پرسش :

چه تفاوتي بين اديان الهي وجود دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
طبق تصريح برخي از آيات قرآن اساس، جوهرة و شالودة اديان يكي است و اديان آسماني و شرايع الهي در اساس، اصول و جوهره با هم تفاوتي ندارند و همه آن اديان در سه اصل كلي: اعتقاد به خداي يگانه، اعتقاد به قيامت و اعتقاد به بعثت پيامبران از طرف خداوند متعال، مشترك هستند. اصول و معارفي كه به نخستين پيامبر الهي وحي شده است با آن‎چه به آخرين آنان فرو فرستاده شده است در اساس و جوهره يكي است. آدم ـ عليه السّلام ـ و خاتم ـ صلّي الله عليه و آله ـ بر يك اساس، كاركرده و يك هدف را تعقيب كرده‎اند. شريعت و دين آسماني در آغاز كار بسان هسته و دانه‎اي بوده است كه با گذشت زمان و تكامل ملّت‎ها و تكامل عقل‎ها و تمدن‎ها به صورت درختي برومند و پربار درآمده باشد.[1]
گواه ما بر اين سخن كه جوهره و اساس همه‎ي اديان يكي است، آيات زير است:
1. «از امور دين آنچه را به نوح سفارش كرده بوديم، براي شما نيز مقرر داشتيم»[2] يعني اصول و پايه‎هاي دين شما همان اصول و پايه‎هاي شريعت نوح است.
2. «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛ براستي دين در نزد خدا اسلام است»[3] يعني دين الهي در زمان‎هاي گذشته و آينده و در تمام دوران‎ها، همان اسلام (تسليم) بوده است و جوهرة همه‎ي شرايع آسماني در حقيقت يكي بوده‎اند، مخصوصاً با توجّه به اين نكته، كه دين در قرآن فقط به صورت مفرد (دين) آمده است، نه به صورت جمع (اديان)؛ اين نشان مي‎دهد، كه جوهرة اديان يكي است.
3. قرآن در پاسخ يهود و نصاري كه ابراهيم ـ عليه السّلام ـ را يهودي يا نصراني، معرّفي مي‎كردند، مي‎فرمايد: «ابراهيم نه يهودي بود و نه نصراني، بلكه او بر آيين توحيد و يك فرد مسلمان بود و هرگز از مشركان نبود»[4] البتّه مقصود از اسلام در اين آيات، همان تسليم بودن مطلق در برابر خداست، چنان‎كه علي ـ عليه السّلام ـ اسلام را اين‎گونه معرّفي فرمود «الاسلام هو التسليم»[5] واقعيت اسلام همان تسليم بودن در برابر خداوند است و قرآن هم در پيام جهاني خود مي‎گويد: «... اي اهل كتاب ما شما را به يك اصل مشترك دعوت مي‎كنيم، غير خدا را نپرستيم، كسي را شريك او ندانيم برخي از ما برخي ديگر را به خدائي نپذيرد و هرگاه آنان از (اين دعوت) روي برتافتند بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم.[6]
از مطالب گذشته به دست آمد كه اصل و اساس اديان همه با هم هماهنگ بوده و يك هدف را تعقيب مي‎كرده‎اند، ولي در تشريع قوانين و احكام فرعي با هم اختلاف و تفاوت داشته‎اند و اين تفاوت‎ها معلول و مولود اوضاع و احوال اجتماعي و جغرافيايي و... هر دوره بوده است، مثلاً در دوران نخستين زندگي بشر، نه حكومتي بوده و نه ارتباطي ميان آن برقرار بود، در چنين دوراني تعاليم و برنامه‎هاي آسماني بسيار ساده و كوتاه بود، هر چه بشر ترقي كرد، برنامه‎ها گسترده‎تر شد و روز به روز دستورهاي تازه‎اي در برنامه‎هاي آسماني گنجانيده شد تا نوبت به شريعت اسلام رسيد و خدا آخرين پيامبر خود را به سوي بشر فرستاد و دين خود را با فرستادن او كامل كرد و سرانجام پيروان اين آيين و كتاب از آمدن پيامبر و كتاب و شريعت ديگري بي‎نياز شدند. در واقع اختلاف اديان مثل مراتب كتاب‎هاي درسي از دبستان تا دانشگاه است كه در دورة ابتدائي مسائل ساده و كم عمق است، ولي در دوران دانشگاه كتابها پيشرفته و كامل و عميق مي‎شوند و قرآن هم به همين اختلاف اشاره دارد، آن‎جا كه مي‎گويدك «لِكُلٍّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً» ما براي هر يك از شما، آيين و طريقة روشني قرار داديم.[7]
«شرع» و «شريعه» راهي را مي‎گويند كه بسوي آب مي‎رود و به آن منتهي مي‎شود، و اين‎كه دين را شريعت مي‎گويند از آن نظر است كه به حقايق و تعليماتي منتهي مي‎گردد كه ماية پاكيزگي و طهارت و حيات انساني است.[8]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. آموزش عقائد، استاد محمدتقي مصباح، ص 10ـ13.
2. خاتميت، استاد جعفر سبحاني، ترجمه‎ي رضا استادي، ص 9ـ14.
3. اسرار معراج، علي قرني گلپايگاني، ص 275ـ290.


[1] . سبحاني، جعفر، خاتميّت، ترجمه‎ي رضا استادي، قم، مؤسسة سيد‎الشهداء، چاپ اوّل، 1369، ص 9.
[2] . شوري/13.
[3] . آل‎عمران/19.
[4] . آل‎عمران/67.
[5] . نهج البلاغه، ترجمه‎ي محمد دشتي، حكمت 125، ص 652.
[6] . آل عمران/63.
[7] . مائده/48.
[8] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميّه، چاپ چهاردهم، 1370، ج 4، ص 402.