پرسش :

در مورد فرزندان و ياران امام هادي ـ عليه السلام ـ توضيحاتي بيان فرماييد.


شرح پرسش :
پاسخ :
امام علي بن محمد (هادي) ـ عليه السّلام ـ دهمين امام شيعيان است كه خداوند آنها را از هرگونه آلودگي پاك كرده است. نامش علي، كنيه اش ابوالحسن و برخي القاب او مرتضي، ناصح، امين، فقيه، عالم، هادي و نقي است.[1] امام هادي و فرزندشان امام حسن ـ عليه السّلام ـ به عسكريين شهرت دارند.
پدرش امام جواد ـ عليه السّلام ـ و مادرش سمانه بانويي پاك و باتقوا بود.[2] حضرت زير سايه پدر و سر سفره قرآن رشد و تربيت الهي خود را كامل كرد. در كودكي به امامت رسيد و آوازه حكمت و فضيلت او همه جا را پر كرد.
با وجود خفقان زياد و كنترل شديد و سلطه عباسيان، امام هادي ـ عليه السّلام ـ نقش خود را به طور كامل ايفا كرد و با توجه به نزديكي به عصر غيبت امام دوازدهم سازمان وكالت را كه از زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ تأسيس و تا زمان امام جواد ـ عليه السّلام ـ پايه هاي آن محكم شده بود، به صورت گسترده و سازمان يافته تر مجهز كرد و حضرت جامعه شيعيان را حول محور امامت اتحاد بخشيد و ياران و فرزندان خويش را طوري تربيت كرد تا اختلاف و انشقاقي در پيكره آن پديد نيايد. لذا در پذيرش امامت امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ و سپس حضرت وليعصر (عج) توسط شيعيان مشكل زيادي نبود.
فرزندان امام هادي ـ عليه السّلام ـ :
امام هادي ـ عليه السّلام ـ چهار پسر داشت و يك دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علي (امام حسن عسكري) كه امام يازدهم شيعيان است، محمد، حسين، جعفر و يك دختر به نام عاليه يا عليّه يا عايشه.[3]
شرح حال فرزندان امام ـ عليه السّلام ـ :
1. امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ امام يازدهم شيعيان و پدر گرامي امام زمان (عج) است. «حضرت در ماه ربيع الثاني سال 232 هـ.ق در مدينه چشم به جهان گشود». در مورد روز ولادت اختلاف است ولي روز هشتم مشهورتر است. نامش حسن كنيه اش ابو محمد و برخي القابش السراج و العسكري و ابن الرضاست. «پدرش امام هادي ـ عليه السّلام ـ و مادرش حديثه (سليل) بوده است.[4]
حضرت در 22 سالگي به امامت رسيد و پس از 6 سال امامت در هشتم ربيع الاول سال 260هـ..ق در سن 28 سالگي در سامرا به ديار باقي شتافت و در همان خانه پدري در جوار پدر بزرگوارش به خاك سپرده شد.[5]
2. حسين: او سيدي جليل القدر و عظيم الشأن بوده و به او و امام حسن عسكري سبطين مي‌ گفتند و به جدشان امام حسن ـ عليه السّلام ـ و امام حسين ـ عليه السّلام ـ تشبيه مي‌ كردند. روايت است كه صداي امام زمان شبيه صداي عمويش حسين است. حسين از زاهدان و عابدان زمان خود بوده و به امامت برادرش (امام حسن عسكري) اعتراف مي‌ كرد. معروف است كه قبر حسين در كنار قبر پدر (امام هادي) و برادرش (امام حسن عسكري) در زير همان مرقد سامراست.[6]
3. سيد محمد: او از اجلاء سادات و داراي كرامات متواتر است. حتي اهل سنت و عربهاي باديه نشين به شدت به او احترام كرده و از او مي‌ ترسند. آنها هرگز قسم دروغ به سيد محمد نمي خورند و پيوسته براي او نذر مي‌ كنند. كرامات بسيار زيادي مانند شفاي مفلوج و مرضهاي صعب العلاج و رفع گرفتاريهاي شديد از او نقل شده است.[7]
سيد محمد فرزند بزرگ امام هادي ـ عليه السّلام ـ بود و حضرت علاقه شديدي به او داشت حتي عده زيادي از شيعيان گمان مي‌ كردند او امام بعدي و جانشين پدر خواهد شد. امّا سيد محمد در زمان پدر از دنيا رفت.
عده اي از بني هاشم نقل مي‌ كنند ما هنگام وفات سيد محمد در خانه امام هادي ـ عليه السّلام ـ جمع شده بوديم ناگهان جواني وارد شد و در طرف راست پدر نشست. ما او را نمي شناختيم پرسيديم كيست؟ گفتند حسن فرزند امام هادي در آن وقت به نظر بيست ساله بود. از طرز صحبت امام هادي با او فهميديم كه او امام شيعيان و جانشين پدر است. با مرگ سيدمحمد شيعيان فهميدند كه سيد محمد امام نبوده است البته آگاهي دادن امام هادي و فضايل و خصوصيات امام حسن عسكري نيز در تصحيح اعتقاد شيعيان تأثير داشت.[8] مزار سيد محمد در هشت فرسخي سامرا نزديك روستاي بلد است.[9]
4. جعفر: او پس از شهادت امام حسن عسكري به ناحق ادعاي امامت كرد و در تلاش بود با نماز خواندن بر جنازه امام حسن عسكري عملا ثابت كند كه امام است ولي امام زمان كه كودكي تقريباً 5 ساله بود آمد و عمويش را كنار زد و خود بر جنازه پدر به نماز ايستاد. در روايتي از امام زمان آمده كه عموي ما جعفر مانند برادران يوسف است. يعني مثل آنها پشيمان شده و توبه كرده است پس «لا تقول فيه الا خيراً» كلمه كذاب را نگوييد و جعفر توّاب بگوئيد.
جعفر فرزندان زيادي داشته و تعداد آنها را تا 120 نفر ذكر كرده اند. او در 45 سالگي در سال 271 هـ.ق از دنيا رفت و در سامرا دفن شد.[10]
در مورد تنها دختر امام هادي ـ عليه السّلام ـ منابع چيزي نقل نكرده اند تنها براي او سه نام ذكر كرده اند: عاليه، علّيه، عايشه.
ياران امام هادي ـ عليه السّلام ـ :
با وجود جو اختناق و ستم، امكان استفاده از امام هادي ـ عليه السّلام ـ بسيار محدود بود ولي برخي مشتاقان معارف قرآن و علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ توانستند به زحمت و به قدر ظرفيت از محضر حضرت كسب فيض نمايند. شيخ طوسي 185 نفر از راويان حديث از محضر امام هادي ـ عليه السّلام ـ را نام مي‌ برد كه به طور خلاصه به سه نفر از آنها اشاره مي‌ شود:
1. عبدالعظيم حسني: از دانشمندان و راويان بزرگ است که از امام جواد و امام هادي ـ عليهم السّلام ـ روايت کرده است. و او به امور دين آگاه و به مسائل مذهبي و احكام قرآن كاملا آشنا بود. امام هادي ـ عليه السّلام ـ به برخي از اهل ري سفارش مي‌ نمود كه در مشكلات خود به عبدالعظيم مراجعه كنند.[11] آنقدر بزرگوار و با ايمان بود كه امام هادي فرمود: «تو از دوستان واقعي مايي»[12]. او يكبار همه عقايد خويش را به امام هادي ـ عليه السّلام ـ عرضه كرد. امام هادي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اين همان ديني است كه خداي متعال براي بندگانش پسنديده است بر آن ثابت باش.[13]
عبدالعظيم مورد تعقيب حكومت عباسي قرار گرفت و به ايران آمد و در شهر ري پنهان شد. روزها روزه مي‌ گرفت و شبها شب زنده داري مي‌ كرد و گاهي مخفيانه به زيارت امامزاده حمزه كه اكنون در كنار قبر اوست مي‌ رفت. پس از چندي بيمار شد و در زمان امام هادي ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت و سپس در كنار امامزاده حمزه در زميني كه براي دفن او و شيعيان وقف شده است دفن شد. در روايتي از امام هادي ـ عليه السّلام ـ ثواب زيارت او به اندازه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ذكر شده است.[14]
2. حسين بن سعيد اهوازي: از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادي ـ عليهم السّلام ـ بود او اهل كوفه بود که به اهواز و سپس به قم مهاجرت كرد و در قم از دنيا رفت. او سي كتاب در فقه و آداب و اخلاق دارد و مورد وثوق علماست. حسين و برادرش حسن از راوياني هستند كه روايات بسيار زيادي از ائمه ـ عليهم السّلام ـ نقل كرده اند.[15]
3. فضل بن شاذان نيشابوري: او فقيهي عالي مقام و متكلمي توانا و از اصحاب امام هادي و امام حسن عسكري بود. او كتابهاي زيادي نوشته و كتابهاي او مورد توجه علماي بزرگ شيعه قرار گرفته است. امام هادي ـ عليه السّلام ـ با ديدن يكي از كتابهاي او فرمود: من بر اهل خراسان غبطه مي‌ خورم كه فضل بن شاذان را در ميان خود دارند. وقتي امام حسن عسكري كتاب اليوم و الليله او را ديد سه بار بر او رحمت فرستاد و فرمود سزاوار است به آن عمل شود. فضل در نيشابور مي‌ زيست او به جرم شيعه بودن به سبزوار تبعيد شد و پس از مدتي بيمار شد و از دنيا رفت. قبر او در نيشابور قديم (يك فرسخي نيشابور فعلي) قرار دارد.[16]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ الارشاد، شيخ مفيد.
2ـ امالي، شيخ صدوق.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه رسول محلاتي، ج2، ص417؛ طبرسي، اعلام الوري، ج3، ص355.
[2] . همان.
[3] . مرعشي نجفي، سيد شهاب الدين، مجموعه نفيسه، 1406ق، ص132، در ص469 همين كتاب، همين مطلب را از قول علامه حلي نقل كرده است. ناخوانا، عباسقلي خان‌‌‌‌، ناسخ التواريخ، تهران، انتشارات اسلاميه، ج7، ص332؛ الارشاد، همان، ص440؛ محلاتي، ذبيح الله، اختران تابناك، تهران، انتشارات اسلاميه، ج2، ص180؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، موسسه مطبوعاتي حسيني، ج2، ص1010.
[4] . الارشاد، همان، ج2، ص442؛ منتهي الآمال، همان، ص1011.
[5] . منتهي الآمال، همان، ص1010؛ اختران تابناك، همان، ص180.
[6] . همان دو منبع.
[7] . همان.
[8] . همان.
[9] . همان.
[10] . همان.
[11] . پيشواي دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسي، 1369، ص58.
[12] . همان، ص59، به نقل از امالي صدوق، مجلسي 54، ص 204.
[13] . همان، به نقل از همان.
[14] . همان به نقل از عبدالعظيم حسني، ص 63.
[15] . همان، ص 64.
[16] . پيشواي دهم، همان، ص 65 و 66.