پرسش :
سياست ما عين ديانت ما است، يعني چه؟
شرح پرسش :
پاسخ :
شهيد مدرس در مقابل كساني كه نظريه جدايي دين از سياست را داشتند رابطه و عينيت دين و سياست را مطرح نمودند كه براي تحليل آن بايد تعريفي از دين و سياست ارايه شود. لذا ابتدا سياست و سپس دين را تعريف ميكنيم.
Politie از ريشة لاتين Polis گرفته شده و به معناي شهر و شهروندي و قانون اساسي است در زبان فارسي به معناي رياست و فرماندهي، طرح و برنامه وارد شده است و در عربي از مادة ساس يَسُوسُ بوده كه به معناي حكومت، رياست، اصلاح امور مردم و پرداختن به امور مردم بر طبق مصالح ميباشد.[1]
ابن خلدون سياست را به معناي تدبير امور جامعه در جهت جلوگيري از ظلم و ستم و تجاوز افراد به يكديگر بر اساس موازين شريعت ميداند.[2] از طرفي دين تعاريف گوناگوني دارد كه به يك تعريف اكتفا ميكنيم و آن تعريفي است كه علامه طباطبايي (ره) ارايه ميفرمايد: «دين عبارت است از مجموعهاي از معارف مربوط به مبدأ و معاد (جهان هستي) و قوانين اجتماعي كه از طريق وحي و نبوت به بشر رسيده است.[3] از اين تعريف به دست ميآيد كه دين علاوه بر پرداختن به مسائل ماوراء طبيعي به امور دنيوي مردم و هدايت آنها نيز توجه دارد.
حال كه دو واژه سياست و دين روشن شد، بايد گفت عبارت «سياست ما عين ديانت ما است» ناظر به اين مطلب است كه علي رغم نظر بعضي از روشنفكران كه بين سياست و ديانت (دين ورزي) رابطهاي نميبينند و بلكه آن دو را متضاد تلقّي ميكنند و هر كدام را مربوط به حوزة خاصي قلمداد مينمايند، ما هر دو را مربوط و همسوي با يكديگر ميدانيم و لذا سياست را در قلمرو ارزشهاي ديني قبول داريم و سياست از ديدگاه ما برخاسته از نظام ارزشي دين ما ميباشد و لذا دين ورزي محسوب ميشود كه در رأس آن ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم ـ قرار دارند و خطاب به اولياء دين آنان را ساسة العباد ميناميم.[4] بر طبق اين نظر هر گونه عمل و رفتار در حوزه سياست و تدبير امور اجتماع، كاري ارزشي و ديني محسوب خواهد شد، هم چنان كه هر گونه تلاش و فعاليت ديني و ارزشي نيز جهت تدبير امور مردم و تشكيل نظام اجتماعي و تنظيم و تدبير آن صورت ميگيرد كه آيات قرآن ناظر به اين مطلب ميباشند.
بايد توجه داشت كه از نظر قرآن اصولاً فلسفه بعثت پيامبران در برقراري عدالت اجتماعي و تدبير عادلانه امور مردم ميباشد كه در سورة حديد به آن اشاره دارد و ميفرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ...»[5]؛ ما همه پيامبران را با دلايل روشن و معجزه فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو (وسيله سنجش و معيار) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند و با آنان آهن نازل كرديم كه در آن نيروي شديدي است.
همين طور كه از آيه استفاده ميشود دين اسلام رابطة تنگاتنگ با مقولة سياست و حكومت دارد كه ميتوان آن را به تعبير شهيد مطهري به رابطه روح و جسم و پوست و مغز تشبيه نمود.[6]
لذا در دين اسلام شاهد احكام و قوانيني هستيم كه در پرتو نظام اجتماعي و حكومت كه موضوعي در حوزه سياست است، اجرا شدني است و اصولاً دين ورزي در آنها بدون سياست ورزي امكان نخواهد داشت.[7] احكامي نظير: 1. مالياتهاي مقرر (مثل خمس، زكات، جزيه) 2. احكام دفاع همگاني، ملي تقسيم غنايم جنگي و برخورد با اسرا؛ 3. احكام حقوق و جزايي نظير ديات و قصاص؛ 4. احكام مربوط به امر به معروف و نهي از منكر و شرايط آن.
بنابراين احکام و قوانين در دين از يک طرف ناظر به گسترش وسط ارزش ها والاي الهي و انساني و از طرف ديگر معطوف به تدبير امور جامعه و رتق و فتق امور در مسير عدالت اجتماعي است. از اين رو يك سياستمدار مسلمان و با ديانت به دنبال هر هدفي نخواهد بود، علاوه اين كه جهت رسيدن به اهدافش از هر ابزاري و وسيلهاي بهره نخواهد گرفت كه در اين زمينه اشاره به جملة حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مناسب است. ايشان در مقايسه خود با معاويه چنين ميفرمايند:
و الله ما كان معاوية بادهي منّي و لكنّه يفدر و يفجر و لولا كراهية الفدر لكنتُ ادهي الناس؛[8] به خدا سوگند معاويه زيركتر (سياستمدارتر) از من نيست، ولي شيوة او پيمان شكني و ناپاكي است و اگر خيانت را ناخوشايند نميداشتم هر لحظه من زيركترين مردم بودم.
هم چنان كه در موقعيتهايي كه مواجه با ضرر مادي ميشود دست از باورهاي ديني خود برنخواهد داشت و رفتار سياسي مغاير با نظام ارزشي خويش از خود بروز نخواهد داد. نظير حضرت امام در برخورد با سلمان رشدي و كوتاه نيامدن از حكم صادره حتي به قيمت تحريم اقتصادي و تهديد نظامي.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيد محمد مهدي موسوي، شريعت و حكومت، چاپ اول، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1377.
2. محمد حسين قدردان، ملكي، حكومت ديني از منظر استاد شهيد مطهري، چ اول، قم، تابستان 77.
3. ولايت فقيه، امام خميني، موسسه نشر آثار امام(ره)، چ دوم، زمستان 1372.
4. سلسله سخنرانيهاي آيت الله مصباح يزدي در نماز جمعه تهران.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . لسان العرب، ابن منظور، بيروت، ج 6، ص 108.
[2] . عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه محمد پروين گنابادي، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم، 1366.
[3] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، تهران، انتشارات محمدي، ج 2، ص 405.
[4] . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
[5] . حديد / 25.
[6] . مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، صدرا، ص 32.
[7] . موسوي خميني، سيد روح الله، ولايت فقيه، مؤسسه نشر آثار امام خميني، چاپ دوّم، 1373، ص 6.
[8] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، بيتا، خطبه 20.
شهيد مدرس در مقابل كساني كه نظريه جدايي دين از سياست را داشتند رابطه و عينيت دين و سياست را مطرح نمودند كه براي تحليل آن بايد تعريفي از دين و سياست ارايه شود. لذا ابتدا سياست و سپس دين را تعريف ميكنيم.
Politie از ريشة لاتين Polis گرفته شده و به معناي شهر و شهروندي و قانون اساسي است در زبان فارسي به معناي رياست و فرماندهي، طرح و برنامه وارد شده است و در عربي از مادة ساس يَسُوسُ بوده كه به معناي حكومت، رياست، اصلاح امور مردم و پرداختن به امور مردم بر طبق مصالح ميباشد.[1]
ابن خلدون سياست را به معناي تدبير امور جامعه در جهت جلوگيري از ظلم و ستم و تجاوز افراد به يكديگر بر اساس موازين شريعت ميداند.[2] از طرفي دين تعاريف گوناگوني دارد كه به يك تعريف اكتفا ميكنيم و آن تعريفي است كه علامه طباطبايي (ره) ارايه ميفرمايد: «دين عبارت است از مجموعهاي از معارف مربوط به مبدأ و معاد (جهان هستي) و قوانين اجتماعي كه از طريق وحي و نبوت به بشر رسيده است.[3] از اين تعريف به دست ميآيد كه دين علاوه بر پرداختن به مسائل ماوراء طبيعي به امور دنيوي مردم و هدايت آنها نيز توجه دارد.
حال كه دو واژه سياست و دين روشن شد، بايد گفت عبارت «سياست ما عين ديانت ما است» ناظر به اين مطلب است كه علي رغم نظر بعضي از روشنفكران كه بين سياست و ديانت (دين ورزي) رابطهاي نميبينند و بلكه آن دو را متضاد تلقّي ميكنند و هر كدام را مربوط به حوزة خاصي قلمداد مينمايند، ما هر دو را مربوط و همسوي با يكديگر ميدانيم و لذا سياست را در قلمرو ارزشهاي ديني قبول داريم و سياست از ديدگاه ما برخاسته از نظام ارزشي دين ما ميباشد و لذا دين ورزي محسوب ميشود كه در رأس آن ائمه اطهار ـ سلام الله عليهم ـ قرار دارند و خطاب به اولياء دين آنان را ساسة العباد ميناميم.[4] بر طبق اين نظر هر گونه عمل و رفتار در حوزه سياست و تدبير امور اجتماع، كاري ارزشي و ديني محسوب خواهد شد، هم چنان كه هر گونه تلاش و فعاليت ديني و ارزشي نيز جهت تدبير امور مردم و تشكيل نظام اجتماعي و تنظيم و تدبير آن صورت ميگيرد كه آيات قرآن ناظر به اين مطلب ميباشند.
بايد توجه داشت كه از نظر قرآن اصولاً فلسفه بعثت پيامبران در برقراري عدالت اجتماعي و تدبير عادلانه امور مردم ميباشد كه در سورة حديد به آن اشاره دارد و ميفرمايد: «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ...»[5]؛ ما همه پيامبران را با دلايل روشن و معجزه فرستاديم و با آنها كتاب و ترازو (وسيله سنجش و معيار) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند و با آنان آهن نازل كرديم كه در آن نيروي شديدي است.
همين طور كه از آيه استفاده ميشود دين اسلام رابطة تنگاتنگ با مقولة سياست و حكومت دارد كه ميتوان آن را به تعبير شهيد مطهري به رابطه روح و جسم و پوست و مغز تشبيه نمود.[6]
لذا در دين اسلام شاهد احكام و قوانيني هستيم كه در پرتو نظام اجتماعي و حكومت كه موضوعي در حوزه سياست است، اجرا شدني است و اصولاً دين ورزي در آنها بدون سياست ورزي امكان نخواهد داشت.[7] احكامي نظير: 1. مالياتهاي مقرر (مثل خمس، زكات، جزيه) 2. احكام دفاع همگاني، ملي تقسيم غنايم جنگي و برخورد با اسرا؛ 3. احكام حقوق و جزايي نظير ديات و قصاص؛ 4. احكام مربوط به امر به معروف و نهي از منكر و شرايط آن.
بنابراين احکام و قوانين در دين از يک طرف ناظر به گسترش وسط ارزش ها والاي الهي و انساني و از طرف ديگر معطوف به تدبير امور جامعه و رتق و فتق امور در مسير عدالت اجتماعي است. از اين رو يك سياستمدار مسلمان و با ديانت به دنبال هر هدفي نخواهد بود، علاوه اين كه جهت رسيدن به اهدافش از هر ابزاري و وسيلهاي بهره نخواهد گرفت كه در اين زمينه اشاره به جملة حضرت علي ـ عليه السّلام ـ مناسب است. ايشان در مقايسه خود با معاويه چنين ميفرمايند:
و الله ما كان معاوية بادهي منّي و لكنّه يفدر و يفجر و لولا كراهية الفدر لكنتُ ادهي الناس؛[8] به خدا سوگند معاويه زيركتر (سياستمدارتر) از من نيست، ولي شيوة او پيمان شكني و ناپاكي است و اگر خيانت را ناخوشايند نميداشتم هر لحظه من زيركترين مردم بودم.
هم چنان كه در موقعيتهايي كه مواجه با ضرر مادي ميشود دست از باورهاي ديني خود برنخواهد داشت و رفتار سياسي مغاير با نظام ارزشي خويش از خود بروز نخواهد داد. نظير حضرت امام در برخورد با سلمان رشدي و كوتاه نيامدن از حكم صادره حتي به قيمت تحريم اقتصادي و تهديد نظامي.
منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. سيد محمد مهدي موسوي، شريعت و حكومت، چاپ اول، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، 1377.
2. محمد حسين قدردان، ملكي، حكومت ديني از منظر استاد شهيد مطهري، چ اول، قم، تابستان 77.
3. ولايت فقيه، امام خميني، موسسه نشر آثار امام(ره)، چ دوم، زمستان 1372.
4. سلسله سخنرانيهاي آيت الله مصباح يزدي در نماز جمعه تهران.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . لسان العرب، ابن منظور، بيروت، ج 6، ص 108.
[2] . عبدالرحمن بن خلدون، مقدمه محمد پروين گنابادي، انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم، 1366.
[3] . طباطبايي، محمد حسين، الميزان، تهران، انتشارات محمدي، ج 2، ص 405.
[4] . شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.
[5] . حديد / 25.
[6] . مطهري، مرتضي، امامت و رهبري، صدرا، ص 32.
[7] . موسوي خميني، سيد روح الله، ولايت فقيه، مؤسسه نشر آثار امام خميني، چاپ دوّم، 1373، ص 6.
[8] . نهج البلاغه، فيض الاسلام، بيتا، خطبه 20.
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}