پرسش :

خطبه هاي بي نقطه و بي الف و يك نقطه براي چه گفته شده است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
امام علي بن ابي طالب ـ عليه السّلام ـ علاوه بر بهره مندي از فضايل و ويژگي هاي علمي بي شمار، از جهت فصاحت و بلاغت و سخنوري، سر آمد همة فصحا و بلغا و سخنوران عرب زبان مي باشد. به اين مطلب، دشمناني چونان معاويه هم اعتراف دارند.[1]
از جمله نشانه هاي مقام والاي امام در ادبيات عرب، خطبه هاي نهج البلاغه و آثار علمي بجا مانده از آن حضرت است که از جمله آن خطبة بي نقطه و بي الف است كه دربارة هر كدام توضيح کوتاه بيان مي شود.
الف. خطبة بي نقطه:
از آن جا كه حروف به دو دستة بي نقطه و با نقطه تقسيم مي شوند، غالباً گويندگان از هر دو دسته حروف در كلام خود بهره مي برند. اگر كسي بخواهد فقط از حروف بي نقطه يا فقط از حروف با نقطه يا تك نقطه استفاده كند، كار بسيار دشواري است. ولي برخي از دانشمندان و گويندگان توانا، با زحمت بسيار توانستند متني را با محتواي درست از حروف بي نقطه تنظيم بكنند. امّا امام علي ـ عليه السّلام ـ با توجه به مهارت حضرت در سخنوري، بدون يادداشت، با مضامين بسيار بلند سخنان مهمي ايراد مي نمود و فقط از حروفي بهره مي برد كه نقطه نداشتند. اين خود نشانة عظمت امام علي ـ عليه السّلام ـ در سخنوري مي باشد.
مناسبت ايراد اين خطبه هم بنا بر نقل مورخان اين بود كه: امام علي ـ عليه السّلام ـ زماني كه به خواستگاري يكي از همسرانش رفته بود، طبق رسم عرب كه بايد مرد ضمن سخناني كه هم معرّف شخصيت او باشد و هم از همسرش خواستگاري كند اين سخنان را ايراد نمود.
خطبة بي الف:
در ميان 28 حرف عربي به اعتراف همة گويندگان حرف الف بيش از همة حروف كاربرد دارند.
چنان كه در منابع روايي و تاريخي آمده: روزي جمعي از اصحاب رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مسجد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در مدينه مشغول مذاكرات علمي و ادبي بودند و از جمله، اين بحث مطرح شد كه كدام حرف در محاورات بيشتر كاربرد دارد؟ همگان گفتند: حرف الف. امام علي ـ عليه السّلام ـ كه در آن جلسه حضور داشت بالبداهه به ايراد يك سخنراني مهمّي پرداخت كه در آن از حرف الف اصلاً استفاده نكرد و اين نشانگر عظمت سخنوري آن حضرت در ادبيات عرب مي باشد. از اين روي به حضرت امير بيان نيز گفته مي شود.
يادآوري: لازم به ذكر است كه خطبة يك نقطه در منابع روايي يافت نشده است.


[1] . تستري، محمد تقي، نهج الصباغه في شرح نهج البلاغه، ج1، ص59؛ و نيز ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج1، ص24.