پرسش :

چرا افراد مرتكب گناه مي شوند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
در جامعه اسلامي به جهت داشتن ارزش‎ها و الگوي خاص فرهنگي، حدود معيني را براي رفتار فردي و اجتماعي تعيين مي‎كند تمرّد و تخلف فرد از ارزش‎ها و هنجارهاي شرعي (فردي و اجتماعي) در مفهوم «نابهنجاري» ارزشي يا گناه بحث مي‎شود.
معناي گناه گناه به معناي «خلاف» است. و در اسلام هر گونه كاري كه بر خلاف فرمان خداوند باشد، گناه است، گناه هر چند كوچك باشد، چون نافرماني خداست، بزرگ است.[1]
واژه‎هاي بيانگر گناه در قرآن و روايات:
در زبان قرآن و روايات، با واژه‎هاي مختلفي از گناه ياد شده است كه هر كدام از بخشي از آثار شوم گناه پرده بر‎مي‎دارد و بيانگر گوناگون بودن گناه است. از جمله واژه‎ها عبارتند از: ذنبْ، معصيت، إثم، سيئة، جرم، فسق، فساد، فجور، فاحشه، و...[2]
زمينه‎ها و عوامل پيدايش گناه يكي از موضوعات بسيار مهم، در بحث گناه‎شناسي، شناخت «زمينه‎هاي گناه» است.
كسي كه مي‎خواهد گناه نكند، حتماً بايد به زمينه‎هاي گناه توجه كند. وقتي آنها را شناخت به پيشگيري و درمان آن بپردازد.
كمبود ويتامين‎هاي مختلف در بدن انسان را آمادة پذيرش ميكروبها مي‎كند به استقبال بيماريها مي‎برد. و بيماريها را در وجود خود، پرورش و گسترش مي‎دهد، قطعاً براي پيشگيري يا درمان بيماريها، بايد كمبود ويتامين‎ها جبران گردد، تا زمينه پذيرش بيماريها و همچنين زمينه پرورش بيماريها از بين برود. بنابراين، در اين راستا، بايد «زمينه‎شناس و زمينه‎زدا» باشيم. في المثل اگر در منزل چاه فاضلابي باشد كه، زمينه‎ساز انواع پشه‎ها است و سمپاشي نيز بيهوده است، بايد چاه را پر كرد.[3]
در بررسي زمينه‎هاي گناه، مي‎توان به زمينه‎هاي فرهنگي و تربيتي، خانوادگي، اقتصادي، اجتماعي رواني و سياسي اشاره كرد كه هر كدام با كميت و كيفيت خاصي، زمينه‎ساز گناه هستند.
1. جهل و حماقت جهل و حماقت زمينه گناه را در انسان بوجود آورده و او را به سوي گناه مي‎كشاند، جهل به خدا، جهل به هدف از آفرينش، جهل به نواميس خلقت، جهل به آثار گناه و جهل به مصرف كردن انرژي در راه صحيح آن. مثلاً در برنامه دانش پزشكي، يك فرد جاهل و بي‎سواد، غذاي آلوده به ميكروب را بر اثر جهل به آن، به آساني مي‎خورد ولي يك دكتر ميكروب‎شناس هرگز آن را نمي‎خورد، در دوران جاهليت كه گناهان گوناگون سراسر زندگي مردم را گرفته بود، بيشتر بر اثر جهل و حماقت بود. همين جهل و ناآگاهي است كه متأسفانه امروزه، سبب شده تا دشمن با شبيخون فرهنگي بي‎رحمانه‎اي كه به عقايد و افكار ما زده، بيشتر از همه، افكار جوانان ما را مورد هدف قرار دهد. و آنان را از هويت ديني و ملي خويش تهي سازد.[4]
2. حرام خواري يكي ديگر از عوامل مهم در وقوع جرم و گناه، لقمه حرام مي‎باشد، وقتي به بزهكاران اطراف خود مي‎نگريم، مي‎بينيم كه بعضي از آنها تحصيل كرده‎اند، و داراي شناخت‎هاي علمي و ديني هم هستند، اما با وجود اين، گناهان عجيب و غريبي از آنان سر مي‎زند، حتي از يك جاهل نيز گناهكارترند. اينان كه با چراغ علم به سراغ كردارهاي خلاف عقل و شرع مي‎آيند كالاهاي خود را گزينش‎تر مي‎برند:
چو دزدي با چراغ آيد گزيده‎تر برد كالا
از نظر علم و دين، مسلم است كه همانگونه كه غذا در جسم انسان، اثر دارد و موجب حفظ جسم و تقويت آن مي‎گردد، در روح انسان نيز اثر دارد.[5]
3. خانواده يكي از پايگاههاي قوي در تربيت انسان و تحويل دادن مردان بزرگ، همچنين يكي از عوامل فساد و تباهي فرزندان و يكي از عمده‎ترين عوامل ناهنجاري در جامعه، خانواده است. خانواده، كانون هنجار و ناهنجاري‎هاي فردي و اجتماعي است. از همين مركز حياتي و سرنوشت‎ساز است كه بدي يا نيكي در سطح جامعه منتشر مي‎شود. بنابراين زمينه‎هاي بد خانوادگي، نقش بسزائي براي سوق دادن انسان به سوي گناه دارد. چنانكه زمينه‎هاي نيك خانوادگي، اثر بسيار خوبي در اجتناب از گناه خواهد داشت.[6]
4. فقدان تربيت يكي از عوامل ناهنجاري انسان در جامعه، رشد مادي و فيزيكي به دور از رشد تربيتي است. توسعه نامتوازن در هر مجموعه‎اي، زشت و ملال انگيز است. مثلاً اگر در بدن انسان دست‎ها، بيش از پا يا انگشتان يك دست، بيش از انگشتان دست ديگر رشد كند، توازن و هماهنگي بدن را به هم مي‎ريزد. و چهره‎اي نازيبا به نمايش مي‎گذارد. فقدان تربيت در آدمي نيز چنين وضعيتي را جلوه‎گر مي‎كند. يعني رشد بدني او كامل شده، اما عناصر تربيتي را در خود نگرفته است. چنين موجودي وقتي وارد اجتماع مي‎شود، ناهمگون با جامعه است. لذا دست به اقداماتي مي‎زند كه از نظر اجتماعي بزه‎كار و نابهنجار و از لحاظ ديني معصيت و گناه محسوب مي‎شود.
5. آلودگي محيط زندگي تمام عوامل خارجي كه در اطراف موجود زنده، از آغاز انعقاد نطفه وجود دارد و بر رشد بدني و روحي او تأثير مي‎گذارند محيط ناميده مي‎شود. بدون ترديد يكي از زمينه‎هاي گناه، محيط فاسد و ناپاك است. محيط از نظر كيفي و كمي داراي اقسامي است. مانند محيط مدرسه، خانه، اداره، روستا،‌ شهر، دانشگاه، و... كه هر كدام به نحوي بر انسان تأثير مي‎گذارند. بنابراين محيط زندگي در انسان و فرزندان او اثر شگرفي دارد. لذا مسئوليتي بزرگ بر دوش پدران و مادران و حتي مربيان است تا با انتخاب محيطي خوب و سالم، با ناهنجاريها مبارزه كنند.[7]
6. دوستان ناباب:
دوستي از مسايل ضروري زندگي انسان است كه بر سرنوشت دنيا و آخرت او تأثير مي‎گذارد و نيك و بد كردارهاي آدمي را رقم زده و جهت مي‎دهد. گاهي ديده مي‎شود كه همه عوامل تربيتي براي يك فرد فراهم بوده اما دوستان ناباب، او را منحرف كرده و از هدايت و رشد بازداشته‎اند. از طرف ديگر نيز به تجربه ثابت شده كه به دوستان عاقل و كاردان، بزه‎كاراني را از ورطه‎هاي سقوط و هلاكت نجات داده و به ساحل نجات رسانده‎اند.
اساساً استعدادها و توانايي‎هاي آدمي در ارتباط صميمي، صادقانه و دوستانه با ديگر افراد شكوفا مي‎شود. پس ضرورت دوست داشتن و معاشرت از يك سوء و پرهيز از دوستان ناباب ما را بر آن مي‎دارد تا در «آيين دوست‎يابي» دقت كنيم.[8]
7. فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي منظوز از فقدان بينش سياسي ـ اجتماعي، آن است كه انسان زمان خود و افراد آن را نشناسد و با چشم و گوش بسته به حيات طبيعي خويش ادامه دهد. اين چنين شخصي احتمال فريب خوردنش توسط افراد حيله‎باز و شيّاد، بسيار زياد است. چه بسا از همين راه خسارت‎هاي جبران ناپذيري بر وي و نيز اجتماع وارد آيد.[9]
8. تقليد كوركورانه تقليد؛ يعني پيروي از افكار و انديشه‎ها و يا كردارهاي شخصي و اجتماعي فرد يا گروهي. اين تقليد، گاه آگاهانه و از سر بينش است و گاه هم كوركورانه آنچه باعث ناهنجاري مي‎شود، دنباله روي و پيروي كوركورانه و بي‎قيد و شرط است. ما در جامعه افرادي را مي‎بينيم كه پوشش و گفتار و رفتارشان، متناسب با يك جامعه و فرهنگ اسلامي نيست بلكه الگوبرداري از فرهنگ غربي است. اين چنين افرادي به اين صورت تمردّهايي را عليه ارزش‎هاي حاكم بر روابط اجتماعي در جامعه اسلامي روا مي‎دارند.
بنابراين تقليد به معناي عدم استقلال، وابستگي ذلت‎بار به ديگران، و به دنبال آن، مُد پرستي و هرزه‎گرايي و زندگي پوچ و طفيلي، يكي از موضوعات زمينه‎ساز گناه مي‎باشد.[10]
9. غفلت‎زدگي يكي از عوامل ناهنجاري و سرانجام، بزهكاري از ديدگاه قرآن و روايات اهل بيت ـ عليه‎السلام ـ غفلت است. اين بيماري يكي از امراض مهم قلب و روان انسان است كه سبب بيماريهاي ديگر مي‎شود چون هر نوع نابهنجاري و بزهكاري كه از انسان سر مي‎زند از اعضا و جوارح اوست. مثلاً گناه و نابهنجاري گاهي به وسيله دست بروز مي‎كند و گاهي به سبب پا و يا زبان و يا چشم و گوش، در هر صورت همة اين اعضا و جوارح به فرمان قلب اقدام به انجام كار خلاف مي‎كنند كه در ديدگاه دين، معصيت و نافرماني خدا و از نظر جامعه‎شناسي ناهنجاري و بزهكاري است.
آري، قلبي كه از خدا بريده و به معاد نرسيده و از راهنمايي و روشنايي نور وحي استفاده نكرده باشدچنين قلبي، قلب غافل نام دارد، چون چنين قلبي در مقام فرماندهي اعضا و جوارح قرار دارد و منشأ انواع و اقسام عليه ارزش‎ها مي‎گردد كه از ديدگاه دين معصيت و نافرماني خدا و در جامعه به عنوان ناهنجاري و بزه‎كاري شناخته مي‎شود.[11]
10. پيروي از هوي و هوس در درون انسان اميال و كشش‎هايي وجود دارد كه آدمي را به تحريك وا مي‎دارد و مبناي حركت‎هاي فردي و اجتماعي را رقم مي‎زند. برخي از اين اميال، الهي‎اند و ريشة كردارهاي نيك‎اند و بعضي هم شيطاني و از سر هوا و هوس و ريشه كردارهاي زشت آن چه كه به عنوان عامل ناهنجاري گناه شمرده مي‎شود همين «نفس اماره» است. هر گاه كه از هوا پرستي، سخني به ميان مي‎آيد منظور همين نفس است.
هوا پرستي در واقع ثمرة تلخ غفلت‎زدگي و درست در مقابل خداپرستي است. به عبارت ديگر هواپرستي پذيرش نابخردانه حكومت نفس اماره و شيطان درون است.[12]
پس يكي از عوامل گناه و ناهنجاري در جامعه، هوس مداري بعضي از انسان‎هاست كه اميد است اين دسته از انسا‎ن‎ها با بهره‎گيري از كلام نوراني وحي و مكتب حيات بخش اسلام، به بازسازي خويش بپردازند تا از اين طريق چهره‎ واقعي جامعه اسلامي نمايان شده و به جامعه آرماني خود كه حاصل اعتقادات ديني ماست، برسيم.
منابع براي مطالعه بيشتر 1. زمينه‎هاي فساد در جامعه، علي اكبر بابا‎زاده، انتشارات قدس، چاپ اول.
2. معرفت نفس، دفتر اول، چاپ سوم، انتشارات علمي فرهنگي، 1372.
3. فلسفه تعليم و تربيت، دفتر همكاري موزه و دانشگاه، چاپ دوم، انتشارات سمت، بهار 1374.
اميرالمؤمنين (ع)فرمودند:
«صافّوا الشيطان با لمجاهدةِ و أغلبوهُ بالمخالفةِ تزْكُو أنفسكم و تَعْلُوا عِندالله درجاتِكم»
«با شيطان به وسيله مجاهده، مصاف دهيد و با مخالفت‎ فرمان‎هايش بر او غلبه يابيد، نفس خود را پاكيزه كنيد و درجات خود را نزد خداوند بالا ببريد.»[13]


[1] . گناه‎شناسي، محسن قرائتي، انتشارات پيام آزادي، چاپ: طلوع آزادي، چاپ اول، 1369، ص 14.
[2] . همان، ص 18.
[3] . گناه‎شناسي، محسن قرائتي، ص 24.
[4] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 35.
[5] . گناه و ناهنجاي، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 61.
[6] . گناه شناسي، محسن قرائتي، ص 55.
[7] . گناه و ناهنجاري، سيد مجيد حسني، ناشر: دارالغدير قم، چاپ اول، ص 99.
[8] . گناه و نابهنجاري، ص 117.
[9] . همان ص 143.
[10] . گناه شناسي، ص 65.
[11] . گناه و ناهنجاري، ص 185.
[12] . گناه و نابهنجاري، ص 213.
[13] . شرح غررالحكم، ج4، ص 217.
( اندیشه قم )