پرسش :

چرا در زمان گذشته فساد كمتر بود ولي فساد در جامعة‌ الآن بيشتر شده است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قبل از هر چيز تذكر اين نكته لازم است كه اگر بخواهيم مقايسه اي كامل بين دو زمان مختلف داشته باشيم، بايد همة شرايط آن دو زمان را در نظر بگيريم و آنگاه حكم به چيزي كنيم مثلاً اول بايد آمار فساد در زمان گذشته را با جمعيت 30 ـ 20 ميليوني آن زمان در نظر بگيريم و با آمار فساد در حال حاضر با جمعيت 70 ميليوني، مقايسه نماييم و آنوقت نتيجه‌ اي از اين مقايسه را ارائه كنيم. بنابراين نمي توان آمار فساد آن زمان را بدون در نظر گرفتن مجموع جمعيت، با آمار اين زمان باز هم بدون در نظر گرفتن جمعيت اين زمان، در نظر گرفت. و اين مطلب مهمي است كه بايد توجه داشت:
حال با حفظ اين مقدمه نكاتي را از دو زمان گذشته و حال ذكر مي نمائيم تا مقايسه صحيحي انجام دهيم:
الف) زمان گذشته: اين برداشت كه زمان گذشته فساد كمتر بوده است، برداشت صحيحي نيست زيرا:
1 . فساد در دستگاه حاكمه: در زمان گذشته، منشأ همة فسادها و بي بند و باريها، دستگاه حاكمه بوده است. فسادهاي اخلاقي شخص شاه، خاندان شاه، وزراء و ديگر كارگزاران، در هيأت حاكمه فساد بگونه اي بود كه دائماً سرگرم اين امور بودند و حاضر مي شدند همه چيز اين ملت و اين سرزمين را بر سر آن معامله نمايند. براي نمونه به چند مورد اشاره مي شود:
«رژيم شاهنشاهي براي شكستن عجب و حيا و باورهاي ديني و مذهبي جامعه به راحتي به برپاكنندگان اماكن فساد جواز رسمي مي داد و در اكثر خيابانهاي تهران و شهرهاي بزرگ «بار»هاي شبانه فعاليت مي كردند كه در آنها فساد و فحشاء رواج و شيوع داشت....»[1]
2 . ترويج فساد از سوي حاكمان: نه تنها حاكمان در زمان گذشته فاسد بودند بلكه فساد را در جامعه نيز ترويج مي‌كردند و با مظاهر ديني به شدت برخورد مي نمودند كه از جمله مي توان به كشف حجاب و توسعة بي حجابي، برخورد با دستجات عزاداري و روحانيت، احداث فروشگاه هاي مشروبات الكلي در سطح بسيار وسيع، احداث مراكز فساد و فحشاء، فريب دادن زنان جوان و سوق دادن آنان به سوي بي بند و باري و... اشاره نمود.
همانگونه كه ملاحظه مي فرماييد حاكمان نه تنها فاسد بودند بلكه جامعه را نيز رسماً بسوي فساد و تباهي سوق مي دادند. اما در عين حال از توفيق چنداني در زمينة فراگير كردن فساد و فحشاء ـ كه آرزوي ديرينة آنان بود ـ بر خوردار نشدند. عدم توفيق رژيم در ترويج فساد به دلايل مختلفي بوده است كه ذيلاً به برخي از آنها اشاره مي شود:
1 . عدم ارتباط وسيع مردم با شهرها و شهرها با مركز حكومت: در رژيم گذشته كه زندگي، بيشتر بصورت روستانشيني، دامداري و كشاورزي بود، ‌ارتباط مردم با شهرها و نيز ارتباط شهرها با مركز حكومت كه معمولاً مراكز مهم فساد در آنجا بوده است، كم بوده و همين امر موجب عدم توفيق رژيم در گسترش فساد بوده است.
2 . نبودن وسايل ارتباط جمعي به شكل گسترده: يكي ديگر از دلايل عدم موفقيت رژيم در فراگير نمودن فساد. اين بوده است كه غالب مردم از داشتن راديو، تلويزيون و... محروم بودند و همين امر موجب مي شد كه فساد كمتر رواج پيدا كند.
3 . انسجام بيشتر خانواده ها و سنتي بودن بافت خانواده ها: در زمان گذشته سن ازدواج پايين و سطح توقعات نيز بسيار پايين بوده است و از همه مهمتر اينكه خانواده ها از انسجام و ارتباط بيشتري برخوردار بودند و همين امر موجب مي شد تا نوعي نظارت بر زندگي همديگر داشته باشند و حرف شنوي بيشتري از بزرگترهاي فاميل داشته باشند.
ب) زمان حال: قبل از پرداختن و وضعيت كنوني توجه به دو نكته ضروري است:
1 . صالح بودن حاكمان: يكي از امتيازهاي زمان حال نسبت به گذشته اين است كه حاكمان در نظام فعلي، افراد صالح و باتقوا هستند. در نگرش اسلامي و شيعي، ولي فقيه زمامدار جامعه بوده و او مجتهدي عادل،‌ باتقوا و مجتهد است و اگر در طول مدّت ولايت امري، خطايي از او سر بزند، خودبخود از مقام ولايت امري و زعامت امت ساقط خواهد شد. و بقية اركان نظام هم افرادي صالح و باتقوا هستند كه نه تنها فاسد نيستند بلكه با مظاهر فساد نيز در ستيزند.
2 . از آنجا كه نظام جمهوري اسلامي ايران، مبتني بر قانون اساسي است، در بسياري از اصول اين قانون بر رشد و تعالي معنوي مردم تأكيد شده و دولت و نظام نه تنها مروّج فساد نيستند بلكه وظيفة اوليه شرعي و قانوني آنان اين است كه زمينه هاي فساد را از بين ببرند تا مردم در ساية دستورات و احكام حيات بخش اسلام زندگي آرامي داشته باشند.
اما با وجود اين دو نكتة بسيار مهم، عواملي وجود دارند كه موجب رواج فساد در جامعه هستند. اينك برخي از آن عوامل را يادآور مي شويم، اميد است مسئولين دلسوز با شناخت اين عوامل وديگر عوامل رواج فساد، با آنان مبارزه جدي و عملي نمايند.
1 . گسترش ارتباط با خارج: يكي از عوامل مهم گسترش فساد، ارتباط با خارج است كه با انگيزه هاي سياحت، تجارت و تحصيل صورت مي گيرد. اين ارتباطات ممكن است شخص را متأثر از فرهنگ بيگانگان نمايد و وقتي به ميهن خويش برمي گردند در صدد اجراي آنچه كه در خارج ديده اند برمي‌ آيند. البته اين بدان معنا نيست كه ارتباط مردم را با خارج قطع نماييم بلكه منظور اين است كه با تقويت اعتقادات ميان مردم به ويژه نسل جوان مانع از تاثير پذيري آنان از فرهنگ مبتذل غرب شد.
2 . گسترش وسايل ارتباط جمعي: گسترش راديو، تلويزيون، روزنامه ها، مجلات، كتاب ها، ماهواره، اينترنت و... اگر چه داراي آثار و جهات مثبتي نيز هستند اما مي توانند در جهت ترويج فساد نيز بكار گرفته شوند.
3 . ترويج فساد و تهاجم گستردة فرهنگي از سوي دشمنان: از آنجا كه در زمان گذشته هم حاكمان فاسد بودند و هم در مسير ترويج آن گام بر مي داشتند؛ دشمنان، در راستاي ترويج فساد احساس وظيفة كمتري مي كردند اما پس از انقلاب كه هم حاكمان صالح روي كار آمدند و خواستند تا جامعه را به سوي صلاح و رستگاري سوق مي دادند، دشمنان زخم خوردة انقلاب اسلامي با آزمودن راههاي مختلفي چون تحريم اقتصادي، حملة نظامي و .... به بن بست رسيدند اين بار با طرحي نو يعني با تهاجم فرهنگي به مصاف ملّت قهرمان ايران برآمدند و با ترويج فساد و بي مبالاتي در بين مردم و بويژه نوجوانان و جوانان، سعي در استحالة فرهنگي و از بين بردن فرهنگ خودي، دارند. براي نمونه ديويدكيو مأمور سازمان سيا ـ CIA ـ و روابط اين سازمان با برخي گروه ها و عناصر ضدانقلاب مي گويد: «مهمترين حركت در جهت براندازي جمهوري اسلامي تغيير فرهنگ جامعة فعلي ايران است و ما مصممّ به آن هستيم.»[2]
همانطور كه ملاحظه مي كنيد دشمنان، تمام تلاش خويش را در جهت تغيير فرهنگ اسلامي و ترويج فساد و بي بند و باري، به كار گرفته اند و در اين راه از هيچ كوششي دريغ نمي كنند.
4 . القاء شبهات از سوي برخي محافل روشنفكري: يكي ديگر از عوامل گسترش فساد، القاء شبهات و متزلزل ساختن پايه هاي ديني و اعتقادي مردم و در نتيجه سوق دادن آنان بسوي بي تفاوتي و ولنگاري است. دامن زدن به اصل تسامح و تساهل و نيز طرح مباحثي چون حريم عمومي و خصوصي از جمله كارهايي است كه براي سست كردن پايه هاي اعتقادي مردم و بويژه نوجوانان و جوانان صورت مي گيرد.
5 . تبليغات مسموم عليه حوزه هاي علميه، علماء، مراجع و روحانيت: ‌دشمنان اسلام به خوبي اين حقيقت را دريافته اند كه همواره حوزه هاي علميه و روحانيت ميدان دار مبارزه با فساد و نيز جريان‌هاي خطرناك روشنفكري هستند. از اين‌رو مستقيم و يا با كمك ايادي خويش در داخل سعي دارند حريم و قداست حوزه‌ها، علماء و روحانيت را شكسته و مردم را از اطراف آنان پراكنده نمايند. بديهي است كه جداشدن مردم و بويژه جوانان از چنين نهادهايي، جز تباهي و آلوده شدن به انواع فسادها ارمغان ديگري نخواهد داشت.
اما عليرغم همة تلاش‌هايي كه دشمنان در طول مدت بعد از انقلاب كرده اند اما توفيق چنداني در جهت فاسدكردن جوانان بدست نياوردند. و امروزه ما شاهد آن هستيم كه با وجود تبليغات مسموم گرايش جوانان به مذهب بيشتر شده مانند حضور گستردة جوانان در مساجد، در دعاي عرفه، در ايام اعتكاف، در محرم و صفر و ... نتيجه آنكه همان طور كه بيان شد شرايط و وضعيت زمان قبل از انقلاب به گونه اي بود كه عوامل دروني يعني نظام حاكم (طاغوت) در جهت فساد جوانان تلاش مي كرد ولي به علت محدوديت ها و موانع ذكر شده نتيجه مطلوب آنها حاصل نشد. امّا در زمان بعد از انقلاب هر چند كه نظام حاكم و خواست و اراده جمعي جهت اصلاح و زدودن فساد بوده است ليكن به جهت اينكه ابزار دشمن جهت تهاجم فرهنگي گسترده تر شد (مانند ماهواره و گسترش ارتباطات و رسانه ها) نيست به زمان طاغوت وضعيت متفاوت شد اما با اين حال در اين شرايط هم خواسته مورد نظر خواهان ملت ايران در رواج فساد بدست نيامد ليكن نقاط ضعفي در بخش هايي از نظام برخي اوقات مشاهده مي شود. كه اميد است مسئولين دلسوز آن رخنه ها را بر طرف كنند تا مظاهر فساد از جامعه ما به طور كلي محو گردد. نيز اين شبهه كه ممكن است در برخي از اذهان بوجود آيد كه انقلاب درباره جلوگيري از فساد نتوانسته كاري كند و زمان طاغوت فساد كمتر بود بر طرف مي شود زيرا همان طور كه بيان شد عوامل فساد آور زيادي است كه ربطي به نظام جمهوري اسلامي ندارد و اين عوامل از بيرون از حاكميت نظام تقويت مي گردند. علاوه بر آن كه يقيناً اگر حكومت طاغوت فرصت بيشتري پيدا كرده بود مصيبت ها ذكر مفاسدي را بر جوانان ما تحميل و ترويج مي كرد كه جبران آن قابل تصور نبود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1 . خاطراتي از خاندان پهلوي، اسدالله محمدي نيا.
2 . قلّه هاي قدرت، نورمحمد عسگري.
3 . انقلاب و ارزشها، علي ذوعلم.
4 . انقلاب اسلامي و ريشه ها، عباسعلي عميد زنجاني.
5 . انقلاب و ريشه ها، دكتر حبيب الله طاهري.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . اسكندر دلدم، خاطرات من و فرح پهلوي، تهران، موسسه انتشارات به آفرين، چاپ سوم، 1381، همان، ج 2، ص 514.
[2] . خرم، مسعود، هويت، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي حيان، شهريور 76، چ اول، ص 18.