در آن روز [روز قیامت] شفاعت سودى نمى بخشد، جز کسى که خداوندِ رحمان اجازه براى او داده و از گفتار او راضى است)؛ «یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً».
در اینکه منظور از «مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ» کیست؟ دو احتمال وجود دارد: نخست اینکه منظور شفاعت کنندگان است که به اذن خدا عهده دار این مقام مى شوند و دیگر اینکه شفاعت شوندگان است که به اذن خداوند مشمول شفاعت مى گردند.
ولى احتمال اوّل صحیح تر به نظر مى رسد؛ چرا که هماهنگ با آیه گذشته (آیة الکرسی) است، در آنجا نیز سخن از اذن براى شفیعان بود آیه اى که بعد مى آید نیز شاهد دیگرى بر این مدعاست و لذا در اینجا بسیارى از مفسّران همین معنا را برگزیده اند.
جمله «وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً» نیز تاب دو معنا را دارد نخست اینکه به شفیعان برگردد؛ یعنى شفاعت کسانى پذیرفته مى شود که خداوند از گفتار و شفاعت آنها راضى است و به این ترتیب هر دو جمله، مؤکّد یکدیگرند.
دیگر اینکه منظور شفاعت شوندگانى که خداوند از قول آنها راضى است و به تعبیر دیگر داراى سخن یا اعتقاد یا عمل صالحى بوده اند که جلب رضاى خدا را براى اذن شفاعت کرده اند؛ ولى با توجه به اینکه جمله اول ناظر به کار شفیعان است مناسب این است که جمله دوّم نیز اشاره به همان باشد تا مرجع ضمیرها یکسان و یکنواخت گردد.
در هر صورت آیه، دلیل روشنى است بر وجود شفاعت با اذن پروردگار نسبت به گروهى از خطاکاران.
در سوره «یونس»، آیه 3 نیز همین معنا به صورت دیگر بیان شده، مى فرماید: (هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن او وجود ندارد)؛ «مَا مِنْ شَفِیعٍ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ». سپس می فرماید: (بنابراین چرا براى شفاعت به سراغ عبادت بت ها مى روید؟ فقط پروردگارتان را عبادت کنید، نه غیر او را، چرا متذکر نمى شوید؟!)؛ «ذلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ اَفَلَا تَذَکَّرُونَ».
همین معنا در سوره «نجم» آیه 26 در مورد شفاعت فرشتگان آمده است که تأکید مى کند شفاعت آنها نیز به اذن خدا است، مى فرماید: (چه بسیار فرشتگان آسمانى که شفاعت آنها سودى نمى بخشید مگر بعد از آنکه خدا براى هرکس بخواهد و راضى باشد اجازه دهد)؛ «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً اِلَِّا مِنْ بَعْدِ اَنْ یَأذَنَ اللهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَرْضَى».
جایى که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت، جز به اذن و رضاى پروردگار قادر بر شفاعت نیستند، چه انتظارى از بت هاى بى شعور و فاقد هرگونه ارزش مى توان داشت؟ آیا شرم آور نیست که بگویند ما بت ها را از این جهت مى پرستیم که شفیعان ما در درگاه خدا باشند؟!
جالب اینکه براى بیان اهمیت مطلب، تعبیر به «کَمْ» شده است که معمولا به معناى کثرت است و در اینجا معناى عموم دارد و نیز تعبیر به «فِی السَّمَاواتِ»؛ (در آسمان ها) شده که آن نیز دلیل بر علوّ مقام آنها است و نیز تعبیر به «شَفَاعَتُهُمْ»؛ (شفاعت آنان) به صورت جمعى آمده تا معلوم شود شفاعتِ همه آنها نیز بدون اذن و رضاى خداوند اثرى ندارد.
منبع: پیام قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 6، ص 511.
خداوند در سوره «زمر» آیه 44 بعد از اشاره به خلقت آسمان ها و زمین و حاکمیّت خدا بر همه چیز مى فرماید: (هیچ ولى و شفاعت کننده اى براى شما جز او وجود ندارد [خالق اوست، مدبّر عالَم نیز ذات پاک اوست، بنابراین مقام ولایت و شفاعت نیز مخصوص ذات مقدس او مى باشد])؛ «مَا لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لَا شَفِیعٍ».
به این ترتیب شفیع على الاطلاق و بالذّات، خالق و مدبّر عالم هستى است؛ زیرا شفاعت نیز نوعى تدبیر و ربوبیّت و تربیت است، بنابراین نباید دست به دامان بت ها زنند و به غیر ذات پاک او پناه برند و اگر کسى از انبیاء و اولیاء مقام شفاعت را پیدا کنند حتماً از ناحیه اوست، همان گونه که مقام حاکمیت و هدایت و مربى بودن آنها نیز از سوى خدا اعطا مى شود.
همین معنا به شکل دیگرى آمده، آنجا که در پاسخ بت پرستانى که بت ها را به عنوان شفیعان خود برگزیده بودند، مى فرماید: (به آنها بگو تمام شفاعت از آن خداست)؛ «قُلْ للهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعاً». سپس دلیل آن را چنین ذکر مى کند: (مالکیت و حاکمیت آسمانها و زمین از آنِ اوست، سپس همه شما به سوى او باز مى گردید)؛ «لَهُ مُلْکُ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ اِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».
بدیهى است کسى حق بخشش و عفو گنهکاران دارد و کسى مى تواند شفاعت کند یا شفاعت را پذیرا گردد که خالق و مالک همه موجودات است، در آغاز از سوى او به وجود آمدند و سرانجام نیز به سوى او باز مى گردند.
به این ترتیب در اصل، صاحبِ شفاعت خداست و هیچ کس همتاى او نیست؛ بلکه دیگران مشروعیتِ شفاعت خود را از او مى گیرند، روشن است انحصار شفاعت ذاتاً و به طور استقلال در وجود خداوند، هیچ گونه منافاتى با مشروعیت شفاعت دیگران به اذن خدا ندارد، همان گونه که مالکیّت و حاکمیّت ذاتاً از آنِ اوست؛ ولى دیگران مى توانند به اذن و فرمان او در محدوده خاصى مالک و حاکم گردند.
جالب اینکه در آیه قبل از آن هنگامى که از نفى شفاعت بتها خبر مى دهد مى فرماید: (بگو چگونه از آنها شفاعت مى طلبند در حالى که آنها مالک چیزى نیستند و عقل و شعورى ندارند؟)؛ «قُلْ اَوَ لَوْ کانُوا لَا یَمْلِکُونَ شَیْئاً وَ لَا یَعْقِلُونَ».
این تعبیر، دلیل روشنى است بر اینکه شفاعت از شئون مالکیّت و حاکمیّت است و اختصاصِ آن به خدا نیز از همین رهگذر مى باشد؛ چرا که مالک و حاکمِ اصلى در عالمِ هستى اوست و دیگران ریزه خواران خوانِ نعمت او هستند.
اما در کنار این آیات، آیات دیگری هست که با یک استفهام انکارى مى فرماید: (چه کسى مى تواند نزد خدا شفاعت کند جز به اذن او؟)؛ «مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ».
بنابراین پیامبران و اولیاء الله و شافعان روز جزا همگى مشروعیّت شفاعت خود را از خدا مى گیرند و تنها به اذن او شفاعت مى کنند و مسلّم است که اذن او نیز از حکمت او سرچشمه مى گیرد؛ یعنى روى حساب و کتابى است و تا کسى شایسته شفاعت نباشد، اذن براى شفاعت او داده نمى شود.
قابل توجه اینکه در آیه فوق (آیة الکرسی) این جمله بعد از آن گفته شده که مقام قیّومیّت و مالکیت را نسبت به تمام آنچه در آسمانها و زمین است براى خدا تثبیت مى کند، بنابراین شفاعت از مالکیّت و حاکمیّت و قیّومیّت او سرچشمه مى گیرد، و به این ترتیب خط بطلان بر عقائد بت پرستان مى کشد که پرستش بت ها را به بهانه شفاعت آنها در درگاه خدا مى دانستند.
همین معنا در سوره «طه»، آیه 109 به صورت دیگرى آمده، مى فرماید: (در آن روز [روز قیامت] شفاعت سودى نمى بخشد، جز کسى که خداوندِ رحمان اجازه براى او داده و از گفتار او راضى است)؛ «یَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً».
در اینکه منظور از «مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ» کیست؟ دو احتمال وجود دارد: نخست اینکه منظور شفاعت کنندگان است که به اذن خدا عهده دار این مقام مى شوند و دیگر اینکه شفاعت شوندگان است که به اذن خداوند مشمول شفاعت مى گردند.
ولى احتمال اوّل صحیح تر به نظر مى رسد؛ چرا که هماهنگ با آیه گذشته (آیة الکرسی) است، در آنجا نیز سخن از اذن براى شفیعان بود آیه اى که بعد مى آید نیز شاهد دیگرى بر این مدعاست و لذا در اینجا بسیارى از مفسّران همین معنا را برگزیده اند.
جمله «وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلاً» نیز تاب دو معنا را دارد نخست اینکه به شفیعان برگردد؛ یعنى شفاعت کسانى پذیرفته مى شود که خداوند از گفتار و شفاعت آنها راضى است و به این ترتیب هر دو جمله، مؤکّد یکدیگرند.
دیگر اینکه منظور شفاعت شوندگانى که خداوند از قول آنها راضى است و به تعبیر دیگر داراى سخن یا اعتقاد یا عمل صالحى بوده اند که جلب رضاى خدا را براى اذن شفاعت کرده اند؛ ولى با توجه به اینکه جمله اول ناظر به کار شفیعان است مناسب این است که جمله دوّم نیز اشاره به همان باشد تا مرجع ضمیرها یکسان و یکنواخت گردد.
در هر صورت آیه، دلیل روشنى است بر وجود شفاعت با اذن پروردگار نسبت به گروهى از خطاکاران.
در سوره «یونس»، آیه 3 نیز همین معنا به صورت دیگر بیان شده، مى فرماید: (هیچ شفاعت کننده اى جز به اذن او وجود ندارد)؛ «مَا مِنْ شَفِیعٍ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ». سپس می فرماید: (بنابراین چرا براى شفاعت به سراغ عبادت بت ها مى روید؟ فقط پروردگارتان را عبادت کنید، نه غیر او را، چرا متذکر نمى شوید؟!)؛ «ذلِکُمُ اللهُ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ اَفَلَا تَذَکَّرُونَ».
همین معنا در سوره «نجم» آیه 26 در مورد شفاعت فرشتگان آمده است که تأکید مى کند شفاعت آنها نیز به اذن خدا است، مى فرماید: (چه بسیار فرشتگان آسمانى که شفاعت آنها سودى نمى بخشید مگر بعد از آنکه خدا براى هرکس بخواهد و راضى باشد اجازه دهد)؛ «وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً اِلَِّا مِنْ بَعْدِ اَنْ یَأذَنَ اللهُ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَرْضَى».
جایى که فرشتگان آسمان با آن همه عظمت، جز به اذن و رضاى پروردگار قادر بر شفاعت نیستند، چه انتظارى از بت هاى بى شعور و فاقد هرگونه ارزش مى توان داشت؟ آیا شرم آور نیست که بگویند ما بت ها را از این جهت مى پرستیم که شفیعان ما در درگاه خدا باشند؟!
جالب اینکه براى بیان اهمیت مطلب، تعبیر به «کَمْ» شده است که معمولا به معناى کثرت است و در اینجا معناى عموم دارد و نیز تعبیر به «فِی السَّمَاواتِ»؛ (در آسمان ها) شده که آن نیز دلیل بر علوّ مقام آنها است و نیز تعبیر به «شَفَاعَتُهُمْ»؛ (شفاعت آنان) به صورت جمعى آمده تا معلوم شود شفاعتِ همه آنها نیز بدون اذن و رضاى خداوند اثرى ندارد.
منبع: پیام قرآن، آیت الله ناصر مکارم شیرازى، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 6، ص 511.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}