پرسش :
در شب ضربت خوردن حضرت امير حسنين در مسجد نبودند خواهشمند است در خصوص عدم حضور آنها در نماز جماعت اول وقت توضيح بدهيد ؟
شرح پرسش :
پاسخ :
مرحوم مجلسي به نقل بعضي از مورّخان نوشته است: در آن شب أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ براي افطار به خانة اُمّكلثوم ـ عليه السّلام ـ رفت، اُمّكلثوم مي گويد: پدرم با يك قرص نان و مقداري نمك افطار كرد، حمد و ثناي خدا را به جا آورد و به نماز ايستاد و پيوسته در حال نماز بود، گاهي از اتاق بيرون ميرفت و به آسمان نگاه ميكرد، سورة «يس» را تا آخر تلاوت كرد، از حركات أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در آن شب بوي شهادت و لقاي پروردگار استشمام ميشد، شب از نيمه گذشت بعد از تجديد وضو و پوشيدن لباس از اتاق بيرون رفت و از منزل خارج شد. اُمّكلثوم اضافه ميكند: با مشاهدة اين حالات به حضور برادرم امام حسن ـ عليه السّلام ـ رفتم و جريان را تعريف كردم، امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ حركت كرد و قبل از رسيدن أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد جامع كوفه به آن حضرت رسيد و گفت: هنوز ثلثي از شب باقي مانده است، چرا زود از خانه بيرون آمدهايد ؟
حضرت در جواب فرمود: نور ديدگانم، خوابي ديدهام كه تعبيرآن شهادت من است. امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ خواست كه همراه پدر باشد، حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ فرمود: پسرم تو را به حقّي كه به گردنت دارم قَسَم ميدهم كه به خانه برگرد، امام حسن ـ عليه السّلام ـ به خانه برگشت. أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد رفت، چند ركعت نماز خواند، با رسيدن وقت اذان بالاي مأذنه رفت و با صداي بلند اذان گفت، آنگاه به داخل مسجد بازگشت، خفتگان را كه از جملة آنان ابنملجم بود براي اقامة نماز بيدار كرد، سپس به سمت محراب رفت و به نماز ايستاد، همانند عادت هميشگي در نمازهاي فريضه و نافله ركوع و سجده را طول داد ؛ ابنملجم ملعون بلند شد و در مقابل ستوني كه امام ـ عليه السّلام ـ در كنار آن مشغول نماز بود، ايستاد، صبر كرد قرائت و ركوع و سجدة اول نماز امام تمام شد، امام ـ عليه السّلام ـ سر از سجده برداشت، در اين هنگام ابنملجم شمشير را كشيد و بر سر آن حضرت زد.
راوي اضافه ميكند: مردمي كه در مسجد بودند با شنيدن صداي آن حضرت از هر سو به طرف آن بزرگوار دويدند ؛ امام ـ عليه السّلام ـ را مشاهده كردند در حالي كه دستمال خود را روي سر ميبست و خون بر صورت و محاسن او جاري بود و ميفرمود: اين همان وعدهاي است كه خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ دادهاند.
جبرئيل أمين شهادت أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را ميان آسمان و زمين ندا داد.
حسنين ـ عليهما السّلام ـ از منزل بيرون آمده و راه مسجد را در پيش گرفتند، وقتي وارد مسجد شدند جماعتي از مردم ميخواستند حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ را سر پا نگه دارند تا نماز صبح را اقامه كند ولي امام ـ عليه السّلام ـ قادر بر ايستادن نبود، {به دستور پدر } امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ جلو ايستاد و فريضة صبح را به جاي آورد و أميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ نشسته و با اشاره نماز صبح را اقامه كرد.[1]
نكات زير از روايت فوق قابل استفاده است:
1. امام مجتبي ـ عليهالسّلام ـ خواست همراه حضرت باشد ولي در جهت اطاعت از دستور پدر به خانه برگشت. و البته هنوز وقت نماز صبح همه فرا نرسيده بود.
2. به دلايل زير نمازي كه ضربة شمشير بر سر امام ـ عليه السّلام ـ اصابت كرد فريضة صبح نبوده است:
الف: امام فرادا (تنها) نماز ميخواند.
ب: در نزديكي محلّ نماز امام كسي نبود و مردم در گوشه و كنار مسجد مشغول نماز بودند و با شنيدن صداي امام ـ ـ عليه السّلام ـ به سوي آن حضرت دويدند.
ج: در عبارت فوقالذكر آمده بود: امام ـ عليه السّلام ـ از مأذنه پائين آمد، خفتگان را بيدار كرد و به جانب محراب رفت و به نماز ايستاد. همانگونه كه مي دانيم 2 ركعت نافله نماز صبح قبل از نماز خوانده مي شود.
روشن است كه امام ـ عليه السّلام ـ قبل از اقامة نافله به فريضه مشغول نميشود.
بنابراين نمازي كه در آن نماز، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ضربت خورده، نافله بوده است نه فريضه ؛
مؤيّد اين كلام فرمايش محدّث قمي(ره) در پاورقي منتهيالآمال است، وي چنين گفته است: آنچه از روايات ميشود آن است كه نمازي كه حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ در آن ضربت زده شده نافلة فجر بود ه است.[2]
بنابراين علّت عدم حضور امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسّلام ـ در حين ضربت خوردن پدر در مسجد جامع كوفه، نرسيدن وقت فريضة صبح بوده است، نه اين كه براي نماز اول وقت و جماعت اهميّت قائل نباشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منتهي الامال، ج1، شيخ عباس قمي.
2. علي در محراب شهادت، تقي بينش.
3. شهادت امام علي(ع)، سيد احمد خاتمي.
4. امام بانگ نماز بر لب شهيد مي شود.
5. شهادت اميرالمومنين: علي زماني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسي، محمّدباقر، بحارالأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج42 ، صص283 - 276 با تلخيص.
[2] . قمي، عباس، منتهيالآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سيزدهم، زمستان 1378، ج1، ص 329.
مرحوم مجلسي به نقل بعضي از مورّخان نوشته است: در آن شب أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ براي افطار به خانة اُمّكلثوم ـ عليه السّلام ـ رفت، اُمّكلثوم مي گويد: پدرم با يك قرص نان و مقداري نمك افطار كرد، حمد و ثناي خدا را به جا آورد و به نماز ايستاد و پيوسته در حال نماز بود، گاهي از اتاق بيرون ميرفت و به آسمان نگاه ميكرد، سورة «يس» را تا آخر تلاوت كرد، از حركات أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ در آن شب بوي شهادت و لقاي پروردگار استشمام ميشد، شب از نيمه گذشت بعد از تجديد وضو و پوشيدن لباس از اتاق بيرون رفت و از منزل خارج شد. اُمّكلثوم اضافه ميكند: با مشاهدة اين حالات به حضور برادرم امام حسن ـ عليه السّلام ـ رفتم و جريان را تعريف كردم، امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ حركت كرد و قبل از رسيدن أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد جامع كوفه به آن حضرت رسيد و گفت: هنوز ثلثي از شب باقي مانده است، چرا زود از خانه بيرون آمدهايد ؟
حضرت در جواب فرمود: نور ديدگانم، خوابي ديدهام كه تعبيرآن شهادت من است. امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ خواست كه همراه پدر باشد، حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ فرمود: پسرم تو را به حقّي كه به گردنت دارم قَسَم ميدهم كه به خانه برگرد، امام حسن ـ عليه السّلام ـ به خانه برگشت. أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ به مسجد رفت، چند ركعت نماز خواند، با رسيدن وقت اذان بالاي مأذنه رفت و با صداي بلند اذان گفت، آنگاه به داخل مسجد بازگشت، خفتگان را كه از جملة آنان ابنملجم بود براي اقامة نماز بيدار كرد، سپس به سمت محراب رفت و به نماز ايستاد، همانند عادت هميشگي در نمازهاي فريضه و نافله ركوع و سجده را طول داد ؛ ابنملجم ملعون بلند شد و در مقابل ستوني كه امام ـ عليه السّلام ـ در كنار آن مشغول نماز بود، ايستاد، صبر كرد قرائت و ركوع و سجدة اول نماز امام تمام شد، امام ـ عليه السّلام ـ سر از سجده برداشت، در اين هنگام ابنملجم شمشير را كشيد و بر سر آن حضرت زد.
راوي اضافه ميكند: مردمي كه در مسجد بودند با شنيدن صداي آن حضرت از هر سو به طرف آن بزرگوار دويدند ؛ امام ـ عليه السّلام ـ را مشاهده كردند در حالي كه دستمال خود را روي سر ميبست و خون بر صورت و محاسن او جاري بود و ميفرمود: اين همان وعدهاي است كه خدا و رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ دادهاند.
جبرئيل أمين شهادت أميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ را ميان آسمان و زمين ندا داد.
حسنين ـ عليهما السّلام ـ از منزل بيرون آمده و راه مسجد را در پيش گرفتند، وقتي وارد مسجد شدند جماعتي از مردم ميخواستند حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ را سر پا نگه دارند تا نماز صبح را اقامه كند ولي امام ـ عليه السّلام ـ قادر بر ايستادن نبود، {به دستور پدر } امام مجتبي ـ عليه السّلام ـ جلو ايستاد و فريضة صبح را به جاي آورد و أميرالمؤمنين ـ عليهالسّلام ـ نشسته و با اشاره نماز صبح را اقامه كرد.[1]
نكات زير از روايت فوق قابل استفاده است:
1. امام مجتبي ـ عليهالسّلام ـ خواست همراه حضرت باشد ولي در جهت اطاعت از دستور پدر به خانه برگشت. و البته هنوز وقت نماز صبح همه فرا نرسيده بود.
2. به دلايل زير نمازي كه ضربة شمشير بر سر امام ـ عليه السّلام ـ اصابت كرد فريضة صبح نبوده است:
الف: امام فرادا (تنها) نماز ميخواند.
ب: در نزديكي محلّ نماز امام كسي نبود و مردم در گوشه و كنار مسجد مشغول نماز بودند و با شنيدن صداي امام ـ ـ عليه السّلام ـ به سوي آن حضرت دويدند.
ج: در عبارت فوقالذكر آمده بود: امام ـ عليه السّلام ـ از مأذنه پائين آمد، خفتگان را بيدار كرد و به جانب محراب رفت و به نماز ايستاد. همانگونه كه مي دانيم 2 ركعت نافله نماز صبح قبل از نماز خوانده مي شود.
روشن است كه امام ـ عليه السّلام ـ قبل از اقامة نافله به فريضه مشغول نميشود.
بنابراين نمازي كه در آن نماز، حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ضربت خورده، نافله بوده است نه فريضه ؛
مؤيّد اين كلام فرمايش محدّث قمي(ره) در پاورقي منتهيالآمال است، وي چنين گفته است: آنچه از روايات ميشود آن است كه نمازي كه حضرت أمير ـ عليه السّلام ـ در آن ضربت زده شده نافلة فجر بود ه است.[2]
بنابراين علّت عدم حضور امام حسن و امام حسين ـ عليهماالسّلام ـ در حين ضربت خوردن پدر در مسجد جامع كوفه، نرسيدن وقت فريضة صبح بوده است، نه اين كه براي نماز اول وقت و جماعت اهميّت قائل نباشند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. منتهي الامال، ج1، شيخ عباس قمي.
2. علي در محراب شهادت، تقي بينش.
3. شهادت امام علي(ع)، سيد احمد خاتمي.
4. امام بانگ نماز بر لب شهيد مي شود.
5. شهادت اميرالمومنين: علي زماني.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسي، محمّدباقر، بحارالأنوار، بيروت، دار احياء التراث العربي، چاپ سوم، 1403 هـ ، ج42 ، صص283 - 276 با تلخيص.
[2] . قمي، عباس، منتهيالآمال، قم، مؤسسه انتشارات هجرت، چاپ سيزدهم، زمستان 1378، ج1، ص 329.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}