پرسش :

لطفاً جريان شهادت امام صادق ـ عليه السّلام ـ را به طور مفصّل توضيح دهيد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
وقتي منصور دوانقي در سال 136 هجري به خلافت رسيد و حكومت خود را تثبيت كرد، دوران اختناق شديد بر شيعيان شروع شد وي قصد داشت كه همه شخصيت‎هاي برجسته خاندان علي ـ عليه السّلام ـ را از سر راه خود بردارد به همين خاطر، بارها امام صادق ـ عليه السّلام ـ را بحضور طلبيده و او را مورد بازجوئي قرار داد. تا اين‎كه بالاخره در سال 148 هـ ق بوسيله عامل خود در مدينه آن امام را مسموم و به شهادت رسانيد.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ در سال 114 به امامت رسيد. دوران امامت آن حضرت مصادف بود با اواخر حكومت امويان كه در سال 132 به عمر آن پايان داده شد و اوايل حكومت عباسيان كه از اين تاريخ شروع شد.
در ميان ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ عصر امام صادق ـ عليه السّلام ـ منحصر بفرد بوده. زيرا آن دوره از نظر سياسي، دوران ضعف حكومت بني‎اميه و قدرت بني‎عباس بوده است با قدرت گرفتن بني‎عباس، آنها از وجود مبارك امام صادق ـ عليه السّلام ـ بيمناك بودند و در صدد شهادت آن حضرت برآمدند. هنگامي كه ابوالعباس (اولين خليفه عباسي) از دنيا رفت برادرش منصور دوانقي كه مردي ستمگر و خونريز بود به مقام خلافت رسيد. وي پس از اين‎كه به مقام خلافت رسيد از كثرت شيعيان و پيروان امام صادق ـ عليه السّلام ـ اطلاع يافت. منصور بخوبي مي‎دانست كه پيشواي ششم شيعيان، مركز ثقل مبارزات اسلامي، به شمار مي‎روند، لذا چندين مرتبه تصميم به قتل آن حضرت مي‎گيرد ولي هربار بنابه عللي از قتل آن حضرت منصرف مي‎شود. وي همواره از فعاليت امام صادق ـ عليه السّلام ـ سخت نگران بود. محبوبيت عمومي و عظمت علمي امام ـ عليه السّلام ـ بر اين بيم و نگراني مي‎افزود.[1] بعلاوه منصور شيعيان را نيز در مدينه به شدّت تحت كنترل و مراقبت قرار داده بود به طوري كه در مدينه جاسوساني داشت كه گزارش آنها را به او مي‎دادند و كساني را كه با امام صادق ـ عليه السّلام ـ رفت و آمد داشتند، گردن مي‎زدند».[2] امام ـ عليه السّلام ـ نيز ياران خود را از همكاري با دربار خلافت منع مي‎كرد تا كمكي به ستمگران نشود. لذا مي‎فرمود: «من دوست ندارم كه براي آنها (بني‎عباس) گرهي بزنم يا درِ مشكي را ببندم، هر چند در برابر آن پول بسياري بدهند. زيرا كساني كه به ستمگران كمك كنند در روز قيامت در سراپرده‎‎اي از آتش قرار داده مي‎شوند تا خدا ميان بندگان خود حكم كند.»[3] «روزي منصور دوانقي به امام صادق ـ عليه السّلام ـ نوشت: چرا مانند ديگران نزد ما نمي‎آيي؟ امام در پاسخ نوشت: ما (از لحاظ دنيوي) چيزي نداريم كه براي آن از تو بيمناك باشيم و تو نيز از جهات اُخروي چيزي نداري كه به خاطر آن به تو اميدوار گرديم و... منصور نوشت: بياييد ما را نصيحت كنيد. امام پاسخ داد: اگر كسي اهل دنيا باشد تو را نصيحت نمي‎كند واگر هم اهل آخرت باشد نزد تو نمي‎آيد».[4]
به همين علّت، منصور دوانقي به تكريم و احترام ديگران پرداخت تا امام را تحقير كند. «سخنگوي بني‎عباس در شهر مدينه اعلام كرد كه: جز مالك بن انس و ابن ابي ذئب كسي حق ندارد در مسائل اسلامي فتوا بدهد».[5] بدنبال اين جريان حكومت وقت با تمام امكانات خود به طرفداري از مالك و ترويج و تبليغ وي پرداخت تا از اين رهگذر، مردم را از مكتب امام صادق ـ عليه السّلام ـ دور كند. روزي منصور به مالك گفت: اگر زنده بمانم فتاواي تو را مثل قرآن نوشته به تمام شهرها خواهم فرستاد و مردم را وادار خواهم كرد به آنها عمل كنند».[6] مي‎توانيم بگوييم كه دوران منصور يكي از پر اختناق‎ترين دوره‎هاي تاريخ اسلام بود و امام صادق ـ عليه السّلام ـ ده سال از اواخر عمر خود را در چنين دوراني سپري ساخت، منصور بعد از اين‎كه متوجه شد كه نمي‎تواند از نظر علمي و شخصيتي امام صادق ـ عليه السّلام ـ را مغلوب سازد به فكر حذف و شهادت آن حضرت افتاد، تا اين‎كه بعد از چندين مرتبه كه شبانه به منزل آن حضرت يورش بردند و در دل شب از منزل بيرون كشيدند و به تبعيد مجبور ساختند، بالاخره در سال 148 (بيست و پنجم شوال) بوسيله سمّ آن امام بزرگوار را مسموم و به شهادت رسانيدند».[7]
مرحوم مطفر در كتاب الامام الصادق ـ عليه السّلام ـ بعد از بيان شهادت آن حضرت در سال 148 هـ ق مي‎گويد: «تمام نويسندگان شيعه بر اين عقيده مي‎باشند كه منصور توسط عامل خود در مدينه بوسيله سمّ آن حضرت را به شهادت رسانيد و علاوه برتمام موّرخين، و نويسندگان شيعه عدّه‎اي از بزرگان اهل سنت نيز شهادت آن حضرت را بوسيله سمّ مي‎دانند از جمله آنها صاحب كتاب «نورالابصار»[8] «تذكرة الخواص» و «الصواعق المحرقه» و... را مي‎توان نام برد».[9] (بعلاوه مسعودي در مروج الذهب جلد 2، ص 212، ابن الصباغ مالكي در الفصول المهمه ص 120 و... به موضوع مسموم شدن امام صادق ـ عليه السّلام ـ اشاره كرده‎اند).
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيره پيشوايان، مهدي پيشوايي.
2. دور نمايي از زندگاني امام جعفر صادق(ع)، عقيقي بخشايشي.
3. منتهي الامال، شيخ عباس قمي.
4. الارشاد، شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مجلسي در بحارالانوار، فصل مستقلي را به برخوردهاي ميان امام صادق ـ عليه السّلام ـ و منصور اختصاص داده است. ر.ك: ج47، ص162ـ212.
[2] . طوسي، اختيار معرفة الرجال (معروف به رجال)، تحقيق، حسن مصطفوي، مشهد، دانشگاه مشهد، ص 282.
[3] . حر عاملي، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج12، ص129.
[4] . مجلسي، بحارالانوار، ج47، ص184.
[5] . ابن خلكان. وفيات الاعيان، تحقيق: دكتر احسان عباس، قم، منشورات الرضي، چاپ 2، ج4، ص135.
[6] . ذهبي، شمس‎الدين محمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج1، ص212.
[7] . عقيقي بخشايشي، دورنمائي از زندگاني امام جعفر صادق ـ عليه السّلام ـ ، انتشارات نسل جوان، ص 309.
[8] . نورالابصار، شبلنجي، ص 144، ابن حجر هيثمي مكي در الصواعق المحرقه، ص 120.
[9] . مطفري، محمدحسين، الامام صادق ـ عليه السّلام ـ النجف، انتشارات حيدريه، ج2، ص112.