شناخت اسباب نزول و شأن نزول و جایگاه آن در فهم قرآن
پرسش :
شناخت «اسباب نزول» و «شأن نزول» چه تأثیری در فهم معنای آیات و پی بردن به دشواری های آن دارد؟
پاسخ :
در اهمیت شناخت «اسباب نزول» یا «شأن نزول» باید گفت: همان گونه که مى دانیم «قرآن»، به صورت تدریجى و در مناسبت هاى مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا اگر حادثه اى پیش مى آمد یا مسلمانان دچار مشکلى مى شدند، یک یا چند آیه و احیانا یک سوره براى رفع مشکل نازل مى گردید. پر واضح است که آیاتِ نازل شده در هر مناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالى در لفظ یا معناى آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیشامد، رفع اشکال مى شود. در نتیجه براى دانستنِ معنا و تفسیر کاملِ هر آیه، باید به شأن نزولِ آن رجوع کرد تا کاملا موضوع روشن شود. پس شأن نزول مى تواند قرینه اى باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص مى ماند. مثلا در مورد آیه «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا ...»(1)؛ (صفا و مروه از شعائر الهى است؛ بنابراین، هر کس که حجِّ خانه خدا و یا عمره انجام دهد، باکى بر او نیست که بر آن دو طواف کند؛ [و سعىِ صفا و مروه به جاى آورد])، اشکال شده است که سعى میان دو کوه صفا و مروه در حجّ و عمره از ارکان است، چرا به لفظ «لا جناح»(2) تعبیر شده است؟
معناى ظاهرى آیه چنین است: گناهى نیست که میان آن دو کوه سعى نمایید. این عبارت جواز را مى رساند نه وجوب را. ولى با مراجعه به شأن نزول آیه روشن مى شود که این عبارت براى رفع توّهم گناه آمده است؛ زیرا پس از صلح حدیبیّه در سال ششم هجرى مقرر شد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و صحابه، سال بعد براى انجام مراسم عمره به مکّه مشرف شوند و در این قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بت هاى خود را از اطراف بیت و هم چنین از روى کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعى را انجام دهند. پس از گذشت سه روز بتها برگردانده شد. برخى از مسلمانان به عللى هنوز مراسم سعى را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بتها، چنین گمان بردند که با وجود بتها، سعى میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعى خوددارى نکنند؛ زیرا اساسا سعى از شعائر الهى است و وجود بتها امر عارضى است و به آن زیان نمى رساند.(3) لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شأن نزول کاملا واضح و روشن مى شود و مسئله جواز یا وجوب سعى در کار نیست؛ بلکه صرفا دفع «توهّم منع» است؛ یعنى با وجود بتها منعى از انجام سعى نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسى در فهم و پى بردن به معانى بسیارى از آیات اِیفا مى کند.(4)
راه شناخت و پى بردن به اسباب نزول بسى دشوار است؛ زیرا پیشینیان در این زمینه مطلب قابل توجهى ثبت و ضبط نکرده اند، جز اندکى که کاملا چاره ساز نیست. شاید یکى از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازى نمى دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براى آینده ثبت کنند. بعدها روایاتى در این زمینه فراهم شد که بیشتر داراى ضعف سند و غیر قابل اعتماد بوده و احیانا اِعمال غرض در کار وجود داشته است. به ویژه در دوران تاریک حکومت بنى امیّه که از روى غرض وَرزى، آیاتِ بى شمارى با تنظیم شأنِ نزول هاى ساختگى، طبق دلخواه تفسیر و تأویل شده است. از امام «احمد بن حنبل» در این باره نقل شده: «سه چیز اصل و پایه درستى ندارد: روایاتى که درباره جنگ هاى صدر اسلام ثبت شده، روایاتى که درباره فتنه هاى آخرالزمان گفته شده و روایاتى که درباره تفسیر و تأویل قرآن آورده اند». امام «بدرالدین زرکشى» از برخى محققین نقل مى کند: «مقصود بیشترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست، نه این که همه آنها قابل اعتماد نباشند».(5) معروف ترین کسى که در این باره روایاتى جمع آورى کرده است، «ابوالحسن على بن احمد واحدى نیشابورى»(متوفاى 468) است که «جلال الدین سیوطى»(متوفاى 911) بر او خرده گرفته و مى گوید که در فراهم کردن روایاتِ ضعیف همت گماشته، صحیح و سقیم را به هم آمیخته و بیشتر روایات خود را از طریق «کلبى» از «ابى صالح» از «ابن عباس» آورده است که جدّا واهى و ضعیف است ...(6) سپس خود سیوطى در این زمینه رساله اى نگاشته به نام «لباب النقول»؛ (برگزیده هاى منقول) که خود نیز در انتخاب روایات از روایتهاى ضعیف، مصون نمانده است.
به عنوان مثال درباره آیه «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ * وَ اصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ * إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّ الَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ»(7)؛ (و هر گاه خواستید مجازات کنید، تنها همان گونه که به شما تعدّى شده کیفر دهید؛ و اگر شکیبایى کنید، این کار براى شکیبایان بهتر است * شکیبایى کن، و شکیبایى تو فقط براى خدا [و به توفیق خدا] باشد؛ و بخاطر [کارهاى] آنها، اندوهگین و [دلسرد] مشو؛ و از توطئه هاى آنها، در تنگنا قرار مگیر * زیرا خداوند با کسانى است که تقوی پیشه کرده اند، و کسانى که نیکوکارند)، نوشته است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن گاه که بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت، فرمود: «لَأُمَثِّلَنَّ بِسَبْعِینَ مِنْهُم مَکَانَک»؛ (هرآینه با هفتاد نفر از آنان [قریش] همان کنم که با تو کردند ـ بریدن گوش و بینى و پاره کردن شکم). آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را از این کار منع کرد ...(8)؛ در حالى که سوره «نحل» از سوره هاى مکّی است و سالها پیش از جنگ اُحُد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد، نازل شده است. به علاوه از مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) که تربیت شده آیین اسلام است و همواره عدل و انصاف را در زندگى خود پیش گرفته، کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانه اى را به خود راه دهد. آرى آیات فوق در مکّه موقعى که مسلمانان مورد شکنجه کفّار بودند نازل شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است شکیبا باشید.(9)
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 158.
(2). جناح معرّب گناه است.
(3). ر. ک: کتاب التفسیر، عیاشى، محمد بن مسعود، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 70.
(4). ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1415 هـ ق، چاپ دوم، ج 1، ص 243 به بعد.
(5). البرهان فی علوم القرآن، الزرکشى، محمد بن عبد الله، دار المعرفة، بیروت، 1410 هـ ق/ 1990 م، چاپ اوّل، ج 2، ص 292 به بعد.
(6). ر. ک: لباب النقول فی أسباب النزول، السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر بن محمد، دار إحیاء العلوم، بیروت، بی تا، ج 1، ص 17.
(7). قرآن کریم، سوره نحل، آیات 126 الی 128.
(8). ر. ک: لباب النقول، همان، ج 1، ص 132.
(9). ر. ک: التمهید، همان، ج 1، ص 247 الی 253.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 85 الی 87.
در اهمیت شناخت «اسباب نزول» یا «شأن نزول» باید گفت: همان گونه که مى دانیم «قرآن»، به صورت تدریجى و در مناسبت هاى مختلف نازل شده است. بر حسب اقتضا اگر حادثه اى پیش مى آمد یا مسلمانان دچار مشکلى مى شدند، یک یا چند آیه و احیانا یک سوره براى رفع مشکل نازل مى گردید. پر واضح است که آیاتِ نازل شده در هر مناسبتى، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالى در لفظ یا معناى آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیشامد، رفع اشکال مى شود. در نتیجه براى دانستنِ معنا و تفسیر کاملِ هر آیه، باید به شأن نزولِ آن رجوع کرد تا کاملا موضوع روشن شود. پس شأن نزول مى تواند قرینه اى باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص مى ماند. مثلا در مورد آیه «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا ...»(1)؛ (صفا و مروه از شعائر الهى است؛ بنابراین، هر کس که حجِّ خانه خدا و یا عمره انجام دهد، باکى بر او نیست که بر آن دو طواف کند؛ [و سعىِ صفا و مروه به جاى آورد])، اشکال شده است که سعى میان دو کوه صفا و مروه در حجّ و عمره از ارکان است، چرا به لفظ «لا جناح»(2) تعبیر شده است؟
معناى ظاهرى آیه چنین است: گناهى نیست که میان آن دو کوه سعى نمایید. این عبارت جواز را مى رساند نه وجوب را. ولى با مراجعه به شأن نزول آیه روشن مى شود که این عبارت براى رفع توّهم گناه آمده است؛ زیرا پس از صلح حدیبیّه در سال ششم هجرى مقرر شد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و صحابه، سال بعد براى انجام مراسم عمره به مکّه مشرف شوند و در این قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بت هاى خود را از اطراف بیت و هم چنین از روى کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعى را انجام دهند. پس از گذشت سه روز بتها برگردانده شد. برخى از مسلمانان به عللى هنوز مراسم سعى را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بتها، چنین گمان بردند که با وجود بتها، سعى میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعى خوددارى نکنند؛ زیرا اساسا سعى از شعائر الهى است و وجود بتها امر عارضى است و به آن زیان نمى رساند.(3) لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شأن نزول کاملا واضح و روشن مى شود و مسئله جواز یا وجوب سعى در کار نیست؛ بلکه صرفا دفع «توهّم منع» است؛ یعنى با وجود بتها منعى از انجام سعى نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسى در فهم و پى بردن به معانى بسیارى از آیات اِیفا مى کند.(4)
راه شناخت و پى بردن به اسباب نزول بسى دشوار است؛ زیرا پیشینیان در این زمینه مطلب قابل توجهى ثبت و ضبط نکرده اند، جز اندکى که کاملا چاره ساز نیست. شاید یکى از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازى نمى دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند براى آینده ثبت کنند. بعدها روایاتى در این زمینه فراهم شد که بیشتر داراى ضعف سند و غیر قابل اعتماد بوده و احیانا اِعمال غرض در کار وجود داشته است. به ویژه در دوران تاریک حکومت بنى امیّه که از روى غرض وَرزى، آیاتِ بى شمارى با تنظیم شأنِ نزول هاى ساختگى، طبق دلخواه تفسیر و تأویل شده است. از امام «احمد بن حنبل» در این باره نقل شده: «سه چیز اصل و پایه درستى ندارد: روایاتى که درباره جنگ هاى صدر اسلام ثبت شده، روایاتى که درباره فتنه هاى آخرالزمان گفته شده و روایاتى که درباره تفسیر و تأویل قرآن آورده اند». امام «بدرالدین زرکشى» از برخى محققین نقل مى کند: «مقصود بیشترین روایات در این باره قابل اعتماد نیست، نه این که همه آنها قابل اعتماد نباشند».(5) معروف ترین کسى که در این باره روایاتى جمع آورى کرده است، «ابوالحسن على بن احمد واحدى نیشابورى»(متوفاى 468) است که «جلال الدین سیوطى»(متوفاى 911) بر او خرده گرفته و مى گوید که در فراهم کردن روایاتِ ضعیف همت گماشته، صحیح و سقیم را به هم آمیخته و بیشتر روایات خود را از طریق «کلبى» از «ابى صالح» از «ابن عباس» آورده است که جدّا واهى و ضعیف است ...(6) سپس خود سیوطى در این زمینه رساله اى نگاشته به نام «لباب النقول»؛ (برگزیده هاى منقول) که خود نیز در انتخاب روایات از روایتهاى ضعیف، مصون نمانده است.
به عنوان مثال درباره آیه «وَ إِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُم بِهِ وَ لَئِن صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِّلصَّابِرِینَ * وَ اصْبِرْ وَ مَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَ لَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِّمَّا یَمْکُرُونَ * إِنَّ اللهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوا وَّ الَّذِینَ هُم مُّحْسِنُونَ»(7)؛ (و هر گاه خواستید مجازات کنید، تنها همان گونه که به شما تعدّى شده کیفر دهید؛ و اگر شکیبایى کنید، این کار براى شکیبایان بهتر است * شکیبایى کن، و شکیبایى تو فقط براى خدا [و به توفیق خدا] باشد؛ و بخاطر [کارهاى] آنها، اندوهگین و [دلسرد] مشو؛ و از توطئه هاى آنها، در تنگنا قرار مگیر * زیرا خداوند با کسانى است که تقوی پیشه کرده اند، و کسانى که نیکوکارند)، نوشته است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن گاه که بر سر نعش حمزه ایستاد و او را بدان حالت زار یافت، فرمود: «لَأُمَثِّلَنَّ بِسَبْعِینَ مِنْهُم مَکَانَک»؛ (هرآینه با هفتاد نفر از آنان [قریش] همان کنم که با تو کردند ـ بریدن گوش و بینى و پاره کردن شکم). آن گاه جبرئیل این آیات را نازل نمود و او را از این کار منع کرد ...(8)؛ در حالى که سوره «نحل» از سوره هاى مکّی است و سالها پیش از جنگ اُحُد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد، نازل شده است. به علاوه از مقام پیامبر(صلی الله علیه و آله) که تربیت شده آیین اسلام است و همواره عدل و انصاف را در زندگى خود پیش گرفته، کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانه اى را به خود راه دهد. آرى آیات فوق در مکّه موقعى که مسلمانان مورد شکنجه کفّار بودند نازل شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است شکیبا باشید.(9)
پینوشتها:
(1). قرآن کریم، سوره بقره، آیه 158.
(2). جناح معرّب گناه است.
(3). ر. ک: کتاب التفسیر، عیاشى، محمد بن مسعود، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، چاپخانه علمیه، تهران، 1380 هـ ق، چاپ اول، ج 1، ص 70.
(4). ر. ک: التمهید فی علوم القرآن، معرفت، محمد هادى، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1415 هـ ق، چاپ دوم، ج 1، ص 243 به بعد.
(5). البرهان فی علوم القرآن، الزرکشى، محمد بن عبد الله، دار المعرفة، بیروت، 1410 هـ ق/ 1990 م، چاپ اوّل، ج 2، ص 292 به بعد.
(6). ر. ک: لباب النقول فی أسباب النزول، السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر بن محمد، دار إحیاء العلوم، بیروت، بی تا، ج 1، ص 17.
(7). قرآن کریم، سوره نحل، آیات 126 الی 128.
(8). ر. ک: لباب النقول، همان، ج 1، ص 132.
(9). ر. ک: التمهید، همان، ج 1، ص 247 الی 253.
منبع: علوم قرآنی، معرفت، محمد هادی، موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید، قم، 1381 هـ ش، ص 85 الی 87.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}