پرسش :

ماهيت «بيعت» چيست؟ آيا «قرارداد» است يا «پذيرش»؟‎


شرح پرسش :
پاسخ :
«بيعت» از سنخ ولايت و تولّي است نه از سنخ توكيل. بيعت كه از ريشه لغوي «بَيْع» گرفته شده ‏است، معنايش آن است كه شخص يا گروهي، جان و مالش را به مبدأ ديني بيع كند و بفروشد. اين معنا، از ‏آيه شريفه سوره‎ ‎توبه استفاده مي‌شود كه فرمود: ”إنّ الله اشتري من المؤمنين أنفسهم وأموالهم بأنّ لهم ‏الجنّة يقاتلون في سبيل الله فيَقتلون ويُقتلون وعداً عليه حقاً في التوراة والانجيل والقرآن ومَن أوفي بعهده من ‏الله فاستبشروا ببيعكم الذي بايعتم به“(1)؛خداي‌سبحان در اين كريمه، نخست از خريد و فروش جان و مال ‏مؤمنين سخن مي‌گويد و سپس به مجاهدان به جان و مال، بشارت مي‌دهد و آنان را به بيعي كه كرده‌اند ‏تشويق مي‌كند. آنگاه كه ريشه لغوي بيعت در فرهنگ قرآن معلوم شد، پيام آياتي كه بصورت صريح از بيعت ياد ‏مي‌كنند روشن مي‌شود؛ مانند ”إنّ الذين يبايعونك…“(2)، ”يبايعنك علي أن لا يشركن…“(3).‏‎ ‎سؤال: آيا بيعت، تعهّد متقابل نيست؟‎ ‎جواب: آنچه كه از ظواهر آيات به دست مي‌آيد اين است كه بيعت، طرفيني است: ”أوفوا بعهدي أُوف ‏بعهدكم“(4)؛ البتّه تعبير عهد بستن با خدا بدون عنايت نيست. تولّي و توكيل، هر دو، طرفيني هستند و ‏متقابل بودن دو طرف اضافه، منافي با تولّي نيست. تولي و توكيل، هر دو، عقدند نه ايقاع؛ ليكن عقد بودن و دو ‏طرف داشتن، همواره يكسان نيست و لذا پيمان تولي، با عقد توكيل فرق‌هايي دارد كه در فصل چهارم كتاب ‏بيان شد(5). البتّه بايد توجه داشت كه اگر مي‌گوييم «بيعت عقد است»، مقصود، عقد به معناي اعم يعني ‏عهد مي‌باشد؛ نه عقد مصطلح و متعارف نظير اجاره و صلح.‏‎ ‎از آنچه گذشت دو نكته روشن مي‌شود: اول آنكه بيعت صحيح با فقيه جامع الشرايط در عصر غيبت، علامت ‏حاكميت و ولايت اوست نه علّت آن؛ يعني روح بيعت با فقيهِ جامع، تولّي ولايت مشروع اوست نه توكيل او در ‏رهبري؛ تا به منزله تشريع حاكميت او باشد؛ زيرا همان‌گونه كه پذيرش دين و حقانيت قرآن و حاكميت ‏پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و زمامداري امامان معصوم (عليهم‌السلام) و بيعت نمودن با آنان، علامت ‏مشروعيت آنان بود نه علّت مشروعيت، درباره فقيه جامع الشرايط نيز، به تبع، چنين است و تفاوت قائل شدن ‏ميان اين دو، كه يكي تولّي باشد و ديگري توكيل، بي‌دليل است. نكته دوم آن است كه بيعت نمودن با فقيه ‏جامع الشرايط ـ همانند بيعت نمودن عاقلان تاريخ با انبياء الهي و امامان معصوم (عليهم‌السلام) ـ سبب ايجاد ‏وَهْن و ضعف در عقول انديشمندان و عقلاء و خردمندان نيست، بلكه به عكس، پذيرش حق و قانون و حاكميت ‏رهبران الهي، نشانه خردمندي آنان مي‌باشد.‏‎ ‎‏

‏(1)سوره توبه، آيه‎ ‎‏111.‏
‏(2)سوره فتح، آيه‎ ‎‏10.‏
‏(3)سوره ممتحنه، آيه‎ ‎‏12.‏
‏(4)سوره بقره، آيه‎ ‎‏40.‏
‏(5)ر ك: كتاب ولايت فقيه، ص 207.‏

‏‏‏‏مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه، ص 406 ـ 408)‏