پرسش :

صرف نظر از آنكه در قانون اساسي آمده كه مردم رئيس جمهور را انتخاب مي‌كنند، آيا خود ‏رهبر مي‌تواند رئيس جمهور را تعيين كند؟‎


شرح پرسش :
پاسخ :
كشور اسلامي، زماني اداره مي‌شود كه مردم، احساس آزادي كنند و حق انتخاب داشته باشند و به ‏رأي و نظر آنان، احترام گذاشته شود. به همين سبب، ذات اقدس اله به پيغمبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ‏فرمود: ”وشاورهم في الأمر“(1)؛ نظام اسلامي، نظام مشورت با مردم است و با توده مردم، در همه امور ‏مشورت مي‌شود و در امور فني و تخصّصي، با نمايندگان خبره مردم مشورت مي‌شود. رأي دادن مردم، در واقع ‏مشورت با مردم است. رئيس جمهور را مردم انتخاب مي‌كند، نمايندگان مجلس خبرگان و نمايندگان مجلس ‏شوراي اسلامي را مردم انتخاب مي‌كنند، امّا براي آنكه مجموعاً مشروعيت بيابد، صلاحيت كانديداهاي ‏مجلس خبرگان و شوراي اسلامي و نيز صلاحيت كانديداهاي رياست جمهوري، بايد نخست توسط منصوبين ‏رهبري تأييد شوند كه در اين شرايط، هم مشروعيت تثبيت مي‌شود و هم حرمت آزادي مردم محفوظ است و ‏در غير اين صورت، نظام اسلامي قوام نمي‌گيرد و باقي نمي‌ماند. كسي كه به آراء عمومي احترام نمي‌گذارد، ‏از قدرت ملّي برخوردار نمي‌شود. از اينرو، در قانون اساسي، به آراء عمومي احترام وافر گذاشته شده تا ‏كشور، با آراء عمومي و عزم ملّي اداره شود؛ و چون مردم كشور، مسلمانند، خواهان ولايت فقيه ـ كه همان ‏ولايت دين الهي است ـ مي‌باشند.‏‎ ‎ذات اقدس اله، آزادي را به عنوان بهترين نعمت، به انسان داده است و حضرت اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) با ‏بيان نوراني خود خطاب به فرزندش، بر آزادي و اهميت آن تأكيد مي‌ورزد: «ولا تكن عبد غيرك وقد جعلك الله ‏حرّاً»(2)؛ مبـادا عبـد غير خودت و بنده غير خدا باشي؛ زيرا خداوند تو را آزاد آفريده است.‏‎ ‎بنابراين، اين سخن كه چون فقيه جامع الشرايط، شايستگي رهبري ديني را دارد و منصوب از طرف صاحب ‏شريعت است، پس خودش رئيس جمهور يا نمايندگان مجلس را تعيين كند، سخن ناروا و نادرستي است. اگر ‏كسي بگويد كه با وجود فقيه منصوب شرع، نيازي به قانون نيست، اين سخن، سخني افراطي و نارواست. ‏البته اگر عزم ملّي و اراده جمهور چنين باشد كه والي مسلمين رئيس جمهور را تعيين نمايد، چون چنين ‏تصميمي، داراي پشتوانه مردمي است، از اقتدار ملّي برخوردار است و با مشروعيت ولايت منافاتي ندارد. ‏غرض، لزومِ تفكيك مرزها و رعايت حقوق همه‌جانبه است.‏‎ ‎‏

‏(1) سوره آل عمران، آيه‎ ‎‏159.‏
‏(2) نهج‌البلاغه، نامه‎ ‎‏31، بند 87.‏

‏مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولايت فقيه ، ص 494، 495)‏