پرسش :

در روایات اسلامی مسأله «شفاعت» از چه جایگاهی برخوردار است؟


پاسخ :
در روایات اسلامى، تعبیرات فراوانى مى بینیم که مکمّل مفاد آیات مربوط به شفاعت است:

1. در «تفسیر برهان» از امام کاظم(علیه السلام) از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده که مى فرمود: از پیامبر(صلى الله علیه وآله) شنیدم: «شَفَاعَتِى لاَِهْلِ الکَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِى...»؛(1) (شفاعتم براى آنهاست که گناه کبیره کرده اند). راوى حدیث که ابن ابى عمیر است مى گوید: از امام کاظم(علیه السلام) پرسیدم، چگونه براى مرتکبان گناهان کبیره شفاعت ممکن است، در حالى که خداوند مى فرماید: «وَ لاَ یَشْفَعُون إلَّا لِمَنِ ارْتَضَى»؟(2)

مسلّم است کسى که مرتکب کبائر شود، مورد خشنودى خدا نیست، امام(علیه السلام) در پاسخ گفت: «هر فرد باایمانى که مرتکب گناهى مى شود طبعاً پشیمان خواهد شد و پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرموده پشیمانى از گناه، توبه است،... و کسى که پشیمان نگردد مؤمن [واقعى] نیست و شفاعت براى او نخواهد بود و «ظالم» است و خداوند مى فرماید ظالمان، دوست و شفاعت کننده اى ندارند».(3) مضمون صدر حدیث این است که شفاعت شامل مرتکبان کبائر مى شود. ولى ذیل حدیث روشن مى کند که شرط اصلى پذیرش شفاعت واجد بودن ایمانى است که مجرم را به مرحله ندامت و خودسازى و جبران برساند و از ظلم، طغیان و قانون شکنى برهاند و بدون آن شفاعت ممکن نیست.

2. در کتاب «کافى» از امام صادق(علیه السلام) در نامه اى که براى اصحابش نوشته، چنین نقل شده: «مَنْ سَرَّهُ أنْ تَنْفَعَهُ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ عِنْدَ اللّهِ فَلْیَطْلُبُ إلَى اللّهِ أنْ یَرْضِىَ عَنْهُ».(4) لحن این روایت نشان مى دهد که براى اصلاح اشتباهاتى که در زمینه شفاعت براى بعضى از یاران امام(علیه السلام)، به طور خاص و جمعى از مسلمانان به طور عام رخ داده، صادر شده است و با صراحت شفاعت هاى تشویق کننده به گناه، در آن نفى شده است و مى فرماید: «هر کس دوست دارد مشمول شفاعت گردد باید خشنودى خدا را جلب کند».

3. در حدیث پر معناى دیگرى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «إذَا کَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ العَالِمَ وَ العَابِدَ فَإِذَا وَقَفَا بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قِیلَ لِلْعَابِدِ إنْطَلِقْ إِلَى الْجَنَّةِ وَ قِیلَ لِلْعَالِمِ قِف تَشْفَعْ لِلنَّاسِ بِحُسْنِ تَأدِیبِکَ لَهُمْ»(5)؛ (در روز رستاخیز خداوند عالم و عابد را بر مى انگیزد، به عابد مى گوید تنها به سوى بهشت رو، امّا به عالم مى گوید بایست براى مردمى که تربیت کردى، شفاعت کن). در این حدیث پیوندى در میان «تأدیب عالم» و «شفاعت او» نسبت به شاگردانش که مکتب او را درک کرده اند، دیده مى شود، که مى تواند پرتوى به روى بسیارى از موارد تاریک این بحث بیفکند؛ به علاوه اختصاص پیدا کردن شفاعت به عالِم و نفى آن از عابِد نشانه دیگرى است از این که شفاعت در منطق اسلام یک مطلب قراردادى و یا پارتى بازى نیست؛ بلکه یک مکتب تربیتى است و تجسّمى از تربیت در این جهان است. آنچه در مورد روایات شفاعت آوردیم، قسمت کمى از آن بود، که به خاطر نکات خاصّى که متناسب با بحث ما بود، انتخاب گردید و گرنه روایات شفاعت به مرحله تواتر رسیده است.

«نووى» شافعى(6) در «شرح صحیح مسلم» از قاضى عیاض دانشمند معروف اهل سنّت نقل مى کند که مى گوید: روایات شفاعت متواتر است. حتّى پیروان «ابن تَیمیّه» (متوفّاى سال 728 هجرى) و «محمّد بن عبد الوهّاب» (متوفّاى سال 1206) که در این گونه مسائل سختگیرى و تعصّب خاصّى دارند، به تواتر این روایات اعتراف کرده اند. در کتاب «فتح المجید» تألیف شیخ عبد الرحمن بن حسن - که از معروفترین کتب «وهّابیّه» است و هم اکنون در بسیارى از مدارس دینى «حجاز» به عنوان یک کتاب درسى شناخته مى شود - از «ابن قیّم» چنین نقل شده است: «احادیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله) در زمینه شفاعت مجرمان، متواتر است و صحابه او و عموم اهل سنّت بر این موضوع اجماع دارند، و منکر آن را بدعت گزار مى دانند و به او انتقاد مى کنند و او را گمراه مى شمرند».(7)

پی‌نوشت‌ها:
(1). من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین‏، قم،‏ 1413 قمری‏، چاپ: دوم‏، ج ‏3، ص 574، باب (معرفة الکبائر التی أوعد الله عز و جل علیها النار).
(2). سوره انبیاء، آیه 28.
(3). التوحید، ابن بابویه، محمد بن على‏، محقق / مصحح: حسینى، هاشم‏، جامعه مدرسین‏، ایران، قم‏، 1398 قمری، چاپ: اول‏، ص 408، باب (الأمر و النهی و الوعد و الوعید).
(4). الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ‏1407 قمری، چاپ: چهارم، ج 8، ص 11، کتاب (الروضة).
(5). علل الشرائع‏، ابن بابویه، محمد بن على‏، کتابفروشى داورى‏، قم‏، 1385 شمسی / 1966 میلادی، چاپ: اول‏، ج ‏2، ص 394، باب (العلة التی من أجلها حرم الله تعالى الکبائر).
(6). نام او یحیى بن شرف از علماى قرن هفتم هجرى است و چون در شهرک «نوى» نزدیک دمشق متولّد شد به «نووى» معروف است.
(7). فتح المجید شرح کتاب التوحید، عبد الرحمن بن حسن آل الشیخ، وزارت ارشاد و اوقاف عربستان، 1421 قمری، چاپ: پنجم، ص 198.

منبع: پیدایش مذاهب، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى دام ظله، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب (علیه السلام)، قم‏، 1384 ش.