پرسش :

ابعاد تغيير نظام ارزشي جامعه چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
براي پاسخ به اين سوال توجه به نكات زيرضروري است
1. نظام ارزشي؛ مفهوم و انديشه «نظام ارزشي» زاييدة اين تصور است كه بررسي ارزش خاص يا فهم آن به دور از ديگر ارزش‌ها، ممكن نيست. لذا مراد از «نظام ارزشي (نظام‌ ارزش‌ها) مجموعه ارزش‌هاي مرتبط به هم مي‌باشند كه رفتار و كارهاي فرد را نظم مي‌بخشد و غالباً بدون آگاهي فرد شكل مي‌گيرد.»[1] به بيان ديگر نظام ارزشي عبارت از ترتيب هرمي مجموعه‌اي از ارزش‌هايي است كه فرد يا افراد جامعه بدان پايبند هستند و بر رفتار فرد يا افراد، بدون آگاهي آنان بدان، حاكم است.»[2]
2. تغيير نظام ارزشي جامعه؛ پويايي و تحول يكي از ويژگي‌هاي اصلي نظام‌هاي اجتماعي است. هيچ جامعه‌اي و هيچ نظام اجتماعي را نمي‌توان يافت كه تغيير و تحول در آن وجود نداشته باشد و اگر چنين جامعه‌اي وجود داشته باشد، جامعه زنده و پويا نخواهد بود. بنابراين لازمة هر جامعه ونظام اجتماعي تغيير و تحول‌پذيري آن است و بالتبع شامل نظام ارزشي جامعه نيز مي‌شود. نكته‌اي كه در خصوص تغيير نظام ارزشي جامعه قابل يادآوري است اين‌كه، جهت تغيير نظام ارزشي ممكن است به سوي مثبت باشد يعني روز به روز افراد جامعه بيشتر به ارزش‌ها و هنجارهاي اخلاقي و اجتماعي پايبند شوند و امكان دارد جهت‌گيري اين تغيير به سوي منفي و پشت پا زدن به اصول و هنجارهاي اجتماعي باشد. تغيير نظام ارزشي جامعه هر دو صورت را شامل مي‌شود.
3. مكانيزم تغيير نظام ارزشي جامعه؛ ارزش‌ها از وجود نيازهاي شخصي به وجود مي‌آيد بنابراين برخي از دانشمندان مانند مزلو[3] معتقدند كه مفهوم ارزش هم‌وزن مفهوم نياز است. نيازها و ارزش‌ها در ابتدا جنبة زيستي و فردي داشته بعد و همزمان با رشد فرد به ارزش‌هاي اجتماعي تغيير مي‌يابد.[4] پس «نياز» پايه و اساس ارزش‌هاي فردي و اجتماعي را تشكيل مي‌دهد. به دنبال «نياز»، «توجه» و «گرايش» شكل مي‌گيرد. افراد جامعه اموري را «ارزشمند» مي‌دانند كه به نحوي با نياز آنها در ارتباط بوده و بتواند پاسخگوي نياز آنها باشد. اگر افراد جامعه رفتاري را هماهنگ و همخوان با نياز خود تشخيص داده و به عنوان يك «ارزش و هنجار اجتماعي» به آن عمل نمودند، انتظاري كه خواهند داشت اين است كه آن عمل و رفتار بتواند نياز آنها را برآورده كند، در صورتي كه انتظارشان برآورده شود و احساس كنند كه واقعاً رفتار مورد نظر با يكي از نيازهاي اساسي آنها در ارتباط است، بيشتر به آن ارزش و هنجار اجتماعي بها داده و عمل مي‌كنند يعني تغيير كيفي در نظام ارزشي جامعه ايجاد شده و رفتار و عمل «ارزشمند»، «ارزشمندتر» مي‌شود. امّا اگر به عللي رفتار مورد نظر نتواند نياز و انتظارات افراد جامعه را برآورده كند، اهميت چنداني به آن ارزش نمي‌دهند و رفتار ديگري را به عنوان هنجار اجتماعي برمي‌گزينند و در اين صورت تغيير ماهوي در نظام ارزشي جامعه ايجاد مي‌گردد.
4. ابعاد تغيير نظام ارزشي جامعه:
تغيير هنجارها و ارزش‌هاي اجتماعي گاه ممكن است در حدّي نباشد كه بتوان «تغيير نظام ارزشي جامعه» ناميد مانند اين‌كه عده كمي از افراد يك جامعه چند ميليوني از هنجار جامعه سرباز زده و رسم و رسوم ديگري را در پيش گرفته باشند و يا تنها يكي از رفتارهاي افراد جامعه كه چندان مهم هم نيست، از نظام ارزشي فاصله گرفته باشد، اين دو صورت را نمي‌توان تغيير نظام ارزشي جامعه دانست و ابعاد آن را در كل نظام اجتماعي جستجو كرد. گرچه اين دو صورت هم به مرور زمان مي‌تواند به تغيير نظام ارزشي جامعه منجر شود و اگر بنا است از تغيير نظام ارزشي جامعه پيشگيري شود،‌بايد در اين مرحله اقدام جدّي به عمل آيد.
صحبت از ابعاد تغيير نظام ارزشي جامعه در صورتي معقول و منطقي است كه اصل تغيير در نظام ارزشي جامعه ايجاد شده باشد و ما به دنبال آثار و نشانه‌هاي آن در جامعه باشيم. حال با اين فرض، ابعاد تغيير نظام ارزشي جامعه، كل گسترة نظام اجتماعي را در بر مي‌گيرد. يعني اگر نظام ارزشي جامعه ـ چه به سمت مثبت و چه به سمت منفي ـ تغيير كرد ابعاد آن همة باورها و اعتقادات ديني، اخلاق و روابط فردي و اجتماعي، هنر، ادبيات، مطبوعات و صدا و سيما، نهادهاي آموزش و پرورش، خانواده،‌دولت و نهادهاي اداري و... را در برمي‌گيرد خداوند دربارة تغيير و تحولات اجتماعي در قرآن مي‌فرمايد:
«ان الله يا يغير ما بقومٍ حتي يفيروا ما بانفسهم» خداوند حالت هيچ قوم و جامعه‌اي را تغيير نمي‌دهد مگر آن‌كه افراد آن دچار تحولاتي در خويشتن گردند. بنابراين عامل اصلي تغيير و تحولات ارزشي در جامعه، همان تغيير و تحولات باورها، اعتقادات و نظام فكري افراد آن است كه تمامي نظام‌هاي اجتماعي را در برمي‌گيرد.
در وضعيت كنوني جهان كه روابط بين فرهنگ‌ها و جوامع مختلف بيش از گذشته امكان‌پذير شده و وسايل ارتباط جمعي زمينة تأثيرپذيري فرهنگ‌ها را از يكديگر فراهم نموده، پديدة تهاجم فرهنگي نيز باعث تغيير نظام ارزشي ديگر جوامع به ويژه جوامع اسلامي مي‌شود،[5]
با اين ديد و در گسترة وسيع‌تر شايد بتوان دنياي معاصر را دنياي بحران ارزش‌ها ناميد. با رونق صنعت و تكنولوژي و شكل‌گيري فلسفه‌ها و انديشه‌هاي نوين، تغيير و تحولات نظام ارزشي جهان شتاب بيشتري به خود گرفته و همه عرصه‌ها را در برگرفت. در جهان سياست فزون‌طلبي و گسترش دامنة قدرت سياستمداران را در پي داشت، در حوزة اقتصاد، عطش انسان‌هاي مادي‌گرا را دو چندان نمود و در عرصة باورها تشكيك در مباني معرفتي را موجب شد. در عرصة ادبيات، ادبيات پوچ‌گرا متولد شد و در رويكردهاي ديني و باورهاي مذهبي انسان‌ها، شاهد تزلزل و سستي شديم. اين يك جنبة تغيير نظام ارزشي كه جهت‌گيري آن به سوي گريز از معنويت و سير به سوي فحشاء و بي‌بند و باري است، كه البتّه موج اين گرايش جامعه ما را هم در برگرفته و شاهد تغييراتي در نظام ارزشي جامعه به سوي دين‌گريزي و دين‌زدايي هستيم. افكار انحرافي، برداشت‌ها و تفسيرهاي غلط از دين (در عرصه‌هاي مختلف فرهنگ، هنر، سياست، اقتصاد و...) روحية غربگرايي، تأثيرپذيري از تهاجم فرهنگي و الگوهاي بيگانه (در سبك زندگي، مدل لباس، نوع آرايش) روابط دختر و پسر، فساد اخلاقي، فساد مالي و... همه نشانه‌هاي تغيير نظام ارزشي جامعه به سوي دين‌گريزي است.
امّا با اين همه، روح دنياي جديد در پي كسب آرامش و گوهر دينداري است و در واقع بحران كنوني جامعه بشري تنها بخاطر دور ماندن و يا فاصله گرفتن از ارزش‌هاي الهي و ديني مي‌باشد. در جامعه ما نيز روند تغيير و تحولات پوچ‌گرايانه عاقبت خوبي در پي نخواهد داشت و خداي نكرده به همان جايي خواهيم رسيد كه دنياي متوحش غرب به آن رسيده است.
چه بايد كرد؟
1. بايد بگوشيم جهت‌گيري نظام ارزشي جامعه را به سوي مثبت يعني اخلاق و معنويت سوق دهيم.
2. نيازهاي معنوي را در جوانان و نوجوانان بيدار كنيم تا براساس آن به دنبال ارزش‌هاي معنوي گام بردارند.
3. الگوي
م براي خانواده‌ها و جوانان و نوجوانان ارايه دهيم تا از همانندسازي با الگوهاي غربي دست بردارند.
معرفي كتاب:
1. مجيد محمدي، آسيب‌شناسي ديني، نشر تفكر، 1373.
2. عبداللطيف محمد خليفه، بررسي روان‌شناختي تحول ارزش‌ها، ترجمه سيد حسين سيدي، آستان قدس، 1378.


[1] . انگلش، اچ‌بي، فرهنگ تطبيقي اصطلاحات روان‌شناختي و روان‌كاوي، نيويرك1958، به نقل از عبدالطيف، محمد خليفه، بررسي روان‌شناختي تحول ارزش‌ها، آستان قدس رضوي، 1378، ص 75.
[2] . و لمن بي، بي، فرهنگ علوم رفتاري، به نقل از همان ص 75.
[3]. A.H. Moslow.
[4] . براي مطالعه بيشتر مراجعه شود به: دكتر عبداللطيف محمد خليفه، بررسي روان‌شناختي تحول ارزش‌ها، ترجمه سيد حسن سيدي، آستان قدس رضوي، 1378، ص 52.
[5] . براي مطالعة بيشتر مراجعه شود به: مقام معظم رهبري، فرهنگ تهاجم و تهاجم فرهنگي، سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1373، فصل‌هاي اول و دوم.
( اندیشه قم )