پرسش :

چگونه نماز انسان را از گناه باز مي‏دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
مقدمه: (1) عبادت به معناي اظهار ذلّت، عالي‏ترين نوع تذلّل و كرنش در برابر خدا است.
در اهميت آن، همين بس كه آفرينش هستي و بعثت پيامبران براي عبادت است.(2)
آنچه انسان را به پرستش و بندگي خدا وادار مي‏كند، اموري است، از جمله: 1- عظمت خدا؛ 2- احساس فقر و وابستگي انسان در برابر خدا؛ 3- توجه به نعمت‏هاي الهي؛ 4- كشش فطري انسان. بارزترين نوع عبادت و مصداق بندگي "نماز" است. اينك به گوشه‏اي از نظرهاي مكتب وحي پيروان نماز، توجه فرماييد:
نماز سيماي مكتب و پايه و ستون دين است. نماز، كليد بهشت، وسيله نزديك شدن انسان به خدا و كوبنده شيطان است. نماز، رابطه مطلق مخلوق با خالق و وسيله تشكر از خداوند بر نعمت‏هاي اوست. علاوه بر آنچه گفته شد، رفتار اولياء خدا نيز اهميّت و جايگاه نماز را بيان مي‏كند:
حضرت عيسي‏عليه السلام در گهواره هم مي‏گويد: خداوند مرا تا زنده هستم به نماز و زكات سفارش كرده است.(3)
امام حسين‏عليه السلام حتي ظهر عاشوا در ميدان مبارزه در برابر تيرهاي دشمن هم نماز ظهر را رها نكرد.
حضرت ابراهيم‏عليه السلام همسر و كودك خويش را در بيابان‏هاي داغ مكه كه آن هنگام هيچ آب و گياهي نداشت، مسكن داد و گفت: "خدايا، تا نماز به پا دارند"(4)
پيشوايان معصوم ما، هنگام نماز، رنگ خود را مي‏باختند و مي‏فرمودند: وقت اداي امانت الهي و حضور در پيشگاه و درگاه الهي است. حال با توجّه به مقدمه بالا بايد گفت:
طبيعت نماز از آن‏جا كه انسان را به ياد نيرومندترين عامل بازدارنده يعني اعتقاد به مبدء و معاد مي‏اندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشاء و منكر است.
انساني كه به نماز مي‏ايستد، تكبير مي‏گويد، خدا را از همه چيز برتر و بالاتر مي‏شمرد، به ياد نعمت‏هاي او مي‏افتد، حمد و سپاس او مي‏گويد، او را به رحمانيت و رحيميت مي‏ستايد، به ياد روز جزاي او مي‏افتد، اعتراف به بندگي او مي‏كند، از او ياري مي‏جويد، صراط مستقيم از او مي‏طلبد و از راه كساني كه غضب بر آن‏ها شده و گمراهان، به خدا پناه مي‏برد. (مضمون سوره حمد)
بدون شكّ در قلب و روح چنين انساني، جنبشي به سوي حق و حركتي به سوي پاكي و جهشي به سوي تقوي پيدا مي‏شود. براي خدا ركوع مي‏كند و در پيشگاه او پيشاني بر خاك مي‏نهد، غرق در عظمت او مي‏شود و خودخواهي و خود برتر بيني‏ها را فراموش مي‏كند.
شهادت به يگانگي او مي‏دهد، گواهي به رسالت پيامبرصلي الله عليه وآله مي‏دهد. بر پيامبرش درود مي‏فرستد و دست به درگاه خدا بر مي‏دارد كه در زمره بندگان صالح او قرار گيرد. (تشهد و سلام)
همه اين امور موجي از معنويت در وجود او ايجاد مي‏كند، موجي كه سدّ نيرومندي در برابر گناه محسوب مي‏شود. اين عمل چند بار در شبانه روز تكرار مي‏گردد، هنگامي كه صبح از خواب بر مي‏خيزد در ياد او غرق مي‏شود.
در وسط روز هنگامي كه غرق زندگي مادي شده و نيز در پايان روز و آغاز شب پيش از آن‏كه به بستر استراحت رود با او راز و نياز مي‏كند. از اين گذشته به هنگامي كه آماده مقدمات نماز مي‏شود خود را شستشو مي‏دهد، پاك مي‏كند، حرام و غصب را از خود دور مي‏سازد و به بارگاه دوست مي‏رود. همه اين امور تأثير بازدارنده در برابر خط فحشاء و منكرات دارد. اما هر نمازي به همان اندازه كه از شرايط كمال و روح عبادت برخوردار است، انسان را از گناه باز مي‏دارد. به عبارت ديگر: نهي از فحشاء و منكر سلسله مراتب و درجات زيادي دارد و هر نمازي به نسبت رعايت شرايط، داراي بعضي از اين درجات است. ممكن نيست كسي نماز بخواند و هيچ گونه اثري در او نبخشد. هر چند نمازش صوري باشد و او به گناه آلوده باشد.
البته اين‏گونه نماز تأثيرش كم است و اين‏گونه افراد اگر همان نماز را نمي‏خواندند از اين هم آلوده‏تر بودند.
در حديثي از پيامبر گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله چنين مي‏خوانيم: جواني از انصار نماز را با پيامبرصلي الله عليه وآله ادا مي‏كرد اما با اين حال آلوده گناهان زشتي بود، اين ماجرا را به پيامبرصلي الله عليه وآله عرضه داشتند، فرمود: "إنّ صَلوتَه تَنْهَاهُ يَوْماً" "سرانجام نمازش روزي او را از اين اعمال پاك مي‏كند."(5)
نماز آب زندگاني است كه بيماران مبتلا به گناه و نيز محتضران مشرفِ به مرگِ روح را درمان يا احيا مي‏كند، چنان كه گناه به مثابه مرض يا مرگ است كه مبتلايان به خود را بيمار مي‏كند يا مي‏ميراند و پرهيزكاران در پرتو نماز، قرب ويژه‏اي پيدا مي‏كنند و به هر ميزان كه نماز آن‏ها با اخلاص بيشتري همراه و مقبول‏تر باشد، تقواي آنان كامل‏تر است.(6)
از آن‏جا كه خواه ناخواه نماز انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته مي‏كند، لذا وسيله شستشوي از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است. لذا در حديثي مي‏خوانيم: پيامبرصلي الله عليه وآله از ياران خود سؤال كرد: "اگر بر در خانه يكي از شما نهري از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهد، آيا چيزي از آلودگي و كثافت در بدن او مي‏ماند؟ عرض كردند: نه، فرمود: نماز درست همانند اين آب جاري است، هر زمان كه انسان نماز مي‏خواند گناهاني كه در ميان دو نماز انجام شده است از ميان مي‏رود."
و به اين ترتيب جراحاتي كه بر روح و جان انسان از گناه مي‏نشيند، با مرهم نماز التيام مي‏يابد.
همچنين نماز، سدّي در برابر گناهان آينده است، چرا كه روح ايمان را در انسان تقويت مي‏كند و نهال تقوي را در دل پرورش مي‏دهد و مي‏دانيم ايمان و تقوي نيرومندترين سدّ در برابر گناه است.
نماز قطع نظر از محتواي خودش، با توجه به شرائط صحت، دعوت به پاك سازي زندگي مي‏كند، چرا كه مي‏دانيم مكان و لباس نمازگزار، فرشي كه بر آن نماز مي‏خواند، آبي كه با آن وضو مي‏گيرد و غسل مي‏كند، محلي كه در آن غسل و وضو انجام مي‏شود بايد از هر گونه غصب و تجاوز به حقوق ديگران پاك باشد و كسي كه آلوده به تجاوز و ظلم، ربا، غصب، كم فروشي، رشوه خواري و كسب اموال حرام باشد چگونه مي‏تواند مقدمات نماز را فراهم سازد؟ بنابراين تكرار نماز در پنج نوبت در شبانه روز خود دعوتي است بر رعايت حقوق ديگران(7)
نماز علاوه بر شرائط صحت، شرائط قبول (كمال) دارد كه رعايت آنها نيز يك عامل مؤثر ديگر براي ترك بسياري از گناهان است.
اما از آن‏جا كه هدف در اين نوشتار برگزيده نوشتن است، در صورت تمايل مي‏توانيد به كتاب‏هاي نوشته شده در اين زمينه مراجعه نماييد:
1- رساله نوين، ج 1، ص 115-170.
2- از ژرفاي نماز، ص 7-64.
3- حكمت عبادات، ص 9-126.
4- اسرار عبادات، ص 39-51 و 297-302.
در پايان به عنوان حُسن ختام اين نوشتار، قسمتي از حديثي كه از امام علي بن موسي الرضاعليه السلام نقل شده تبرّك مي‏جوييم:
«مداومت ذكر خداوند در شب و روز كه در پرتو نماز حاصل مي‏گردد، سبب مي‏شود كه انسان، مولي و مدبّر و خالق خود را فراموش نكند و روح سركشي و طغيانگري بر او غلبه ننمايد و همين توجه به خداوند و قيام در برابر او، انسان را از معاصي باز مي‏دارد.(8)
پي نوشت ها:
1) محسن قرائتي، پرتوي از اسرار نماز (تهران: ستاد اقامه نماز، 1374) ص 83-15.
2) قرآن كريم، سوره ذاريات: 56. نحل: 36.
3) مريم: 31.
4) ابراهيم: 37.
5) آية اللّه مكارم شيرازي، تفسير نمونه (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375) ج 16، ص 284.
6) آية اللّه جوادي آملي، تفسير تسنيم (قم، انتشارات اسوه، 1378) ج 1، ص 186.
7) آية اللّه مكارم شيرازي، تفسير نمونه (تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1375) ج 16، ص 293.
8) وسائل الشيعه، ج 3، ص 4.