پرسش :
بستر اجتماعي و فرهنگي بوديسم را توضيح دهيد؟
شرح پرسش :
پاسخ :
آيين بودا يكي از شاخه هاي كيش هندوست و رهبر آن بودا (Buddha) به معناي بيدار، گوتاما ساكيا موني (Gautama sakya-muni) بنيانگذار مكتب اصلاحي بوديسم است.[1] وي در شمال هندوستان در حدود 563 ق- م يعني حدود دو هزار و پانصد سال پيش به دنيا آمد و در آغاز سيدارتا ((SIDDHARTNA يعني كامياب ناميده مي شد.[2] وي در 29 سالگي در اثر يك انقلاب روحي[3] از كاخ و تنعمات آن گريخت و تحت ارشاد فردي به نام آلاراء (Alara) زندگي راهبان را برگزيد و پس از شش سال رياضت هاي سخت و سنگين در جنگل سرانجام هنگامي كه از وصول به حقيقت از طريق رياضت نوميد شد، رياضت را كنار گذاشت و به تأمل و تفكر و مراقبت معنوي روي آورد، اين مراقبت شش سال طول كشيد و پس از آن با هفت هفته توقف زير درختي (انجير)[4] كه بعداً درخت بيداري ناميده شد با مارا (Mara) يعني شيطان ويرانگر مبارزه كرد و به حقيقت دست يافت و بوداي دورة كنوني شد.[5] آنچه وي كشف كرد يك قانون ساده طبيعي بود و آن اين كه بر جهان قانون پاداش و كيفر حكمفرماست از نيكي، نيكي، و از بدي، بدي زاييده مي شود پس از كشف اين قانون، منكر قرباني و دعا و زاري و پرستش خدايان و تأثير اعمال در سرنوشت انسان شد خدايان را انكار كرد و به قانون ازلي بودن جهان ايمان آورد كتاب مقدس (ودا) را كه دعوت به قرباني و دعا و غيره كرده و همه انسانها را بر حسب اصل آفرينش متفاوت ذكر كرده را نيز مورد انكار و انتقاد قرار داد.[6] و رفته رفته در تمام نقاط كشور به موعظه و تعليم پرداخت و از طبقات مختلف به ويژه از صنف امراء (كشتريا)ها كه خود منتسب به همان طبقه بود پيروان بسياري گرد او جمع شدند.[7]
عوامل پيدايش بوديسم
اما اين كه چه عواملي زمينه ساز شكل گيري مكتبي به نام بوديسم شد، مختلف است كه برخي از آنها را بر مي شمريم و صحت و سقم آراءارائه شده را به فرصت بيشتري وا مي گذاريم.
بي شك از زمان استقرار حكومت آرياييها در هند پيشرفتهاي زيادي در زمينه هاي مختلف همچون صنعت و تجارت و ثروت پديد آمده بود و از ثروت فراغت حاصل شده بود لذا:
1. برخي معتقدند كه احتمالاًًً ثروت هند بود كه لذت طلبي و ماده گرايي قرن هفتم و هشتم ق- م را بوجود آورده بود و دين در ثروت و غنا نمي باليد. به همين خاطر در هند و روزگار بودا زوال معنوي دين، شكاكيت در اخلاق و هرج و مرج اخلاقي را بوجود آورده بود آيين «بودا» و «جين» واكنش هاي ديني بودند كه روياروي عقايد لذت جوي يك طبقه آزاد شده و فراغ بال دنيا دوست، ايستاده بودند.[8] و اين يكي از عوامل شكل گيري است.
2. از خود اوپانيشادها پيداست كه در همان زمان هم شكاك هايي بودند كه فرزانگاني برهمنان را به ريشخند مي گرفتند.[9] فلسفة انقلابي «چاروا» كه به عصر وداها و اوپانيشادها پايان داد چنبره برهمنان را بر ذهن هند سست كرد و جامعة هندي را در خلئي گذاشت كه تقريباً رشد دين نوي را ناگزير كرد.[10]
3. كشاكش دو طبقه جنگجويان و براهمه عامل شكل گيري يك دين را تقويت نمود.[11]
4. بوديسم چون يك جنبش فكري براي خلاصي از آلام روح است و در راه استقلال فكر و عمل و رهايي از ربقه تعاليم برهمنان قدم برداشته و همةافراد و اصناف خلايق را بدون رعايت يك صنف (Caste) دعوت به مبادي عاليه خود كرده است.[12] و اين روش بوويسم در دعوت مردم با توجه به وضعيت فكري حاكم به جامعه عامل ديگر شكل گيري اين مكتب به شمار آمده است.
5. شارع و باني مذاهب بوديزم همانند مهاويرا فلسفه برهمنان را قابل قبول ندانست و مبادي ايشان را انكار كرد و خلاصي و نجات روح را كه فقط به وسيلة كتاب وداها مي دانستند منكر شد و مناسك و رسومي كه آنان از كتب وداها بجا مي آوردند بيهوده و لغو دانست و ادعاي ايشان را در راه فلاح و رستگاري كه فقط حق انحصاري آن طايفه است را بكلي باطل شمرد.[13] و خود مكتبي را پي ريزي كرد.
6. از آنجا كه براهمه نظام طبقاتي را وضع كرده خود را به امتيازات گوناگوني مخصوص گردانيده بودند، بودا براي مبارزه با طبقات براهمه كه مردم را به 4 گروه تقسيم مي كردند (روحانيان، جنگجويان، تجار و كشاورزان و كارگران)[14] برخاست و اين دين و آيين را پايه گذاري كرد.[15]
اما اين كه چگونه اين آيين در هند بدون كمترين مشكلي رشد يافت علل مختلفي دارد كه برخي گفته اند اضطراب و حيرت مردم در پذيرش هر گونه مذهب و فكري كه به نظر هر كس خطور مي كرد از جمله عوامل پذيرش دين جديد است مضافاً به اينكه روحيه تجديد ديني مردم هند هم در پذيرش بوديسم و... احتمالي است كه برخي ذكر كرده اند.[16]
البته نقش پادشاهان هند و ساير ممالك كه رنگ و بويي از اين مسلك در آنها ديده مي شود نبايد مورد غفلت واقع بشود به همين خاطر افكار بودايي به وسيله پادشاهان كشورها با گرويدن آنان به آيين بودايي از عوامل ديگر انتشار اين آيين است.[17]
عامل ديگر تسامح و تخفيفي است كه براي اتباع بودا در عمل به عهود دهگانه برشمرده اند و آن را از جمله عوامل انتشار اين مسلك بازگو كرده اند.[18]
اما بعد ازينكه مؤسس اين آيين در سال 483 ق ـ م (به سن هشتاد سالگي) بدرود حيات گفت[19] آيين بودا رفته رفته دچار اختلاف دروني شد كه به سه گروه زير تقسيم گرديد: 1. مهايانا ( چرخ بزرگ) آيين شمالي كه در چين رواج دارد، 2. هينايانا (چرخ كوچك) آيين جنوبي كه در سري لانكا و كشورهاي جنوب شرق آسيا مشاهده مي شود. 3. وَجْرَيانا (چرخ الماس) كه اين فرقه در تبت وجود دارد و به لامائيسم نيز خوانده مي شود و موسس آن شخصي به نام دالائي لاما (رئيس دريا) مي باشد.[20]
[1] . ر.ك: توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 45.
[2] . همان، ص 45.
[3] . ر.ك: مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا، ج1 و 2، ص 19.
[4] . همان، مصدر سابق.
[5] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 45.
[6] . ر.ك: مطهري،مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1362، ج1 و 2، ص 197.
[7] . ر.ك: جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، مترجم علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات پيروز، چاپ سوم، 1354، ص 129.
[8] . ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، مترجم احمد آرام، (ع)، پاشايي، امير حسين آريان پور، چاپ ششم، ج1، ص 488.
[9] . ر.ك: همان، ص 481.
[10] . همان، ص 484.
[11] . همان، پاورقي، ص 484.
[12] .تاريخ جامع اديان، ص 121.
[13] . همان، ص 121.
[14] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 36.
[15] . شلبي، احمد، مقارنه الاديان، مكتبة النهضة المصربة، چاپ سوم، 1973م، ج4، ص 108.
[16] . ر.ك: مقارنه الاديان، ص 149.
[17] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، ص 143 ـ 144 ـ 147ـ152، ص 166.
[18] . رهمان، ص 129.
[19] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 46.
[20] . همان، ص 49.
( اندیشه قم )
آيين بودا يكي از شاخه هاي كيش هندوست و رهبر آن بودا (Buddha) به معناي بيدار، گوتاما ساكيا موني (Gautama sakya-muni) بنيانگذار مكتب اصلاحي بوديسم است.[1] وي در شمال هندوستان در حدود 563 ق- م يعني حدود دو هزار و پانصد سال پيش به دنيا آمد و در آغاز سيدارتا ((SIDDHARTNA يعني كامياب ناميده مي شد.[2] وي در 29 سالگي در اثر يك انقلاب روحي[3] از كاخ و تنعمات آن گريخت و تحت ارشاد فردي به نام آلاراء (Alara) زندگي راهبان را برگزيد و پس از شش سال رياضت هاي سخت و سنگين در جنگل سرانجام هنگامي كه از وصول به حقيقت از طريق رياضت نوميد شد، رياضت را كنار گذاشت و به تأمل و تفكر و مراقبت معنوي روي آورد، اين مراقبت شش سال طول كشيد و پس از آن با هفت هفته توقف زير درختي (انجير)[4] كه بعداً درخت بيداري ناميده شد با مارا (Mara) يعني شيطان ويرانگر مبارزه كرد و به حقيقت دست يافت و بوداي دورة كنوني شد.[5] آنچه وي كشف كرد يك قانون ساده طبيعي بود و آن اين كه بر جهان قانون پاداش و كيفر حكمفرماست از نيكي، نيكي، و از بدي، بدي زاييده مي شود پس از كشف اين قانون، منكر قرباني و دعا و زاري و پرستش خدايان و تأثير اعمال در سرنوشت انسان شد خدايان را انكار كرد و به قانون ازلي بودن جهان ايمان آورد كتاب مقدس (ودا) را كه دعوت به قرباني و دعا و غيره كرده و همه انسانها را بر حسب اصل آفرينش متفاوت ذكر كرده را نيز مورد انكار و انتقاد قرار داد.[6] و رفته رفته در تمام نقاط كشور به موعظه و تعليم پرداخت و از طبقات مختلف به ويژه از صنف امراء (كشتريا)ها كه خود منتسب به همان طبقه بود پيروان بسياري گرد او جمع شدند.[7]
عوامل پيدايش بوديسم
اما اين كه چه عواملي زمينه ساز شكل گيري مكتبي به نام بوديسم شد، مختلف است كه برخي از آنها را بر مي شمريم و صحت و سقم آراءارائه شده را به فرصت بيشتري وا مي گذاريم.
بي شك از زمان استقرار حكومت آرياييها در هند پيشرفتهاي زيادي در زمينه هاي مختلف همچون صنعت و تجارت و ثروت پديد آمده بود و از ثروت فراغت حاصل شده بود لذا:
1. برخي معتقدند كه احتمالاًًً ثروت هند بود كه لذت طلبي و ماده گرايي قرن هفتم و هشتم ق- م را بوجود آورده بود و دين در ثروت و غنا نمي باليد. به همين خاطر در هند و روزگار بودا زوال معنوي دين، شكاكيت در اخلاق و هرج و مرج اخلاقي را بوجود آورده بود آيين «بودا» و «جين» واكنش هاي ديني بودند كه روياروي عقايد لذت جوي يك طبقه آزاد شده و فراغ بال دنيا دوست، ايستاده بودند.[8] و اين يكي از عوامل شكل گيري است.
2. از خود اوپانيشادها پيداست كه در همان زمان هم شكاك هايي بودند كه فرزانگاني برهمنان را به ريشخند مي گرفتند.[9] فلسفة انقلابي «چاروا» كه به عصر وداها و اوپانيشادها پايان داد چنبره برهمنان را بر ذهن هند سست كرد و جامعة هندي را در خلئي گذاشت كه تقريباً رشد دين نوي را ناگزير كرد.[10]
3. كشاكش دو طبقه جنگجويان و براهمه عامل شكل گيري يك دين را تقويت نمود.[11]
4. بوديسم چون يك جنبش فكري براي خلاصي از آلام روح است و در راه استقلال فكر و عمل و رهايي از ربقه تعاليم برهمنان قدم برداشته و همةافراد و اصناف خلايق را بدون رعايت يك صنف (Caste) دعوت به مبادي عاليه خود كرده است.[12] و اين روش بوويسم در دعوت مردم با توجه به وضعيت فكري حاكم به جامعه عامل ديگر شكل گيري اين مكتب به شمار آمده است.
5. شارع و باني مذاهب بوديزم همانند مهاويرا فلسفه برهمنان را قابل قبول ندانست و مبادي ايشان را انكار كرد و خلاصي و نجات روح را كه فقط به وسيلة كتاب وداها مي دانستند منكر شد و مناسك و رسومي كه آنان از كتب وداها بجا مي آوردند بيهوده و لغو دانست و ادعاي ايشان را در راه فلاح و رستگاري كه فقط حق انحصاري آن طايفه است را بكلي باطل شمرد.[13] و خود مكتبي را پي ريزي كرد.
6. از آنجا كه براهمه نظام طبقاتي را وضع كرده خود را به امتيازات گوناگوني مخصوص گردانيده بودند، بودا براي مبارزه با طبقات براهمه كه مردم را به 4 گروه تقسيم مي كردند (روحانيان، جنگجويان، تجار و كشاورزان و كارگران)[14] برخاست و اين دين و آيين را پايه گذاري كرد.[15]
اما اين كه چگونه اين آيين در هند بدون كمترين مشكلي رشد يافت علل مختلفي دارد كه برخي گفته اند اضطراب و حيرت مردم در پذيرش هر گونه مذهب و فكري كه به نظر هر كس خطور مي كرد از جمله عوامل پذيرش دين جديد است مضافاً به اينكه روحيه تجديد ديني مردم هند هم در پذيرش بوديسم و... احتمالي است كه برخي ذكر كرده اند.[16]
البته نقش پادشاهان هند و ساير ممالك كه رنگ و بويي از اين مسلك در آنها ديده مي شود نبايد مورد غفلت واقع بشود به همين خاطر افكار بودايي به وسيله پادشاهان كشورها با گرويدن آنان به آيين بودايي از عوامل ديگر انتشار اين آيين است.[17]
عامل ديگر تسامح و تخفيفي است كه براي اتباع بودا در عمل به عهود دهگانه برشمرده اند و آن را از جمله عوامل انتشار اين مسلك بازگو كرده اند.[18]
اما بعد ازينكه مؤسس اين آيين در سال 483 ق ـ م (به سن هشتاد سالگي) بدرود حيات گفت[19] آيين بودا رفته رفته دچار اختلاف دروني شد كه به سه گروه زير تقسيم گرديد: 1. مهايانا ( چرخ بزرگ) آيين شمالي كه در چين رواج دارد، 2. هينايانا (چرخ كوچك) آيين جنوبي كه در سري لانكا و كشورهاي جنوب شرق آسيا مشاهده مي شود. 3. وَجْرَيانا (چرخ الماس) كه اين فرقه در تبت وجود دارد و به لامائيسم نيز خوانده مي شود و موسس آن شخصي به نام دالائي لاما (رئيس دريا) مي باشد.[20]
[1] . ر.ك: توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379، ص 45.
[2] . همان، ص 45.
[3] . ر.ك: مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا، ج1 و 2، ص 19.
[4] . همان، مصدر سابق.
[5] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 45.
[6] . ر.ك: مطهري،مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، قم، انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1362، ج1 و 2، ص 197.
[7] . ر.ك: جان بي ناس، تاريخ جامع اديان، مترجم علي اصغر حكمت، تهران، انتشارات پيروز، چاپ سوم، 1354، ص 129.
[8] . ر.ك: ويل دورانت، تاريخ تمدن، مترجم احمد آرام، (ع)، پاشايي، امير حسين آريان پور، چاپ ششم، ج1، ص 488.
[9] . ر.ك: همان، ص 481.
[10] . همان، ص 484.
[11] . همان، پاورقي، ص 484.
[12] .تاريخ جامع اديان، ص 121.
[13] . همان، ص 121.
[14] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 36.
[15] . شلبي، احمد، مقارنه الاديان، مكتبة النهضة المصربة، چاپ سوم، 1973م، ج4، ص 108.
[16] . ر.ك: مقارنه الاديان، ص 149.
[17] . ر.ك: تاريخ جامع اديان، ص 143 ـ 144 ـ 147ـ152، ص 166.
[18] . رهمان، ص 129.
[19] . آشنايي با اديان بزرگ، ص 46.
[20] . همان، ص 49.
( اندیشه قم )
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}