پرسش :

آيا در معارف اعتقادي، حديث حجتيت دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
مسائل دين از يك نظر گاه قابل تقسيم به دو بخش "معارف اعتقادي" و "احكام عملي" است. در احكام عملي كه جاي تعبّد و عمل است افزون بر قطع و اطمينان، مظنّه خاص نيز راهگشاست. بنابراين، كلام معصومين (عليهم‌السلام) حتي اگر به صورت "خبر واحد" باشد و همراه با قراين قطع‌آور نباشد، در مسائل عملي و فرعي، حجّت تعبّدي است، چه در احكام الزامي (وجوب و حرمت) و چه در احكام غير الزامي (استحباب و كراهت).
اين بخش در علم اصول فقه به خوبي تبيين شده است. اما آنچه در اين جا مورد بحث قرار مي‌گيرد حجيّت سخنان معصومين (عليهم‌السلام) در بخش معارف اعتقادي است كه ظن و گمان در آنها اعتباري ندارد و قابل تعبّد نيست، بلكه بايد در آن به قطع و يقين دست يافت تا نَفْس آرام بگيرد و آن را بپذيرد.
قرآن كريم، چنانكه گذشت، در تبيين معارف دين اوّلين پايگاه و به تعبير حديث شريف ثقلين "ثقل اكبر" است و ميزاني الهي براي ارزيابي محتواي احاديث غير قطعي معصومين است.
اما سخنان معصومين (عليهم‌السلام) در بخش معارف اعتقادي دو دسته است:
1 ـ رواياتي كه در اركان سه‌گانه خود، داراي جزم و يقين است؛ يعني در "اصل صدور" و "جهت صدور" و "دلالت بر محتوا" قطعي است؛ يعني از نظر سند، خبر متواتر يا خبر واحد محفوف به قرينه قطعي است و از نظر جهت صدور نيز قطعاً مي‌دانيم در صدد بيان معارف واقعي است و از روي تقيه صادر نشده است و در دلالت نيز نصّ است، نه ظاهر.
اين گونه روايات گرچه اندك است، ولي بر اثر يقين‌آور بودن آن، در معارف دين راهگشا و حجّت است و مي‌توان در اثبات مسائل اصولي(١) از آن مدد گرفت. اگر كسي در محضر معصوم (عليه‌السلام) باشد و تقيه‌اي در ميان نباشد و معصوم (عليه‌السلام) در صدد بيان واقعيت باشد، در چنين موردي مي‌توان سخن معصوم را حدّ وسط برهان قرار داد و به يقين رسيد و اين گونه ادله نقلي با براهين عقلي تفاوتي جز در اجمال و تفصيل ندارد.
2 ـ روايات و ادلّه نقلي كه در اركان سه‌گانه مزبور فاقد يقين است و در نتيجه يقين‌آور نبوده، بلكه تنها مفيد ظن و گمان است. اين گونه روايات ناظر به سه بخش است:
الف: معارف اصول دين، همانند اصل توحيد، نبوّت و معاد و اصل وجود بهشت و جهنّم. در اين گونه معارف كه از اصول دين است و اعتقاد به آن ضروري است و يقين و جزم در آن معتبر است، با ادلّه نقلي ظني نمي‌توان به يقين دست يافت و از اين رو اين گونه از ادلّه نقلي در اين بخش حجّت نيست.
ب: معارفي كه از اصول دين نيست تا اعتقاد تفصيلي به آنها ضروري باشد، بلكه ايمان اجمالي درباره آنها كافي و كارساز است؛ مانند اين كه حقيقت عرش، كرسي، لوح، قلم و فرشته چيست. در اين بخش انسان مي‌تواند به علم اجمالي و يقين مجمل نه مفصل قانع شود. بنابراين، در اين موارد مي‌توان به ايمان اجمالي بسنده كرد و مفاد روايت ظنّي را نيز در حدّ احتمال پذيرفت.
ج: معارفي كه نه از اصول دين است و نه از قسم دوم، بلكه بيانگر مسائل علمي و آيات الهي در خلقت است، مانند اين كه آسمانها و زمين در آغاز آفرينش "رتق" و بسته بوده، سپس "فتق" و گشوده شده است(٢). اخبار و رواياتي كه مبيّن اين بخش از معارف است نه ثمره عملي دارد و نه جزمِ علمي در آنها معتبر است. در اين بخش نيز روايات غير قطعي در حدّ احتمال قابل پذيرش است، ولي حجّت تعبّدي نيست؛ زيرا ادلّه حجيّت خبر واحد راجع به مسائل عملي و تعبدي است و در مسائل علمي نمي‌توان كسي را بدون حصول مبادي تصديقي متعبّد به علم كرد.

١ ـ به استثناي اصل اثبات مبدأ كه تنها با دليل عقلي قابل اثبات است و نه تنها با دليل نقلي اثبات نمي شود، بلكه با معجزه نيز قابل اثبات نيست؛ زيرا معجزه براي تثبيت "دَعْوي" است، نه اثبات صحّت "دعوت" به اصل مبدأ. محتواي دعوت تا آن‌جا كه به اثبات اصل مبدأ باز‌مي‌گردد تنها با دليل عقلي بايد اثبات شود و از آن پس حتي در مسائل مربوط به توحيد مي توان به سخن معصوم (عليه‌السلام) استناد كرد.
٢ ـ سوره انبياء، آيه 30.

مأخذ: ( تفسیر تسنيم، ج ١، ص ١٥٦)