پرسش :

با توجه به زندگاني اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ و امام سجاد ـ عليه‌السلام ـ : 1. راه كدام يك از ائمه اطهار ـ عليه‌السلام ـ درست‌تر مي‌باشد 2. برخي افراد راه يكي از ائمه را مي‌روند و راه امام ديگر را رها مي‌كنند مثلاً عبادت امام سجاد ـ عليه‌السلام ـ با سياست امام علي ـ عليه‌السلام ـ كدام درست است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
جواب اجمالي:
تمام ائمه اطهار يك هدف را دنبال مي‌كردند آن هم برپايي دين اسلام و احكام آن در جامعه و هدايت و رهبري امّا به مقتضاي زمان و شرايط آن نوع برخورد و رفتار ايشان متفاوت است و هر كدام از ائمه كه در آن شرايط قرار مي‌گرفتند همان كاري را مي‌كردند كه ديگري انجام مي‌داد چرا كه مشيّت خداوند بر آن تعلّق گرفته بود. و براي الگوبرداري از آنان بايد اصول كلي رفتاري آن‌ها را پيروي كنيم نه نوع برخورد هر كدام از آن‌ها را مگر در شرايطي خاص كه همان شرايط زمان ائمه حاكم باشد، و تشخيص اين امر با مجتهد جامع الشرايط است.
جواب تفصيلي:
آن چه از زندگاني ائمه اطهار ـ‌عليه‌السلام‌ـ برمي‌آيد اين است كه آن‌ها نور واحد مي‌باشند[1] كه در كالبد‌هاي مختلف ظهور و بروز كرده است يعني آن چه باعث شده كه حقيقت وجودي آنها يكي باشد، اتصال روحاني و پيوستة تمام آن‌ها به يك منبع واحد، كه وحي الوهيت است، مي‌باشد، و تمامي ائمه اطهار ـ عليه‌السلام ـ از اين باب كه جانشين پيامبرند براي ما حجت مي‌باشند، با توجه و تعمق در طول تاريخ صدر اسلام درمي‌يابيم كه ائمه اطهار ـ عليه‌السلام ـ هر كدام بر اساس سياست و رفتار اجتماعي خاصي وظيفه هدايت و رهبري امّت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را به عهده داشتند به طوري كه زماني هم چون زمان امامت حضرت اميرالمؤمنين ـ عليه‌السلام ـ كه مردم در اثر انحراف چند نفر از صحابه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و تبعيّت از ايشان و كم كردن مسير واقعي كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي»[2] يعني پس از من راه، همان است كه قرآن و عترت من مي‌روند و غير از آن باطل است، به انحطاط كشيده شدند و اسلام با آن گسترش روز افزوني كه پيدا كرده بود و روز به روز بر تعداد سرزمين‌هاي اسلامي افزوده مي‌شد، به علت نوپايي اسلام وظيفه امام علي ـ عليه‌السلام ـ ايجاب مي‌كرد كه سياست انزوا از قدرت و كناره‌گيري از خلافت را پيش گيرد تا منجر به فروپاشي كل نظام اسلامي نينجامد و پس از مدت 25سال، حدود چهار سال و نه ماه سياست رهبري مستقيم مردم و جامعه اسلامي را برعهده گيرد.
اين انتخاب سياست‌هاي مختلف در طول عمر شريف آن حضرت برانگيخته از شرايط زمان و نوع برخورد مخالفان اهل بيت ـ عليه السّلام ـ بود؛ و اگر به زندگاني تمام اهل بيت ـ عليه‌السلام ـ نگاه كنيم، روش‌هاي هر كدام از اهل بيت ـ عليه‌السلام ـ در مقابل دستگاه جور و ستمكارانه زمان خويش به گونه‌اي متفاوت مي‌باشد. روزي امام علي ـ عليه‌السلام ـ از خلافت كناره مي‌گيرد، روزي به خلافت باز مي‌گردد. امام حسن ـ عليه‌السلام ـ صلح مي‌كنند ولي امام حسين ـ‌عليه‌السلام‌ـ مي‌جنگد.
امام سجاد ـ عليه‌السلام ـ با رفتار خود سعي در گسترش فرهنگ عاشورا و شناساندن جنايت بني‌اميه نسبت به ذريّه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و باز گرداندن ايمان و روج تعبد در مسلمانان مي‌كند تا بلكه روح‌‌هاي مردة اين مسلمانان به ظاهر، بسوي خدا باز گردد. و امام باقر ـ عليه‌السلام ـ و امام صادق ـ عليه‌السلام ـ و امام كاظم ـ عليه‌السلام ـ هر كدام به نحوي سعي در تربيت نيروهاي مومن و عالم و گسترش فرهنگ واقعي اسلام نموده‌اند امام رضا ـ عليه‌السلام ـ پس از دوره‌اي طولاني، كه اهل بيت ـ عليه‌السّلام ـ از حكومت دور بودند بنابه دلايلي ولايت عهدي مأمون عباسي را عهده‌دار گرديد. و همين طور كناره‌گيري امام جواد ـ عليه‌السلام ـ و امام هادي ـ عليه‌السلام ـ و انزواي كامل امام عسكري ـ عليه‌السلام ـ از قدرت و حكومت و غيبت امام زمان (عج)، هر كدام از اين دوران‌هاي سياسي و رفتارهاي اجتماعي بيان‌گر حفظ خط مشي اصلي اسلام و برپايي احكام اسلامي‌ مي‌باشد. امام علي ـ عليه‌السلام ـ دربارة حفظ حدود الهي مي‌فرمايد: «اگر شب را بر خارهاي سعدان بيدار به سر برم و يا در غلها و زنجيرها بسته و كشيده شوم برايم محبوبتر است از اين كه خداوند رسولش را در قيامت در حالي كه به بعضي بندگان ستم كرده و چيزي از اموال دنيا را غصب نموده باشم، ملاقات كنم[3]. پس آن چه معلوم مي‌گردد اين است كه هر كدام از ائمه اطهار ـ عليه‌السلام ـ همان‌طور كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از خطا واشتباه مصون است و خداوند دربارة و ي مي‌فرمايد: «و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي[4]؛ روش پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ را دنبال مي‌كنند» و اين مطلب به دليل كلام خود پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ در حديث ثقلين كه گذشت و حديث غدير و... ثابت مي‌گردد. و هر كدام از ائمه ـ عليه‌السلام ـ به جاي ديگري بود يعني اگر امام سجاد ـ عليه‌السلام ـ به جاي اميرالمونين علي ـ عليه‌السلام ـ بود همان كاري را مي‌كرد كه جدش انجام داد و نه غير آن چرا كه مشيت الهي بر آن تعلق گرفته است و اهل بيت ـ عليه‌السلام ـ كه نور واحدند به واسطة‌ ارتباط با وحي و عالم ماوراي مادّه، به پروردگار هستي كه «الله نور السموات والارض[5]» متصل مي‌گردند و فعل آن‌‌ها، همان ارادة خداست.
امّا اين‌كه كدام راه درست‌تر است كه ما از آن پيروي كنيم، بايد گفت كه اين راه‌ها يك اصول واحد را دنبال مي‌كنند كه شيعيان بايد آن اصول كلي را در زندگي پياده كنند كه بعضي از اين اصول عبارتند از:
1. اصل حفظ حدود الهي 2. اصل كيفيت استخدام وسيله براي رسيدن به حفظ حدود الهي و قرب به پروردگار 3. اصل ميانه‌روي 4. اصل زهد 5. اصل ساده زيستي 6. اصل تفكر و تدّبر 7. اصل استقلال 8. اصل عزّت 9. اصل نظم و انضباط 10. اصل صبر و استقامت 11. اصل مقابله با منكر و امر به معروف. و مقصود از پيروي از ائمه اطهار ـ عليه‌السلام ـ كه معناي شيعه بودن است اين است كه از اصول كلي كه در زندگي تمام اهل بيت ـ عليه‌السلام ـ حاكم مي‌باشد، پيروي كنيم، نه از نوع برخورد هر كدام از اين انوار پاك الهي با موضوعات خاص مگر در شرايطي خاص كه تطبيق اين شرايط بر زمان كنوني بر عهده ولي فقيه و مجتهد جامع‌الشرايط مي‌باشد كه با توجه به غيبت امام زمان ـ عليه‌السلام ـ و تعيين ننمودن نائب خاص از سوي ايشان، امور رسيدگي به مسائل مسلمانان بر عهده مجتهد جامع‌الشرايط است.
براي مطالعه بيشتر به كتاب سيرة پيشوايان نوشته مهدي پيشوايي نشر انتشارت موسسه امام صادق ـ عليه‌السلام ـ مراجعه فرماييد.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . زيارت جامعه كبيره، مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي.
[2] . ؟؟؟؟ خبل، المطبعة الميمنة، ج5، ص181،متقي الهذي، كنزل العماّل، مطبعه دائرة المعارف النظاميه حيدر آباد دكن، ج47، و ص96. سيد مرتضي حسيني فيروز آبادي. فضائل الخمسة من الصحاح، دارالكتب الاسلاميه، ج2ؤ ص43 تا ص56.
[3] . نهج البلاغه، كلام 224.
[4] . سوره نجم آيه4.
[5] . سورة نور، آيه35.