منظور از آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»
پرسش :
اگر خداوند قابل دیده شدن نیست، پس چرا قرآن در آیه «وُجُوهٌ یَومَئِذٍ ناضِرَةٌ اِلى رَبِّها ناظِرَةٌ» می گوید چهره هایی در قیامت به سوی خداوند می نگرند؟!
پاسخ :
مرحوم علامه «طباطبایى» در تفسیر«المیزان» در این زمینه چنین مى گوید: «رویت با چشم خواه به همین کیفیتى باشد که امروز است و یا تحول به شکل دیگرى پیدا کند به هر حال یک امر مادى و طبیعى است که با اندازه و شکل و رنگ و نور سر و کار دارد و اینها همه امورى مادى و طبیعى هستند و محال است به ذات پاک پروردگار چه در دنیا و چه در آخرتارتباطى پیدا کند».(2)
بنابراین، باید آیات یا روایاتی که در ظاهر بر امکان رؤیت خداوند دلالت دارند، در کنار سایر آیات و روایات تفسیر شوند تا حقیقت امر روشن گردد. زیرا هیچ گاه آیه اى از قرآن بر خلاف حکم و فرمان خِرَد نخواهد بود.
نگاه بهشتیان به پروردگارشان، به معنای نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن است! نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بى مثال و آن کمال و جمال مطلق مى کند و لذتى روحانى و توصیف ناپذیر به آنها دست مى دهد که یک لحظه آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر است.(5) در پرتو این شعور باطنی غیر حسی و غیر مادی نوعى معرفت به خداوند پیدا مى شود که هیچ نوع حجابى با آن نمى باشد و هرگز انسان را از او غافل نکرده و به دیگرى مشغول نمى سازد. مراد از لقاى الهى که در روز قیامت براى صالحین از بندگان فراهم خواهد شد نیز همین شعور باطنی است.(6) باید توجّه داشت که مقدّم شدن «الى ربها» بر «ناظرة» افاده حصر مى کند؛ یعنى تنها به او مى نگرند و نه به غیر او، و توجّه به نعمت هاى بهشتى نیز آنها را از نظر به ذات خداوند غافل نمى کند.(7)
به طور کلی موضوع «نظر» به پروردگار و یا «لقاء» و ملاقات با او که در آیاتی از قرآن مورد اشاره قرار گرفته است، از موضوعات بسیار مهمی است که همیشه فکر و ذهنیت بسیاری از مفسرین را برای ارائه معنایی صحیح و موافق با غیرجسمانی بودن خداوند به خود مشغول کرده است. گاه گفته اند منظور از «لقاء اللَّه» ملاقات فرشتگان خدا در قیامت است، گاه گفته اند منظور ملاقات حساب و جزاء و ثواب او است و گاه گفته اند به معنى ملاقات حکم و فرمان او است.
به این ترتیب هر کدام کلمه اى را در تقدیر گرفته اند در حالى که مى دانیم تقدیر بر خلاف اصل است و تا دلیلى بر آن نباشد باید از آن پرهیز کرد. بدون شک منظور از «نظر» و «لقاء»، نگاه و ملاقات حسى پروردگار نیست، بلکه منظور یک شهود باطنى و دیدار و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است؛ زیرا در قیامت حجاب ها کنار مى رود و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه ها و مواقف قیامت ظاهر و آشکار مى گردد که همه کس حتى کافران خدا را با چشم دل مى بینند و او را دیدار مى کنند!(8)
در این باره مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان می نویسد: «بندگان خدا در شرائطى قرار مى گیرند که حجابى میان آنها و پروردگارشان نیست زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است همان گونه که در آیه 25 سوره نور آمده: «وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»؛ (در آن روز مىدانند که خداوند حق آشکار است)».(9)
فخر رازى نیز در این باره می نویسد: «انسان در این دنیا به خاطر غرق شدن در امور مادى و تلاش براى معاش غالبا از خدا غافل مى شود، ولى در قیامت که همه این مشغله های فکرى برطرف مى گردد انسان با تمام وجودش متوجه پروردگار عالم مى شود و این معناى لقاء اللَّه است».(10)
تمرکز و توجه لازم برای روح انسان به اندازه ای که امکان شهود خداوند را برایش مهیا کند ممکن است بر اثر پاکى و تقوا و عبادت و تهذیب نفس در این دنیا براى گروهى از انسان ها پیدا شود، چنان که در نهج البلاغه مىخوانیم یکى از دوستان دانشمند امام على(علیه السلام) به نام «ذعلب یمانى» از امام علیه السلام پرسید: آیا خداى خود را دیدهاى؟ امام (علیه السلام) فرمود: «أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى»؛ (آیا خدائى را که نبینم پرستش کنم؟!) و هنگامى که آن شخص توضیح بیشتری خواست امام اضافه کرد: «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان»(11)؛ (چشم هاى ظاهر هرگز او را مشاهده نکنند، بلکه قلبها به وسیله نور ایمان او را درک مى نمایند).
در واقع در این دنیا انسان با بندگی، تقوا، تهذیب نفس، تزکیه و عبادات خالصانه می تواند به مرحله ای از «یقین» برسد که خداوند را با تمام وجود احساس کند. به عبارت دیگر، انسان با بندگی و تقوا می تواند به مرحله ای برسد که هیچ شک و شبهه ای نسبت به حقایق نداشته باشد به گونه ای که گویا حقایق را با چشم می بیند. به این مرتبه معنوی در اصطلاح «حق الیقین» می گویند و منظور از «رویت» در سخن امیر المومنین(علیه السلام) نیز اشاره به همین نوع از مشاهده حقایق است.
در قیامت اما همان طور که از مفسّرینی چون علامه طباطبایی و فخر رازی نقل کردیم، این حالت شهود براى همگان پیدا مى شود. چرا که آثار عظمت و قدرت خدا در آنجا آن چنان آشکار است که هر کوردلى هم ایمان قطعى پیدا مى کند.(12) در حدیث مشروحى مى خوانیم مردى خدمت امیرالمؤمنین حضرت على(علیه السلام) آمد و عرض کرد من درباره قرآن مجید به شک افتادهام! امام فرمود: چرا؟! عرض کرد: در آیات بسیارى مى بینیم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قیامت مىگوید و از سوى دیگرى مى فرماید: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ»(13)؛ (چشم ها او را درک نمى کند و او چشمها را درک مى کند). این آیات چگونه با هم سازگار است؟ امام (علیه السلام) فرمود: «اللِّقاءُ هُنا لَیْسَ بِالرُّؤْیَةِ، وَ الِّلقاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمیعَ ما فى کِتابِ اللَّه مِنْ لِقائِهِ فَانَّهُ یَعْنى بِذلِکَ الْبَعْثَ»(14)؛ (لقاء به معناى مشاهده با چشم نیست بلکه لقاء همان رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان است. پس معناى تمام آنچه در قرآن تعبیر به لقاء اللَّه شده است درک کن که همه به معناى بعث است).
در حقیقت امیرالمؤمنین مسأله لقاء اللَّه را به چیزى تفسیر مى کند که شهود پروردگار از لوازم آن است. آرى روز رستاخیز روز برطرف شدن حجاب ها و کنار رفتن پرده ها و ظهور آیات حق و تجلى خداوند بر قلوب است و از این تعبیر امام(علیه السلام) هر کس به فراخور حال خود مطلب را در سطوح مختلف درک مى کند. یعنی شهود باطنى اولیاء اللَّه در قیامت با افراد عادى بسیار متفاوت و مختلف است.(15)
به هر تقدیر و همان طور که توضیح دادیم بدیهی است چنین نظر کردنی به خدای متعال که در آیه 23 سوره قیامت مورد اشاره قرار گرفته به هیچ وجه به معنای امکان مشاهده حسّی خداوند نیست. خود قرآن کریم و در آیه 103 سوره انعام این امر را منتفی کرده است و می فرماید: (چشم ها او را نمى بیند، و او چشم ها را مى بیند)؛ «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ».
دنیا و آخرت نیز هیچ تفاوتى در این مساله نخواهد داشت! مگر خداوند در قیامت تبدیل به یک وجود مادّى و جسمانی مى شود یا ذات نامحدودش ـ در قیامت ـ محدود به عوارض مادّی می گردد یا دلائل عقلى دال بر عدم امکان رؤیت خداوند، محدود به عالم دنیا است؟!(16) بدیهی است که پاسخ تمامی این سؤالات منفی است. علاوه بر این، در آیه 143 سوره اعراف و در پاسخ درخواست موسی(علیه السلام) که عرضه داشت: «رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»؛ (پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم)، می فرماید: «لَنْ تَرانی»؛ (هرگز مرا نخواهى دید!)؛ جواب منفی با «لن» در حقیقت بر محال بودن رؤیت خداوند دلالت دارد. کلمه «لن» طبق مشهور در میان ادباء براى نفى ابد است بنابراین جمله «لَنْ تَرانی» مفهومش چنین مى شود که نه در این جهان و نه در جهان دیگر مرا نخواهى دید.(17)
علاوه بر تصریح آیات قرآن، روایات بسیاری نیز از ائمه اطهار(علیهم السلام) درباره محال بودن مشاهده حسّی خداوند به دست ما رسیده است. هشام یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) نقل می کند: «نزد امام صادق(علیه السلام) بودم که معاویه بن وهب وارد شد و گفت: اى فرزند پیامبر چه مى گویى در مورد خبرى که در باره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شده که او خداوند را دید؟ به چه صورت دید؟ و همچنین در خبر دیگرى که از آن حضرت نقل شده که مؤمنان در بهشت پروردگار خود را مى بینند؟ به چه شکل خواهند دید؟ امام صادق(علیه السلام) تبسّم کرد و فرمود: اى معاویه بن وهب! چه قدر زشت است که انسان هفتاد، هشتاد سال عمر کند در ملک خدا زندگى نماید و نعمت او را بخورد امّا او را درست نشناسد. اى معاویه! پیامبر(صلی الله علیه وآله) هرگز خداوند را با این چشم مشاهده نکرد. مشاهده بر دو گونه است. مشاهده با چشم دل، و مشاهده با چشم ظاهر. هر کس مشاهده با چشم دل را بگوید، درست گفته؛ و هر کس مشاهده با چشم ظاهر را بگوید، دروغ گفته و به خدا و آیات او کافر شده است. زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس خدا را شبیه خلق بداند کافر است».(18) علاوه بر این، طبق حدیث دیگری نقل شده است که وقتی آن حضرت در مورد مساله رؤیت خداوند در قیامت مورد سوال واقع شد، فرمود: «إِنَّ الْأَبْصَارَ لَا تُدْرِکُ إِلَّا مَا لَهُ لَوْنٌ وَ کَیْفِیَّةٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ الْأَلْوَانِ وَ الْکَیْفِیَّة»(19)؛ (چشم ها نمى بیند جز چیزهایى را که رنگ و کیفیّتى دارند، در حالى که خداوند آفریننده رنگ ها و کیفیّت ها است). با این توضیحات سخن گهربار نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله) بر همگان واضح است که چرا فرمود: «یَنظُرُونَ إلَى رَبِّهِم بِلَا کَیفیّة وَ لَا حَدّ مَحدُود وَ لَا صِفَة مَعلُومَة»(20)؛ (آنها به پروردگارشان مى نگرند بدون کیفیت و حدّ محدود و صفت مشخّصى).
علاوه بر این تفسیر غیرمتناقض با قابل رؤیت نبودن خدا و در تفسیری دیگر از آیه نقل شده در صدر بحث می توان به این نکته نیز توجه کرد که یکی از معانی ماده «نظر»، انتظار نیز هست،(21) و برخی نیز گفته اند واژه «ناظره» در آیه مزبور به معنای انتظار است. این ماده در آیه 35 سوره نمل(22) نیز در این معنا به کار رفته است. بنابراین معنای آیه این گونه می شود: (مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است و حتّى بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمى کنند و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند).(23)
همچنین یکی از مهمّ ترین و کلّی ترین معنای واژه «نظر»، تأمّل و تدبّر و اعمال دقّت در یک موضوع است.(24) برای مثال در آیات 101 سوره یونس یعنی «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ» و 17 سوره غاشیه یعنی «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» و 88 سوره صافات یعنی «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ» و 185 سوره اعراف یعنی «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ماده «نظر» به همین معنا به کار رفته است.(25)
بنابراین شاید بتوان معنای آیه 23 سوره قیامت را نیز این گونه در نظر گرفت که: «بهشتیان آنجا فقط به خداوند فکر می کنند و لاغیر». حتی برخی معتقدند از آنجا که معنای اصلی «نظر» همان تأمّل و تدبّر در یک پدیده است و اراده کردن معنای رؤیت و دیدن با چشم از آن، توسعه در این معنا است(26) بنابراین، «ناظره» در این آیه به همان معنای اصلی انصراف دارد و قرینه ای بر اراده معنای رؤیت و نظر با چشم وجود ندارد تا نیاز باشد که با توضیح و توجیه، رؤیت به شهود باطنی ترجمه گردد.
در پایان فقط به یک نکته می پردازیم و آن هم اینکه چرا خداوند متعال چنین کلمات و تعابیر تفسیر پذیر و ذو وجوهی را برای بیان معارف قرآنی انتخاب کرده و آیا امکان نداشت که قرآن به گونه ای دیگر و بدون نیاز به این تفاسیر و توضیحات نازل شود؟ در پاسخ به این سؤال می گوییم: مى دانیم که الفاظ و کلمات براى رفع احتیاجات روزانه وضع شده اند و بر محور موضوعاتى که مربوط به زندگى روزمرّه است دور مى زنند، از طرفى حقایقى که مربوط به مبدا و معاد و خداوند و صفات اوست ناچار باید با همین الفاظ بیان شود، لذا چاره اى جز این نیست که این الفاظ را که مربوط به همین امور مادّى است گرفته و با مناسبات و تشبیهاتى در معانى جدیدى که در خور عالم ماوراى طبیعت است به کار بریم مثلا وقتى مى خواهیم بگوییم خداوند از تمام گفتگوها و صداها با خبراست چاره اى نداریم جز این که بگوییم خداوند هر سخنى را مى شنود. در این جا منظور از «کلمه شنیدن» شنیدن با گوش نیست بلکه باخبر بودن از تمام سخنان است. همچنین در مورد دیدن و امثال آن منظور همان «نتیجه» دیدن و مانند آن است.
پینوشتها:
(1). رک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1374هـ.ش چاپ سی و دوم، ج 5، ص 382.
(2). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، موسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، 1390هـ.ق، چاپ دوم، ج 8، ص 257.
(3). قاموس القرآن، قرشى بنایى، على اکبر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1412 هـ.ق، چاپ ششم، ج 8، ص 77؛ مفردات الفاظ القرآن، راغب أصفهانى، حسین بن محمد، دار القلم، بیروت، 1412هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 810؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، محقق/ مصحح: میر دامادى، جمال الدین، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1414هـ.ق، چاپ سوم، ج 5، ص 212.
(4). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 20، ص 178.
(5). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 303.
(6). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 8، ص 252 و 253.
(7). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 302.
(8). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینی، سیدحسین، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386هـ.ش، چاپ چهارم، ص 64.
(9). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 10، ص 69.
(10). التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، فخر رازى، محمد بن عمر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1420هـ.ق، چاپ سوم، ج 3، ص 591.
(11). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق/مصحح: فیض الإسلام، هجرت، قم، 1414هـ.ق، چاپ اول، ص 258.
(12). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان، ص 65.
(13). سوره انعام، آیه 103.
(14). التوحید، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/مصحح: حسینى، هاشم، جامعه مدرسین، قم، 1398هـ.ق، چاپ اول، ص 267.
(15). یکصد و هشتاد پرسش . پاسخ، همان، ص 65.
(16). تفسیر نمونه، همان، ج 5، ص 381 و 382.
(17). همان، ج 6، ص 360.
(18). «کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَعْیَنَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَأَى رَبَّهُ عَلَى أَیِّ صُورَةٍ رَآهُ وَ عَنِ الْحَدِیثِ الَّذِی رَوَوْهُ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَرَوْنَ رَبَّهُمْ فِی الْجَنَّةِ عَلَى أَیِّ صُورَةٍ یَرَوْنَهُ فَتَبَسَّمَ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ یَا فُلَانُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتِی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً یَعِیشُ فِی مُلْکِ اللَّهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ نِعَمِهِ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ حَقَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) یَا مُعَاوِیَةُ إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله) لَمْ یَرَ رَبَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِمُشَاهَدَةِ الْعَیَانِ وَ إِنَّ الرُّؤْیَةَ عَلَى وَجْهَیْنِ رُؤْیَةُ الْقَلْبِ وَ رُؤْیَةُ الْبَصَرِ فَمَنْ عَنَى بِرُؤْیَةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِیبٌ وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْیَةِ الْبَصَرِ فَقَدْ کَفَرَ َ بِاللَّهِ وَ بِآیَاتِهِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ کَفَر»؛ کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، خزاز رازی، علی بن محمد، نشر بیدار، قم، 1401هـ.ق، ص 261.
(19). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، نشر کتابچی، تهران، 1376هـ.ش، چاپ ششم، ص 410.
(20). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404هـ.ق، ج 6، ص 290.
(21). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368هـ.ش، چاپ اول، ج 12، ص 165؛ قاموس القرآن، همان، ج 8، ص 81؛ مفردات الفاظ القرآن، همان، ص 82.
(22). «وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»؛ (و من [اکنون جنگ را صلاح نمى بینم] هدیه گران بهایى براى آنان مى فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر مى آورند [و از این طریق آنها را بیازمایم]).
(23). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 304.
(24). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همان؛ قاموس القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن، همان.
(25). مفردات الفاظ القرآن، ص 812.
(26). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همان.
منبع: پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی تبریزی، جعفر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، 1377 ش.
نظاره بر خدا در قیامت
خدواند متعال در آیات 22 و 23 سوره مبارکه قیامت و در وصف بهشتیان می فرماید: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ * إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»؛ ([آرى] در آن روز صورت هایى شاداب و مسرور است * و به پروردگارش مى نگرند!). اکنون این سوال مطرح می گردد که: اگر خداوند متعال آن گونه که موحّدان معتقدند، وجودی نادیدنی است، چرا قرآن از امکان دیده شدن خداوند در قیامت سخن می گوید؟ آیا امکان دیدن و نظر کردن به خدا فقط در این دنیا محال است و مثلا در عالم آخرت و برای بهشتیان، امکان پذیر می گردد و آیا دیده شدن خداوند حتّی در قیامت، منجر به اعتقاد تجسیم نمی گردد؟!حکم عقل درباره رؤیت خداوند؟
در پاسخ به این پرسش ها باید گفت، مسأله محال بودن رؤیت خداوند از آموزه های اصیلی است که کوچک ترین انحراف از آن، موجب انحراف از مسیر توحید و افتادن در وادی شرک و تشبیه می گردد. زیرا دلایل عقلى گواهى مى دهد که خداوند هرگز با چشم دیده نخواهد شد؛ زیرا چشم تنها اجسام و در تعبیری صحیح تر فقط بعضى از کیفیات آنها را مى بیند و چیزى که جسم نیست و کیفیت جسمانی هم ندارد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد. در توضیحی دیگر می گوییم اگر چیزى با چشم دیده شود، حتما باید محدود به مکان و جهت و ماده باشد، در حالى که خدا به عنوان وجودی نامحدود برتر از همه اینها است.(1)مرحوم علامه «طباطبایى» در تفسیر«المیزان» در این زمینه چنین مى گوید: «رویت با چشم خواه به همین کیفیتى باشد که امروز است و یا تحول به شکل دیگرى پیدا کند به هر حال یک امر مادى و طبیعى است که با اندازه و شکل و رنگ و نور سر و کار دارد و اینها همه امورى مادى و طبیعى هستند و محال است به ذات پاک پروردگار چه در دنیا و چه در آخرتارتباطى پیدا کند».(2)
بنابراین، باید آیات یا روایاتی که در ظاهر بر امکان رؤیت خداوند دلالت دارند، در کنار سایر آیات و روایات تفسیر شوند تا حقیقت امر روشن گردد. زیرا هیچ گاه آیه اى از قرآن بر خلاف حکم و فرمان خِرَد نخواهد بود.
فهم معنای صحیح نظاره بر خدا، رؤیت و ملاقات الهی در پرتو آیات و روایات
برای دستیابی به این معنای صحیح از معنای «نضرة» شروع می کنیم. این واژه در لغت به معنای سرور و شادابی است(3) و آیه 22 سوره قیامت یعنی «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ»، در صدد بیان وضعیت بهجت آمیز و سراسر خشنودی بهشتیان است.(4) در این حال، (آنها فقط به ذات پاک پروردگارشان مى نگرند!)؛ «إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ». اما چه نوع نگاهی؟نگاه بهشتیان به پروردگارشان، به معنای نگاهى با چشم دل و از طریق شهود باطن است! نگاهى که آنها را مجذوب آن ذات بى مثال و آن کمال و جمال مطلق مى کند و لذتى روحانى و توصیف ناپذیر به آنها دست مى دهد که یک لحظه آن از تمام دنیا و آنچه در دنیا است برتر و بالاتر است.(5) در پرتو این شعور باطنی غیر حسی و غیر مادی نوعى معرفت به خداوند پیدا مى شود که هیچ نوع حجابى با آن نمى باشد و هرگز انسان را از او غافل نکرده و به دیگرى مشغول نمى سازد. مراد از لقاى الهى که در روز قیامت براى صالحین از بندگان فراهم خواهد شد نیز همین شعور باطنی است.(6) باید توجّه داشت که مقدّم شدن «الى ربها» بر «ناظرة» افاده حصر مى کند؛ یعنى تنها به او مى نگرند و نه به غیر او، و توجّه به نعمت هاى بهشتى نیز آنها را از نظر به ذات خداوند غافل نمى کند.(7)
به طور کلی موضوع «نظر» به پروردگار و یا «لقاء» و ملاقات با او که در آیاتی از قرآن مورد اشاره قرار گرفته است، از موضوعات بسیار مهمی است که همیشه فکر و ذهنیت بسیاری از مفسرین را برای ارائه معنایی صحیح و موافق با غیرجسمانی بودن خداوند به خود مشغول کرده است. گاه گفته اند منظور از «لقاء اللَّه» ملاقات فرشتگان خدا در قیامت است، گاه گفته اند منظور ملاقات حساب و جزاء و ثواب او است و گاه گفته اند به معنى ملاقات حکم و فرمان او است.
به این ترتیب هر کدام کلمه اى را در تقدیر گرفته اند در حالى که مى دانیم تقدیر بر خلاف اصل است و تا دلیلى بر آن نباشد باید از آن پرهیز کرد. بدون شک منظور از «نظر» و «لقاء»، نگاه و ملاقات حسى پروردگار نیست، بلکه منظور یک شهود باطنى و دیدار و ملاقات روحانى و معنوى با خدا است؛ زیرا در قیامت حجاب ها کنار مى رود و آثار خداوند چنان در عرصه محشر و تمام صحنه ها و مواقف قیامت ظاهر و آشکار مى گردد که همه کس حتى کافران خدا را با چشم دل مى بینند و او را دیدار مى کنند!(8)
در این باره مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان می نویسد: «بندگان خدا در شرائطى قرار مى گیرند که حجابى میان آنها و پروردگارشان نیست زیرا طبیعت روز قیامت ظهور و بروز حقایق است همان گونه که در آیه 25 سوره نور آمده: «وَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبِینُ»؛ (در آن روز مىدانند که خداوند حق آشکار است)».(9)
فخر رازى نیز در این باره می نویسد: «انسان در این دنیا به خاطر غرق شدن در امور مادى و تلاش براى معاش غالبا از خدا غافل مى شود، ولى در قیامت که همه این مشغله های فکرى برطرف مى گردد انسان با تمام وجودش متوجه پروردگار عالم مى شود و این معناى لقاء اللَّه است».(10)
تمرکز و توجه لازم برای روح انسان به اندازه ای که امکان شهود خداوند را برایش مهیا کند ممکن است بر اثر پاکى و تقوا و عبادت و تهذیب نفس در این دنیا براى گروهى از انسان ها پیدا شود، چنان که در نهج البلاغه مىخوانیم یکى از دوستان دانشمند امام على(علیه السلام) به نام «ذعلب یمانى» از امام علیه السلام پرسید: آیا خداى خود را دیدهاى؟ امام (علیه السلام) فرمود: «أَ فَأَعْبُدُ مَا لَا أَرَى»؛ (آیا خدائى را که نبینم پرستش کنم؟!) و هنگامى که آن شخص توضیح بیشتری خواست امام اضافه کرد: «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَان»(11)؛ (چشم هاى ظاهر هرگز او را مشاهده نکنند، بلکه قلبها به وسیله نور ایمان او را درک مى نمایند).
در واقع در این دنیا انسان با بندگی، تقوا، تهذیب نفس، تزکیه و عبادات خالصانه می تواند به مرحله ای از «یقین» برسد که خداوند را با تمام وجود احساس کند. به عبارت دیگر، انسان با بندگی و تقوا می تواند به مرحله ای برسد که هیچ شک و شبهه ای نسبت به حقایق نداشته باشد به گونه ای که گویا حقایق را با چشم می بیند. به این مرتبه معنوی در اصطلاح «حق الیقین» می گویند و منظور از «رویت» در سخن امیر المومنین(علیه السلام) نیز اشاره به همین نوع از مشاهده حقایق است.
در قیامت اما همان طور که از مفسّرینی چون علامه طباطبایی و فخر رازی نقل کردیم، این حالت شهود براى همگان پیدا مى شود. چرا که آثار عظمت و قدرت خدا در آنجا آن چنان آشکار است که هر کوردلى هم ایمان قطعى پیدا مى کند.(12) در حدیث مشروحى مى خوانیم مردى خدمت امیرالمؤمنین حضرت على(علیه السلام) آمد و عرض کرد من درباره قرآن مجید به شک افتادهام! امام فرمود: چرا؟! عرض کرد: در آیات بسیارى مى بینیم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در قیامت مىگوید و از سوى دیگرى مى فرماید: «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ»(13)؛ (چشم ها او را درک نمى کند و او چشمها را درک مى کند). این آیات چگونه با هم سازگار است؟ امام (علیه السلام) فرمود: «اللِّقاءُ هُنا لَیْسَ بِالرُّؤْیَةِ، وَ الِّلقاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمیعَ ما فى کِتابِ اللَّه مِنْ لِقائِهِ فَانَّهُ یَعْنى بِذلِکَ الْبَعْثَ»(14)؛ (لقاء به معناى مشاهده با چشم نیست بلکه لقاء همان رستاخیز و برانگیخته شدن مردگان است. پس معناى تمام آنچه در قرآن تعبیر به لقاء اللَّه شده است درک کن که همه به معناى بعث است).
در حقیقت امیرالمؤمنین مسأله لقاء اللَّه را به چیزى تفسیر مى کند که شهود پروردگار از لوازم آن است. آرى روز رستاخیز روز برطرف شدن حجاب ها و کنار رفتن پرده ها و ظهور آیات حق و تجلى خداوند بر قلوب است و از این تعبیر امام(علیه السلام) هر کس به فراخور حال خود مطلب را در سطوح مختلف درک مى کند. یعنی شهود باطنى اولیاء اللَّه در قیامت با افراد عادى بسیار متفاوت و مختلف است.(15)
به هر تقدیر و همان طور که توضیح دادیم بدیهی است چنین نظر کردنی به خدای متعال که در آیه 23 سوره قیامت مورد اشاره قرار گرفته به هیچ وجه به معنای امکان مشاهده حسّی خداوند نیست. خود قرآن کریم و در آیه 103 سوره انعام این امر را منتفی کرده است و می فرماید: (چشم ها او را نمى بیند، و او چشم ها را مى بیند)؛ «لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ».
دنیا و آخرت نیز هیچ تفاوتى در این مساله نخواهد داشت! مگر خداوند در قیامت تبدیل به یک وجود مادّى و جسمانی مى شود یا ذات نامحدودش ـ در قیامت ـ محدود به عوارض مادّی می گردد یا دلائل عقلى دال بر عدم امکان رؤیت خداوند، محدود به عالم دنیا است؟!(16) بدیهی است که پاسخ تمامی این سؤالات منفی است. علاوه بر این، در آیه 143 سوره اعراف و در پاسخ درخواست موسی(علیه السلام) که عرضه داشت: «رَبِّ أَرِنی أَنْظُرْ إِلَیْکَ»؛ (پروردگارا! خودت را به من نشان ده تا تو را ببینم)، می فرماید: «لَنْ تَرانی»؛ (هرگز مرا نخواهى دید!)؛ جواب منفی با «لن» در حقیقت بر محال بودن رؤیت خداوند دلالت دارد. کلمه «لن» طبق مشهور در میان ادباء براى نفى ابد است بنابراین جمله «لَنْ تَرانی» مفهومش چنین مى شود که نه در این جهان و نه در جهان دیگر مرا نخواهى دید.(17)
علاوه بر تصریح آیات قرآن، روایات بسیاری نیز از ائمه اطهار(علیهم السلام) درباره محال بودن مشاهده حسّی خداوند به دست ما رسیده است. هشام یکی از شاگردان امام صادق(علیه السلام) نقل می کند: «نزد امام صادق(علیه السلام) بودم که معاویه بن وهب وارد شد و گفت: اى فرزند پیامبر چه مى گویى در مورد خبرى که در باره رسول خدا(صلی الله علیه وآله) وارد شده که او خداوند را دید؟ به چه صورت دید؟ و همچنین در خبر دیگرى که از آن حضرت نقل شده که مؤمنان در بهشت پروردگار خود را مى بینند؟ به چه شکل خواهند دید؟ امام صادق(علیه السلام) تبسّم کرد و فرمود: اى معاویه بن وهب! چه قدر زشت است که انسان هفتاد، هشتاد سال عمر کند در ملک خدا زندگى نماید و نعمت او را بخورد امّا او را درست نشناسد. اى معاویه! پیامبر(صلی الله علیه وآله) هرگز خداوند را با این چشم مشاهده نکرد. مشاهده بر دو گونه است. مشاهده با چشم دل، و مشاهده با چشم ظاهر. هر کس مشاهده با چشم دل را بگوید، درست گفته؛ و هر کس مشاهده با چشم ظاهر را بگوید، دروغ گفته و به خدا و آیات او کافر شده است. زیرا پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: هر کس خدا را شبیه خلق بداند کافر است».(18) علاوه بر این، طبق حدیث دیگری نقل شده است که وقتی آن حضرت در مورد مساله رؤیت خداوند در قیامت مورد سوال واقع شد، فرمود: «إِنَّ الْأَبْصَارَ لَا تُدْرِکُ إِلَّا مَا لَهُ لَوْنٌ وَ کَیْفِیَّةٌ وَ اللَّهُ خَالِقُ الْأَلْوَانِ وَ الْکَیْفِیَّة»(19)؛ (چشم ها نمى بیند جز چیزهایى را که رنگ و کیفیّتى دارند، در حالى که خداوند آفریننده رنگ ها و کیفیّت ها است). با این توضیحات سخن گهربار نبی مکرّم اسلام(صلی الله علیه وآله) بر همگان واضح است که چرا فرمود: «یَنظُرُونَ إلَى رَبِّهِم بِلَا کَیفیّة وَ لَا حَدّ مَحدُود وَ لَا صِفَة مَعلُومَة»(20)؛ (آنها به پروردگارشان مى نگرند بدون کیفیت و حدّ محدود و صفت مشخّصى).
علاوه بر این تفسیر غیرمتناقض با قابل رؤیت نبودن خدا و در تفسیری دیگر از آیه نقل شده در صدر بحث می توان به این نکته نیز توجه کرد که یکی از معانی ماده «نظر»، انتظار نیز هست،(21) و برخی نیز گفته اند واژه «ناظره» در آیه مزبور به معنای انتظار است. این ماده در آیه 35 سوره نمل(22) نیز در این معنا به کار رفته است. بنابراین معنای آیه این گونه می شود: (مؤمنان در آن روز انتظارشان تنها از ذات پاک خدا است و حتّى بر اعمال نیک خود نیز تکیه نمى کنند و پیوسته منتظر رحمت و نعمت اویند).(23)
همچنین یکی از مهمّ ترین و کلّی ترین معنای واژه «نظر»، تأمّل و تدبّر و اعمال دقّت در یک موضوع است.(24) برای مثال در آیات 101 سوره یونس یعنی «قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ» و 17 سوره غاشیه یعنی «أَ فَلا یَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ» و 88 سوره صافات یعنی «فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ» و 185 سوره اعراف یعنی «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» ماده «نظر» به همین معنا به کار رفته است.(25)
بنابراین شاید بتوان معنای آیه 23 سوره قیامت را نیز این گونه در نظر گرفت که: «بهشتیان آنجا فقط به خداوند فکر می کنند و لاغیر». حتی برخی معتقدند از آنجا که معنای اصلی «نظر» همان تأمّل و تدبّر در یک پدیده است و اراده کردن معنای رؤیت و دیدن با چشم از آن، توسعه در این معنا است(26) بنابراین، «ناظره» در این آیه به همان معنای اصلی انصراف دارد و قرینه ای بر اراده معنای رؤیت و نظر با چشم وجود ندارد تا نیاز باشد که با توضیح و توجیه، رؤیت به شهود باطنی ترجمه گردد.
در پایان فقط به یک نکته می پردازیم و آن هم اینکه چرا خداوند متعال چنین کلمات و تعابیر تفسیر پذیر و ذو وجوهی را برای بیان معارف قرآنی انتخاب کرده و آیا امکان نداشت که قرآن به گونه ای دیگر و بدون نیاز به این تفاسیر و توضیحات نازل شود؟ در پاسخ به این سؤال می گوییم: مى دانیم که الفاظ و کلمات براى رفع احتیاجات روزانه وضع شده اند و بر محور موضوعاتى که مربوط به زندگى روزمرّه است دور مى زنند، از طرفى حقایقى که مربوط به مبدا و معاد و خداوند و صفات اوست ناچار باید با همین الفاظ بیان شود، لذا چاره اى جز این نیست که این الفاظ را که مربوط به همین امور مادّى است گرفته و با مناسبات و تشبیهاتى در معانى جدیدى که در خور عالم ماوراى طبیعت است به کار بریم مثلا وقتى مى خواهیم بگوییم خداوند از تمام گفتگوها و صداها با خبراست چاره اى نداریم جز این که بگوییم خداوند هر سخنى را مى شنود. در این جا منظور از «کلمه شنیدن» شنیدن با گوش نیست بلکه باخبر بودن از تمام سخنان است. همچنین در مورد دیدن و امثال آن منظور همان «نتیجه» دیدن و مانند آن است.
پینوشتها:
(1). رک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الإسلامیه، تهران، 1374هـ.ش چاپ سی و دوم، ج 5، ص 382.
(2). المیزان فى تفسیر القرآن، طباطبایى، سید محمد حسین، موسسه اعلمی للمطبوعات، بیروت، 1390هـ.ق، چاپ دوم، ج 8، ص 257.
(3). قاموس القرآن، قرشى بنایى، على اکبر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1412 هـ.ق، چاپ ششم، ج 8، ص 77؛ مفردات الفاظ القرآن، راغب أصفهانى، حسین بن محمد، دار القلم، بیروت، 1412هـ.ق، چاپ اول، ج 1، ص 810؛ لسان العرب، ابن منظور، محمد بن مکرم، محقق/ مصحح: میر دامادى، جمال الدین، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، 1414هـ.ق، چاپ سوم، ج 5، ص 212.
(4). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 20، ص 178.
(5). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 303.
(6). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 8، ص 252 و 253.
(7). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 302.
(8). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: حسینی، سیدحسین، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386هـ.ش، چاپ چهارم، ص 64.
(9). المیزان فی تفسیر القرآن، همان، ج 10، ص 69.
(10). التفسیر الکبیر(مفاتیح الغیب)، فخر رازى، محمد بن عمر، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1420هـ.ق، چاپ سوم، ج 3، ص 591.
(11). نهج البلاغة، شریف الرضى، محمد بن حسین، محقق/مصحح: فیض الإسلام، هجرت، قم، 1414هـ.ق، چاپ اول، ص 258.
(12). یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، همان، ص 65.
(13). سوره انعام، آیه 103.
(14). التوحید، ابن بابویه، محمد بن على، محقق/مصحح: حسینى، هاشم، جامعه مدرسین، قم، 1398هـ.ق، چاپ اول، ص 267.
(15). یکصد و هشتاد پرسش . پاسخ، همان، ص 65.
(16). تفسیر نمونه، همان، ج 5، ص 381 و 382.
(17). همان، ج 6، ص 360.
(18). «کُنْتُ عِنْدَ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(علیه السلام) إِذْ دَخَلَ عَلَیْهِ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ الْمَلِکِ بْنُ أَعْیَنَ فَقَالَ لَهُ مُعَاوِیَةُ بْنُ وَهْبٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِی الْخَبَرِ الَّذِی رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص رَأَى رَبَّهُ عَلَى أَیِّ صُورَةٍ رَآهُ وَ عَنِ الْحَدِیثِ الَّذِی رَوَوْهُ أَنَّ الْمُؤْمِنِینَ یَرَوْنَ رَبَّهُمْ فِی الْجَنَّةِ عَلَى أَیِّ صُورَةٍ یَرَوْنَهُ فَتَبَسَّمَ(علیه السلام) ثُمَّ قَالَ یَا فُلَانُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ یَأْتِی عَلَیْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً یَعِیشُ فِی مُلْکِ اللَّهِ وَ یَأْکُلُ مِنْ نِعَمِهِ لَا یَعْرِفُ اللَّهَ حَقَ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قَالَ(علیه السلام) یَا مُعَاوِیَةُ إِنَّ مُحَمَّداً(صلی الله علیه وآله) لَمْ یَرَ رَبَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِمُشَاهَدَةِ الْعَیَانِ وَ إِنَّ الرُّؤْیَةَ عَلَى وَجْهَیْنِ رُؤْیَةُ الْقَلْبِ وَ رُؤْیَةُ الْبَصَرِ فَمَنْ عَنَى بِرُؤْیَةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِیبٌ وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْیَةِ الْبَصَرِ فَقَدْ کَفَرَ َ بِاللَّهِ وَ بِآیَاتِهِ لِقَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(صلی الله علیه وآله) مَنْ شَبَّهَ اللَّهَ بِخَلْقِهِ فَقَدْ کَفَر»؛ کفایة الأثر فی النص على الأئمة الإثنی عشر، خزاز رازی، علی بن محمد، نشر بیدار، قم، 1401هـ.ق، ص 261.
(19). الأمالی، ابن بابویه، محمد بن على، نشر کتابچی، تهران، 1376هـ.ش، چاپ ششم، ص 410.
(20). الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، انتشارات کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404هـ.ق، ج 6، ص 290.
(21). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368هـ.ش، چاپ اول، ج 12، ص 165؛ قاموس القرآن، همان، ج 8، ص 81؛ مفردات الفاظ القرآن، همان، ص 82.
(22). «وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَناظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ»؛ (و من [اکنون جنگ را صلاح نمى بینم] هدیه گران بهایى براى آنان مى فرستم تا ببینم فرستادگان من چه خبر مى آورند [و از این طریق آنها را بیازمایم]).
(23). تفسیر نمونه، همان، ج 25، ص 304.
(24). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همان؛ قاموس القرآن؛ مفردات الفاظ القرآن، همان.
(25). مفردات الفاظ القرآن، ص 812.
(26). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، همان.
منبع: پاسخ به پرسش های مذهبی، مکارم شیرازی، ناصر، سبحانی تبریزی، جعفر، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابی طالب(علیه السلام)، 1377 ش.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}