پرسش :

آيا امام صادق و امام باقر ـ عليهما السّلام ـ حق حاكميّت را براي خود قائل بودند و اينكه اگر شرايط فراهم مي شد، حكومت مي كردند، در تاريخ شاهدي بر اين امر وجود دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
اقدامات علمي امامان شيعه بويژه امام باقر و امام صادق ـ عليه السّلام ـ سبب پيدايش مكتبي با فرهنگي غني گرديد كه بعدها به مكتب جعفري شهرت يافت. اگر چه اشتهار آن به مكتب باقري هم گزاف نبود. اين حكمت نتيجه بيش از نيم قرن(از سال 94 ـ 148) تلاش هاي پيگيرانه اين دو امام شيعه مي باشد، انتخاب چنين موضعي در جامعه سياسي آن روز، كه امويها و بعد از آن عباسي ها براي بقاي حكومت خويش هر مخالف و مخالفتي را به شدّت سركوب مي كردند، ائمه شيعه در اين برهه، موضع اصلي خويش را بيان معارف ديني واقعي اسلام قرار دادند، و كار اصلي و اساسي خود را، كه امروز نتيجه آن را به خوبي مشاهده مي كنيم تدوين فرهنگ مذهبي قرار دادند و اين بدان معنا نبود كه امامان شيعه هيچوقت عليه زورگويان حاكم موضع گيري نكردند، تقريباً همه شيعيان و حتي امويان به خوبي مي دانستند كه رهبران شيعه مدعي خلافت هستند، و همچنانكه در كلماتي از امام باقر ـ عليه السّلام ـ نقل شده، تحليل آنان اين است كه خلافت حق آنها و حق پدرانشان بوده است و قريش آن را به زور از دست آنها خارج كرده اند از اين رو شيعيان خود را از همكاري با حكام جز در مواردي كه به طور استثنايي و بنا به دلايل خاصي تجويز مي شد، منع مي كردند.[1]
در مورد ادعاي امامت در خاندان اهل بيت، ادله و شواهد تاريخي زيادي به طور وضوح بر آن دلالت دارد و اين مسأله براي اغلب مردم روشن بوده و همه مي دانستند كه امامان شيعه امامت را حق منحصر به فرد خود مي دانند. ائمه بر بطلان كار خلفاي حاكم و عدم مشروعيّت آنها تأكيد داشتند، و لزوم برقراري امامت راستين در جامعة اسلامي را براي مردم مطرح مي فرمودند.[2]
و تكيه هاي مكرر امام صادق ـ عليه السّلام ـ در حديثي كه مي فرمايند اسلام روي پنج اصل استوار است نماز، زكات، حج، روزه و ولايت بر اين است كه ولايت در كنار نماز و روزه و حج و زكات مي باشند، اين نكته داراي اهمّيت و شايان توجه است كه اصولاً مسأله ولايت به جاي اينكه در رديف اصول عقيدتي دين قرار گيرد از جمله اعمال عبادي و اصول عملي شمرده شده و تأكيد ائمه بر اين است كه ولايت در عمل نشان داده شود، و عمل به ولايت ائمه اين است كه تنها از ايشان اطاعت شود و زمام امور دين و دنيا به آنها وانهاده گردد، و والي و حاكم و فرمانرواي بر مردم ايشان باشند؛ چنانكه امام صادق ـ عليه السّلام ـ به لفظ والي تصريح فرموده و مشخص ساخت، كه مراد از اين ولايت اين است كه امام در منصب دين و دنيا در رأس قرار گيرد و اهميّت مسأله امامت در نزد ائمه تنها در بُعد اعتقادي آن نيست، بلكه جنبة سياسي و اجتماعي آن نيز همانند جنبة اعتقاديش مهم و مورد توجه بوده است.[3]
امامان شيعه هيچگاه نمي خواستند از حقوق حقّه و الهي خويش در اداره و رهبري جامعه چشم پوشي كنند، امّا رسيدن به چنين حقوقي مستلزم ايجاد موقعيّت مناسب بود.[4]
فلذا اينگونه مي توان نتيجه گيري كرد كه امامان شيعه معتقدند كه حكومت و رهبري ديني و دنيايي جامعه به عنوان نيرومندترين ابزار اصلاح امّت، بايد در اختيار صالحان(امامان معصوم) قرار گيرد آنان مدعي خلافت بودند، امّا شرايط مناسب جهت احقاق حقوقشات در امر ولايت و رهبري سياسي و اجتماعي امّت اسلامي وجود نداشت.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تاريخ سياسي اجتماعي ائمه، علي اكبر حسني.
2. سيره الائمه اثني عشر، هاشم معرف الحسني.
3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي.
4. حيات فكري و سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، قم، انتشارات انصاريان، چاپ ششم، 1381، ص316.
[2] . همان، ص 318.
[3] . همان، ص 368 و ترابي، احمد، امام باقر ـ عليه السّلام ـ مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اوّل، 1373، ص124.
[4] . كاظمي پوران، محمد، قيامهاي شيعه در عصر عباسي، مشهد، آستان قدس رضوي، چاپ اوّل، 1373، ص237.