پرسش :

وظیفه منتظران در زمان غیبت حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟


پاسخ :
در عصر غیبت ما چند وظیفه داریم:
 

گام اول: معرفت

در حدیث می‌خوانیم: «مَن ماتَ وَ لَم یعرِف اِمامَ زَمانهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلیةً؛(1) هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است». یعنی از فرهنگ و تمدن هیچ بهره‌ای نخواهد داشت.

شناخت مثل سایر کمالات از جمله علم، ایمان و تقوا درجاتی دارد و انسان باید روز به روز شناخت و معرفت خود را بالا ببرد.

درباره‌ امام شناسی، بهترین منبع برای معرّفی سیمای امام (علیه‌ السلام)، زیارت جامعه کبیره است که از امام هادی (علیه‌ السلام) نقل شده است. هیچ کس مثل خود امام، امام را معرفی نمی‌کند. امام در یک عبارت از صدها جمله که در زیارت جامعه است، چنین می‌گوید: «بِکُم یمسِکُ السّماءِ اَن تَقَعَ عَلَی الاَرض؛ "یعنی خداوند متعال به واسطه شما، آسمان و کرات آسمانی را نگاه داشته تا بر زمین فرود نیایند. این جمله یعنی چه؟ انسان وقتی گرفتار چرت و خواب‌آلودگی شد، حتی نمی‌تواند پلک خود را نگه دارد؛ اما امام (علیه‌ السلام) آسمان‌ها را نگاه می‌دارد. رسیدن به این درجه از معرفت بسیار مهم است.

برای مثال گاهی می‌شنویم که مثلاً انگشتر عقیق انسان را حفظ می‌کند یا فلان انگشتر دارای فلان اثر است. گاهی می‌بینیم صاحبان کامیون‌های بزرگ، با رنجیری که از کامیون آویزان می‌کنند، جلوی انباشته شدن الکتریسیته ساکن را می‌گیرند؛ زیرا این انباشته شدن الکتریسیته برای ماشین خطرناک است. همچنین بالای ساختمان‌های بلند، نصب قطعه‌ی الماس می‌تواند جلوی خطر صاعقه و رعد و برق را بگیرد و یا رابطه انسان با جهان، مثل رابطه‌ی چشم و مژه است که موی مژه چشم را حفظ می‌کند؛ البته این زنجیر، الماس و مژه، جمادات ساده‌ای هستند که با اولیای خدا قابل مقایسه نیستند؛ ولی با معذرت از اولیای خدا و تنها برای تقریب به ذهن از آن‌ها استفاده کردیم.

ناگفته پیداست که خداوند متعال کارها را از مسیر طبیعی انجام می‌دهد، و گرنه نه می‌تواند بدون واسطه، انسان و جهان را حفظ کند، ولی این واسطه‌ها را قرار داد تا ما بتوانیم از راه معرفت، مودّت و اطاعت از آن‌ها که اولیای الهی هستند، بهتر خدا را بشناسیم. او به واسطه نیازی ندارد و از همه چیز آگاه است. به قلم و نامه نیازمند نیست تا بگوید فرشتگان کار شما را می‌نویسند: (بَلَی وَ رُسُلُنَا لَدَیهِم یکتُبُونَ.)(2) به باز کردن پرونده نیازی نیست تا بگوید: (وَ إِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ‌)،(3) به گواهان نیازی نیست تا بگوید: (وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهَادُ)،(4) برنامه و سنت خداوند متعال بر این اساس است که تمام آفرینش سیر طبیعی داشته باشد و با وجود این برای برخی امور واسطه قرار می‌دهد تا ما به این واسطه‌ها مرتبط شویم. خداوند متعال باران نازل می‌کند: (وَ أَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً)؛(5) ولی این باران از مسیر طبیعی است؛ یعنی خورشید باید بر اقیانوس‌ها و دریاها بتابد تا بخار آن‌ها بالا رود؛ این بخارها به صورت ابر متراکم شود؛ بادها ابرها را جابه جا و جاذبه زمین قطرات را به خود جذب کند، سراشیبی‌های زمین آن‌ها را به صورت جوی در آورد؛ جوی‌ها در دره‌ها به هم متصل و به نهر تبدیل شوند و به دریا برسند.

در مسائل معنوی نیز ماجرا به همین روش است؛ یعنی خداوند متعال انسان را از مسیر وحی، فرشتگان، انبیا، عقل، فطرت، آموزش، پرورش و هدایت می‌کند.

امامان ما و اولیای خدا نیز واسطه‌ی خدا و انسان برای فیض مادی و معنوی هستند. فیض مادی مانند «بِکَم ینَزَّلُ الغَیث»(6) و فیض معنوی مانند «بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دیننا».(7) فیض دنیوی مثل «بِمُوالاتِکُم اَصلَحَ ما فَسَدَ مِن دُنبانَاَ»(8) و فیض اخروی نظیر «شُهدَاءِ دارِ الفَنَا وَ شٌفَعاءِ دارِ البَقا».(9)

این جملات در قرآن ریشه دارد؛ زیرا قرآن نیز در این باره می‌فرماید: ما شما را امت وسط قرار دادیم تا شاهد بر اعمال مردم باشید: (وَ کَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ)؛(10) اگر چه مفسرین در معنای امت وسط سخنان زیادی دارند؛ معقول‌ترین سخن، روایات اهل بیت: است که می‌فرماید: امت وسط، همه‌ی مردم نیستند؛ بلکه مراد از امت وسط پیامبر و اهل بیت او هستند و غیر از این نمی‌تواند باشد؛ زیرا قرآن می‌فرماید: خداوند شما را امت وسط قرار داد تا بر امور مردم شاهد باشید و از آن جا که شاهد دو چیز لازم دارد: علم و عدالت؛ پس مردم که به کار یکدیگر علم ندارند. (نه من از کار شما آگاهم تا شهادت بدهم و نه شما بر کار من).

بنابراین، باید مراد از امت وسط کسانی باشند که بر تمام کارهای انسان، آگاه باشند و در مرحلهای از عدالت باشند تا گواهی آن‌ها معتبر باشد و این، جز افراد خاصی از امت نیست. جان کلام این که افراد امت، نه آگاهند، و نه عادل. پس مراد از امت وسط افراد خاصی است که کارهای ما بر آن‌ها عرضه می‌شود و آن‌ها از کار ما آگاهند و گواهی آنان بر کار ما سند و حجت است.

و این مسأله مانند آیه (إِنَّمَا وَلِیکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ)(11) اگر چه عبادت «‌وَهُم رَاکِعُونَ» به صورت جمع است اما بنابر گفته شیعه و سنی، منظور از آن حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌ السلام) است. در آیه مورد بحث نیز هر چند لفظ «امت وسط» آمده است؛ ولی منظور از آن یک امت نیست، می‌توان ذکر آن را اشاره به تعداد محدودی از افراد دانست.

نظیر این مفهوم نیز در آیه (فَسَیرَى اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ)؛(12) به چشم می‌خورد که به زودی خدا، پیامبرش و مؤمنان در کار شما خواهند نگریست.

مراد از «مؤمنون» در این آیه باید کسانی باشند که بتوان نامشان را در کنار خدا و رسول عرضه کرد و این افراد نمی‌توانند افراد عادی باشند. به همین دلیل شیعه بر اساس این آیه و روایات دیگر معتقد است که اعمال انسان به اولیای خدا عرضه می‌شود. اگر اعمال او خوب باشد، اولیای الهی شاد می‌شوند و اگر بد باشد، اندوهگین می‌شوند. امام صادق (علیه‌ السلام) فرموده است «ای مردم! با گناه خود رسول خدا را ناراحت نکنید» و بر اساس روایات، مراد از مؤمنون، امامان معصوم (علیهم‌ السلام) هستند.

در این جا نیز باید بگوییم با این که علم، حضور و دیدن خدا کافی است؛ اما از آن جا که هر چه بیننده بیش‌تر باشد، شرم و حیای انسان از خلافکاری بیش‌تر می‌شود، به خصوص که این بینندگان اولیای خدا باشند؛ خداوند با حکمت خود این گونه طراحی کرده است که هم در دنیا و هم در قیامت اعمال ما به اولیای الهی عرضه شود هم زمین و هم زمان گواهی دهد و به عبارتی بهتر اعضای بدن، فرشتگان اولیای خدا و حتی پرونده‌ها نیز گواهانی بر اعمال انسان باشند.
 

گام دوم: مودت

البته مودت چیزی بالاتر از محبت است. به محبت عمیقی که انسان را به پیروی وا دارد، «مودت» می‌گویند. مودت اهل بیت (علیهم‌ السلام) مزد رسالت آن‌ها است: (قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى).(13) مزد رسالت و تشکر از صاحب نعمت، واجب است و زمان بردار نیست؛ یعنی در هر مکان و زمانی انسان باید از زحمات کسانی که بر او حق دارند، تشکر کند. اگر در صدر اسلام، مودت و محبت به اهل بیت به عنوان مزد رسالت واجب بوده است؛ الآن هم باید این مزد  پرداخته شود؛ زیرا پیامبر بر گردن ما حق بسیاری دارد پس باید الآن نیز از اهل بیت پیامبر کسی باشد تا ما به آن مودت داشته باشیم که او جز حضرت مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیست.

بر اساس نصّ روایات، عترت پیامبر (صلی‌ الله علیه و آله و سلم) از قرآن جدا نیست؛ زیرا پیامبر اسلام بارها فرمود: «قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نمی‌شوند.» پس اکنون که قرآن هست باید اهل بیتی هم باشد و اگر امام زمان نباشد بیش از ده قرن بین قرآن و اهل بیت فاصله می‌افتد، در حالی که یک لحظه هم نباید بین آن‌ها جدایی باشد: «لَن یفتَرِقا»؛(14) هرگز این دو (قرآن و عترت) از یکدیگر جدا نیستند.

حتی در مرتبه‌ی بالاتر، مسأله جدا نشدن قرآن و اهل بیت را نیز از خود قرآن می‌توان استفاده کرد؛ چرا که قرآن در این باره می‌فرماید: «شما که قرآن و رسول دارید چرا کافر می‌شوید»؛ (وَ کَیفَ تَکفُرُونَ وَ أَنتُم تُتلَی عَلَیکُم آیاتُ اللهِ وَفِیکُم رَسُولُهُ)؛(15) یعنی اگر تنها قرآن بود و یا تنها رسول، کفر شما توجیهی داشت اما با وجود قرآن و رسول، کفر شما هیچ دلیلی ندارد بنابراین الآن که در بین ما رسولی نیست؛ پس ما می‌توانیم کافر شویم مگر این که همتای رسول در این زمان هم موجود باشد که نتوانیم کافر شویم (زیرا کافر شدن مجاز نیست). و همتای رسول هم کسی است که پیامبر (صلی ‌الله علیه و آله و سلم) به نوعی او را همتای خود شمرد و فرمود: «علی (علیه‌ السلام) نفس من است» «وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَکُم»(16) و سایر ائمه اطهار (علیهم‌ السلام) نیز چنینند.

به عبارت دیگر، وقتی حجت بر مردم تمام است که هم رهبر معصوم و هم قرآن در بین مردم وجود داشته باشند در این صورت کلمه «حَسبُنا کِتابَ‌ الله» نمی‌تواند درست باشد.
 

گام سوم: اطاعت

معرفت و مودت زمینه اطاعت است. در این باره به یک مثال توجه کنید. اگر شما به کودک خود بگویید: «من تو را دوست دارم.»؛ او تقاضای خرید شیرینی یا لباسی از شما داشته باشد و شما بگویید «دوستت دارم ولی خرید ممنوع» آیا کودکتان این نوع دوستی را قبول می‌کند؟ مسلماً نه. حتی کودک هم دوستی بدون عمل را، از پدر و مادرش قبول نمی‌کند.

محبت باید کامل باشد و انسان نباید محبت‌های دیگر را در کنار محبت خدا و اولیای او قرار دهد.

دختری از من سؤال کرد: «من خدا را دوست دارم، اهل بیت و نماز را هم دوست دارم؛ اما برای این که لاک ناخن را دوست دارم، نماز نمی‌خوانم؛ چون نمی‌توانم وضو بگیرم پس با همان ناخن‌های لاک زده نماز می‌خوانم و در برخی مواقع هم نمازم را نمی‌خوانم». این دختر علاقه به لاک را هم ردیف و برابر با علاقه‌ی به خدا، رسول و نماز گذاشته بود. به او گفتم: «اگر همسرت یک شب به خانه نیاید و بگوید که شما را دوست دارد، ولی بستنی را هم دوست دارد و چون دیشب یکی از رفقا او را برای صرف بستنی به خانه خود دعوت کرده و او نتوانسته به منزل بیاید؛ شما چقدر ناراحت می‌شوید؟ اگر علاقه به زیبایی ظاهری یک ناخن را بر علاقه به خالق همه زیبایی‌ها برتری بدهیم، توهین به خداست. اگر علاقه به گناه را بر علاقه به اهل بیت ترجیح بدهیم، توهین به اهل بیت است. همان‌طور که اگر شوهرتان علاقه به بستنی را بر علاقه به شما ترجیح دهد، توهین به شماست.»  

بارها پیامبر (صلی ‌الله علیه و آله و سلم) فرمود: «قرآن و اهل بیت هرگز از هم جدا نیستند و شما اگر به هر دو تمسک کنید، گمراه نمی‌شوید»: «ان تمسک بهما لن تصلوا».(17)

جمله‌ی «لن تضلوا» به معنای آن است که هرگز گمراه نمی‌شوید.

هر مسلمانی هر روز با خواندن سوره حمد، حداقل ده بار از خدا می‌خواهد که از گمراهان نباشد: «وَ لاَ الضّالین»؛ یعنی از «لَن تَضِلوا» ها نباشد و این، یعنی از قرآن و اهل بیت جدا نباشد. پس ما در هر نماز از خدا می‌خواهیم جزء گمراهان و از کسانی نباشیم که بین قرآن و عترت جدایی انداخته‌اند و فقط به یکی از آن‌ها باور دارند.

نکته‌ی دیگری که باید به آن اشاره شود، این است که بر اساس جملاتی از زیارت جامعه کبیره مانند «مَن اِعْتَصَمَ بِکُم فَقَدْ اِعْتَصَمَ بِاللهِ» تمسک به اهل بیت تمسک به خداست(18) «وَ مَنْ یعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»، تسمک به خدا، همانا راه مستقیم است؛ پس اینکه در نماز می‌گوییم: «اهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ»؛ «خدایا! ما را به راه راست هدایت کن!»؛ راه مستقیم، تمسک به خداست و تمسک به خدا از راه تمسک به اهل بیت صورت می‌پذیرد.

یک بار دیگر به این سطر توجه کنید: توسل به اهل بیت توسل به خداست و ما که در نماز می‌گوییم «اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ»؛ یعنی ما را از طریق تمسک به اولیای خودت هدایت کن!

نکته‌ی دیگری که باید به آن اشاره شود، این است که بر اساس جملاتی از زیارت جامعه کبیره مانند «مَن اِعْتَصَمَ بِکُم فَقَدْ اِعْتَصَمَ بِاللهِ» تمسک به اهل بیت تمسک به خداست و از سویی دیگر «مَنْ یعْتَصِمْ بِاللهِ فَقَدْ هُدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ»، تمسک به خدا، همانا راه مستقیم است.
 
پی‌نوشت‌ها:
1. کمال ‌الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 410
2. سوره زخرف (43)، آیه 80
3. سوره تکویر (81)، آیه 10
4. سوره غافر (40)، آیه 51
5. سوره مومنون (23)، آیه 18
6. مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه کبیره.
7. همان.
8. همان.
9. همان.
10. سوره بقره (2)، آیه 143
11. سوره مائده (5)، آیه 55
12. سوره توبه (9)، آیه 105
13. سوره شوری (42)، آیه 23
14. اصول کافی، ج 4، ص 198
15. سوره آل عمران (3)، آیه 101
16. همان، آیه 61
17. تحف العقول، ص 5
18. مفاتیح الجنان، بخشی از زیارت جامعه کبیره.
 
منبع‌: جهت نما (چهل پرسش و پاسخ مهدوی)، محسن قرائتی، ناشر: انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (علیه‌ السلام)، چاپ دوم، تابستان 1393.