پرسش :

فرق سياست مداري و سياست بازي چيست؟ و سياست پسنديده از ديدگاه اسلام چيست؟


پاسخ :
جواب اجمالي:
فرق سياست مداري با سياست بازي:
سياست به معناي واقعي عبارتست از هدايت جامعه به سوي خير و صلاح و كمال و فلاح و سياستمدار به كسي گفته مي‌شود كه با شناخت كامل از انسان و نيازهاي او و اطلاع كامل از اوضاع جهاني و سياست‌هاي حاكم بر جوامع مختلف، روشي را اتخاذ نمايدكه جامعه خود را در عزت و سرفرازي به شاهراه كمال هدايت نمايد. و از منظر اسلام سياستمدار واقعي كسي است كه احكام خدا را در جامعه جاري سازد و انحراف سياست از معناي واقعي آن، سياست بازي است و آن عبارتست از يك سري نيرنگ‌ها و سياستهايي كه سياست‌بازان در راه پيش‌برد اهداف سلطه‌جويانة خود به كار مي‌گيرند. سياست بازي يعني جهان و انسان را وسيله و خود را هدف قرار دادن است.

جواب تفصيلي:
كلمة سياست ـ با معناي مقدسي كه دارد ـ همانند كلمه آزادي، علم، عدالت اجتماعي از حقايق سازنده انساني و اصيل‌ترين عناصر كمال، قرباني هوسبازي‌هاي بشري گشته و آن قداست و عظمتي را كه در مفاهيم آنها وجود دارد، به نابودي كشانده است، به طوري كه كلمة سياست براي مردم عموماً و دانايان خصوصاً، يك حالت وحشت‌انگيزي را همراه با نيرنگ، دروغ و .... ترسيم مي‌نمايد؛ اينجاست كه سياستمداري و سياست‌بازي با هم خلط مي‌شود، براي تبيين سياست به معناي درست و واقعي آن و فرق سياستمداري با سياست‌بازي توجه به چند نكته لازم است:

نكتة اول: سياست و سياستمداري:
ابن خلدون سياست را دسيسه‌اي براي جلوگيري از تجاوز و ظلم و فساد مي‌داند.[1] ابوحامد غزالي در بارة سياست مي‌گويد: «سياست است كه وسايل زندگي انسان را در جامعه در دسترس او قرار مي‌دهد، زيرا تنها در نوع زندگي گروهي است كه آدميان مي‌توانند به يكديگر كمك و ياري كنند و بدين وسيله وسايل معيشت‌شان را سامان داده و بهبود بخشند. علمي كه زيست مسالمت‌آميز و سودمند را ـ چه در صحنة مادي و چه از نظر معنوي ـ سياست است»[2] ميرزاي نائيني (ره) سياست را وسيلة احقاق حق و جلوگيري از تجاوز‌ها و ظلم و ستم‌ها مي‌داند.[3]
امام خميني (ره) در بارة سياست تعبيرات متفاوتي بكار برده است، گزيدة آنها اين است: «سياست اين است كه جامعه را هدايت كند، و راه ببرد و تمام اين مصالح جامعه را درنظر بگيرد و اينها را هدايت كند به طرف آن چيزي كه صلاح‌شان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است، و اين مختص انبياء است ديگران اين سياست را نمي‌توانند اداره كنند، اين مختص به انبيا و اولياء است و به تبع آنها علماي بيدار اسلام.»[4]
به قول يكي ديگر از بزرگان: «مديريت و توجيه انسان‌ها با نظر به واقعيت‌هاي «انسان آنچنانكه هست» و «انسان آنچنانكه بايد» از ديدگاه هدف‌هاي عالي مادي و معنوي سياست ناميده مي‌شود.»[5]
با عنايت به تعريف‌هاي فوق‌الذكر، سياست عبارت است از حسن تدبير كه از شناخت كامل به اوضاع و احوال انسان و جهان و اطلاع كامل از چگونگي برقراري روابط مسالمت‌آميز ميان افراد و گروهها و جوامع بدست مي‌آيد، و در هدايت انسان‌ها به سوي كمال واقعي نقش اساسي ايفا نمايد. در يك كلام سياست هدايت جامعه است به خير و صلاح و كمال و فلاح ـ و سياست مدار واقعي به كسي گفته مي‌شود كه داراي شناخت كامل از انسان ونيازهاي او بوده و از اوضاع جهاني و روند سياستهاي حاكم بر جوامع مختلف آگاه باشد و روشي را اتخاذ نمايد كه جامعة خود را در عزت و سرفرازي به شاهراه كمال هدايت كند.

نكتة دوم: سياست بازي:
انحراف سياست از معناي واقعي آن، سياست‌بازي است و آن عبارت است از يك سري نيرنگ‌ها و دسيسه‌هايي كه سياست‌بازان در راه پيش‌برد اهداف سلطه‌جويانة خود بكار مي‌برند. به تعبير يكي از بزرگان، «اين كلمة سياست هم از آن كلماتي است كه به جهت شيوع استعمال آن در فرصت‌طلبي‌ها، نيرنگ‌بازي‌ها، دروغ‌ها، زورگويي‌ها و ... و استخدام هرگونه وسايل در راه وصول براي هرگونه هدفي كه براي سياست‌بازان خودكامه مطلوب تلقي شده است، نقض پيمانها و زير پا گذاشتن هرگونه اصول و مسايل مذهبي و اخلاقي و در يك عبارت مختصر: جهان و انسان را وسيله‌ و خود را هدف تلقي كردن خبيث‌ترين و وحشتناك‌ترين مفهوم را به ذهن شنونده و مطالعه كننده تبادر مي‌سازد.»[6]
در اين نگاه، سياست، مدار معين و مشخصي ندارد، و قانون «هدف وسيله را توجيه مي‌كند» شعار سياستمداران غير واقعي است.
با كمال تأسف بايد گفت: گاهي سياستمدار ورزيده به كسي مي‌گويند كه در طرح نقشه‌ها براي رسيدن به اهداف سياسي، ماهرتر باشد. هرچند عدالت اجتماعي پايمال گردد، و ارزش‌ها نابود شود در تاريخ مي‌خوانيم، به معاويه «داهيهٌ العرب» مي گفتند، زيرا در مكر و حيله و طرح نقشه‌هاي شوم سرآمد زمان خود بود، و امروزه نيز كساني را كه به شيوة معاويه و عمروبن عاص‌ها حركت كنند، سياستمدار! مي‌نامند. سياست به اين معنا (يعني سياست‌بازي) با روح دين و شريعت اسلام در تضاد است.
امام علي (ع) فرمودند: والله ما معاويه بأدهي مني ولكنّه لِعذّر ويفجر ولولا كراهيه الغدر لكنت اوهي الناس.[7]
«به خدا سوگند، معاويه زيركتر ازمن نيست، ولي شيوة او پيمان‌شكني و ناپاكي است و اگر خيانت را ناخوشايند نداشتم، هر آينه زيرك‌ترين مردم بودم».
و در جاي ديگر فرمود: التقي لكنت ادهي العرب[8] «اگر دين و تقوا ملاك نبود من زيرك‌ترين عرب بودم».
معاويه بنيانگذار سياست به معناي انحرافي آن در تاريخ اسلام است، او با تكيه بر اين شعار:
«الملك عقيم» (سياست نازاء است) سياست را «تشخيص هدف و بدست آوردن آن از هر راه ممكن» مي دانست. در مكتب اسلام، اين سياست نيست، بلكه خدعه، نيرنگ و فريب و به تعبير امام صادق (ع) «نكراء» است.[9]
ابن ابي الحديد در اين زمينه مي‌نويسد: «ديگر خلفا به هر كاري كه مصلحت‌شان اقتضا مي‌كرد دست مي زدند، چه مطابق شرع باشد يا نباشد، و چنين شيوه‌اي در سامان بخشيدن به امور دنيوي كاملاً مؤثر است. ولي علي كه مقيد بود از جادة شرع به اندازة سر مويي منحرف نشود، از چنين شيوه‌هايي پرهيز مي كرد، لذا سامان بخشيدن به دنياي خويش را بر تباه كردن آخرت ترجيح مي داد، و او در زمينة قدرت و تدبير و بينش سياسي فوق‌العاده علي (ع) مي‌گويد: اما در انديشه‌ و تدبير علي (ع) استوارترين بينش و درست‌ترين انديشه را داشت»[10]
جمع‌بندي و نتيجه: از مجموع آنچه گفته آمد، فرق سياست‌مداري و سياست‌بازي واضح و مبرهن مي‌گردد. سياست به معناي واقعي كلمه، هدايت و مديريت جامعه است به سوي خير و صلاح و سياستمدار واقعي كسي است كه انسان‌ها را در اين مسير هدايت كند، انحراف سياست از معناي واقعي آن سياست‌بازي است. به تعبير ديگر، سياست و تدبير و سياستمداري آن است كه بر پاية عدل و انصاف باشد، و اين برداشت از متن دين است كه: «سياست ما عين ديانت ما است». اما سياست‌بازي مبتني بر نيرنگ و فريب است، و بر هيچ مباني ارزشي استوار نيست، و معياري براي حق و باطل ندارد.
به گفتة «شينكلر»: «سياستمدار فطري! كاري به حق يا بطلان امور ندارد»[11] و در اين منطق، هدف وسيله را توجيه مي‌كند، و اين برداشت ناروا از سياست از نظر مكتب اسلام، مردود و منفور است.
در يك نگاه كلي، الگوي سياستمداران واقعي و مكتبي، امام علي (ع) است، سياست از منظر علي (ع) ادارة استوار جامعه بر اساس معيارهاي الهي و حركتي حق مدارانه است و بر پاية آموزه‌هاي آن حضرت، سياست شناخت و بهره‌وري از ابزارهاي مشروع در ادارة جامعه و تأمين رفاه مادي و معنوي مردم است. و بنيادگذار سياست‌بازي معاويه و امثال اوست كه بارزترين مشخصه‌آن آن «تشخيص هدف و به دست آوردن آن از هر راه ممكن، حتي ابزار نامشروع و ...» مي‌باشد. فراموش نشود كه امام علي (ع) فرمود: للحق دوله وللباطل جوله[12] «حق را دولتي است و باطل را جولاني»

منابع براي مطالعه:
1 ـ جعفري، محمد تقي، حكمت اصول سياسي اسلام، تهران، بنياد نهج البلاغه، بهار 1369.
2 ـ معرفت محمد هادي، ولايت فقيه، قم ، التمهيد، 1377.
3 - محمدي ري شهري، محمد، سياست نامة امام علي (ع) ترجمة مهدي مهريزي، قم، دارالحديث، 1379.
4 ـ قاضي‌زاده، كاظم، انديشه‌هاي فقهي ـ سياسي امام خميني (ره)، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، 1377.
5 ـ فاضلي، قادر، حكمت سياسي يا سياست حكيمانه در اسلام، بي‌جا، مؤلف، 1374.

پی نوشتها:
[1] ـ كاظم قاضي‌زاده، انديشه‌هاي فقهي ـ سياسي امام خميني (ره)، مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري ، 1377، ص 60.
[2] ـ ابوحامد عزالي، احياء العلوم، قاهره، 1358، هـ . ق، ج 1، ص 20.
[3] ـ كاظم قاضي‌زاده، همان.
[4] ـ امام خميني (ره)، صحيفه امام، (تهران، مؤسسه‌ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، 1378)، ج 13، ص 432.
[5] ـ محمد تقي جعفري، حكمت اصول سياسي اسلام، تهران ، بنياد نهج البلاغه، بهار 1369، ص 47.
[6] ـ محمد تقي جعفري، پيشين، ص 49.
[7] ـ صبحي الصالح، نهج البلاغه، (قم، منشورات دارالهجره، 1407)، ص 318، خطبة 200 و ر. ك. بحارالانوار، ج 40، ص 193، روايت 77، باب 93.
[8] ـ محمد باقر مجلسي (ره)، بحارالانوار، (تهران، وزارات فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1411 ق) ج 41، ص 150، روايت 45، باب 107.
[9] ـ محمد بن يعقوب الكليني، الكافي (اصول كافي)، ترجمه و شرح سيدجواد مصطفوي، (بي‌جا، انتشارات علميه اسلاميه، بي‌تا)، ج 1، ص 11، كتاب العقل والجهل، حديث 3.
[10] ـ ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، (مصر، بي‌تا، بي‌تا، چاپ دوم)، ج 1، ص 28.
[11] ـ محمدي ري شهري، محمد ، سياست نامه امام (ع) ، ترجمه مهدي مهريزي، قم، دارالحديث، 1379، ص 25.
[12] ـ همان، ص 27.