پرسش :

گفته مي شود كه تنها معصومين ـ عليهم السلام ـ هستند كه قرآن را تفسير مي كنند از طرفي همه وظيفه دارند احاديث اهل بيت را با قرآن تطبيق دهيم اگر چنين است معيار اصلي تطبيق چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قرآن كريم داراي ظاهر و باطن و تأويل و تنزيل است و علم به باطن و تأويل قرآن كريم نيز در اختيار معصومين ـ عليهم السلام ـ است و آن بزرگواران به مقام مكنون قرآن، راه دارند. بنابراين: علم به مجموع قرآن اعم از ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل، در اختيار معصومين ـ عليهم السلام ـ است؛ اما استفاده از ظواهر الفاظ قرآن، در حد تبيين كلّيات دين با رعايت شرايط ويژة آن، بهرة همگان است.[1]
گروهي از مسلمانان (اخباريين) با استناد به برخي روايات غير معتبر، معتقد شدند كه آيات قرآني و احاديث نبوي، رمزگونه است، و جز معصومين، آنها را نمي فهمند، و براي اعتقاد خودشان، دلائلي ايراد كرده اند.
امّا علماي بزرگي همچون مرحوم وحيد بهبهاني، ميرزاي قمي و شيخ انصاري، به تفصيل به اخباريين پاسخ داده اند. مرحوم محقق قمي مي گويد: «اين روايات (كه اخباريان، انحصار فهم قرآن به معصومي ـ عليهم السلام ـ را از آن فهميده اند) ظاهر يا صريح است كه مراد، علم به همة (ظاهر و باطن و تنزيل و تأويل) قرآن است، و اين امري مسلّم و مورد قبول است... و اگر چنين مدّعايي در اخبار صريح و صحيح نيز آمده باشد، يا بايد آنرا توجيه كرد و يا علم آنرا به اهلش واگذاشت. ليكن چنين اخباري، نيست».[2]
اگر قرآن معمّا گونه و رمز، بين خدا و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ باشد، و دسترسي به مطالب آن مقدور ديگران نباشد، نمي تواند معيار ارزيابي احاديث، قرار گيرد. زيرا معمّا، هيچ گونه پيام و داور ندارد تا ترازوي سنجش احاديث قرار گيرد. پس معصومين ـ عليهم السلام ـ هرگز اصل فهم قرآن را به خود منحصر نساختند، و دَرِب فهم آنرا، به روي مردم نبستند، و در اخبار معصومين، نيامده است كه مردم از قرآن، بهره اي جز تلاوت، ندارند. حتي اگر اين مطلب در برخي روايات آمده باشد، چون با خطوط كلّي قرآن و نيز با خود سنّت قطعي معصومين، در تضاد است، بايد فهمش را به اهلش واگذاريم. اوصافي ماند «كتاب مبين»، «نور» و «تبيان كل شيء»،كه دربارة قرآن آمده، اختصاصي به معصوم ـ عليهم السلام ـ ندارد تا قرآن كريم براي ديگران، داراي چنين اوصافي نباشد. زيرا اوصاف مذكور، دربارة كتاب هدايت است و كتاب هدايت، در مقام رهبري، داراي چنين اوصافي است، و مقام رهبري نيز عام است و اختصاصي به معصوم ندارد. مثلاً ظاهر آية «قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبِينٌ»[3] خطاب به همة انسانهاست، اختصاص به معصوم ندارد و در مقام هدايت است.
البته «كتاب مكنون»[4] كه غير از «مطهرّون» به آن دسترسي ندارد، مرحلة كمال و نهايي آن است که، اختصاص به اهل بيت طهارت دارد، چنانكه «لارَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ»[5] نيز از برخي جهات چنين است.
ممكن است انحصار فهم قرآن به معصوم ـ عليهم السلام ـ از برخي روايات، استظهار شود؛ نظير آنچه از امام باقر ـ عليه السلام ـ رسيده است؛ «إنما يعرف القرآن من خوطب به»؛ ليكن چنين برداشتي، مخالف با ظاهر خود قرآن كريم است كه همگان را به اموري مانند تدبّر، تحدّي و تعقّل، دعوت كرده است و حديثي كه مخالف قرآن باشد، معتبر نيست. پس مراد از اين گونه احاديث، احاطة تام بر همة ابعاد قرآن اعم از ظاهر و باطن، مطلق و مقيّد، عام و خاص و ناسخ و منسوخ و نظاير آن است؛ چنانكه خطابهاي قرآن كريم نيز، يكسان نيست، بلكه پيام و مضمون برخي از خطابها را، تنها مخاطبان اصيل معصومين ـ عليهم السلام ـ مي توانند به كنه آن دست يابند. خداوند متعال گاهي به عنوان «يا أيها الناس»، زماني به عنوان «يا أهل الكتاب»، گاهي به عنوان «يا أيها الذين آمنوا» و زماني به عنوان «يا أولي الأبصار» و «يا أولي الألباب»، و گاهي به عنوان «يا أيها الرسل» و بالاخره زماني به عنوان «يا أيها الرسول» كه مختصّ به رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ است، آيه نازل مي كند و عناوين ياد شده، يكسان نيست، و استنباطها نيز مساوي، نخواهد بود؛ يعني استنباط جامع، كامل و كنه معارف قرآن، در انحصار اهل بيت عصمت و طهارت ـ عليهم السلام ـ است كه حق تماس با كتاب مكنون را دارند.
بنابراين، مدّعا اين است كه فهم قرآن كريم در حدّ تفسير (و نه تأويل) و فهم ظواهر الفاظ آن، ميسور همگان است و نه تنها معصومين آنرا، به خود منحصر نساختند، بلكه مردم را به آن تشويق و ترغيب كرده اند. برخي از شواهدي كه اين مدعا را اثبات يا تأييد مي كند، به اجمال ذكر مي شود:
1. دلايلي كه در اثبات عمومي بودن زبان قرآن، ذكر شد. مثل نور و تبيان بودن قرآن، دعوت و ترغيب همگان به تدبّر در قرآن و فرا خواندن جهانيان به آوردن كتابي همانند آن (تحدّي).
2. حديث شريف ثقلين كه به صراحت، انسانها را به تمسك به قرآن، همانند اعتصام به عترت فرا مي خواند.
3. رواياتي كه نافذ بودن شروط گوناگون در داد و ستدها را در گرو عدم مخالفت با قرآن مي داند؛ مانند اينكه امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد:
«من اشترط شرطاً مخالفا لكتاب الله، فلا يجوز و لايجوز علي الذي اشترط عليه. و المسلمون عند شروطهم ممّا وافق كتاب الله عزوجل». همچنين آن حضرت مي فرمايد: كل شيء خالف كتاب الله باطل» از اين گونه روايات بر مي آيد كه قرآن به صورت يك اصل و مرجع مستقل بايد در جامعة انساني، حاكم باشد و فهم آن نيز براي همة صاحب نظرانِ روشمدار، ميسور و امكان پذير است. اگر قرآن جز از طريق روايات، قابل فهم نبود، رجوع به قرآن براي ارزيابي صحت روايات، قابل فهم نبود، رجوع به قرآن براي ارزيابي صحت روايات و يا شروط معاملاتي، لغو بود. اگر قرآن تنها براي تلاوت بود، هرگز خود معصومين ـ عليهم السلام ـ ، اينگونه جامعه بشري را به آن ارجاع نمي دادند.
4. امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ ، شاگردان و مخاطبان خود را در زمينه هاي گوناگون، به قرآن، ارجاع مي دادند؛ مانند عقايد و معارف، مسائل حقوقي و اجتماعي، احكام فقهي و ادب تلاوت قرآن كريم كه براي جلوگيري از اطاله، يك مثال ذكر مي شود، «امام سجاد ـ عليه السلام ـ در پاسخ پرسشي دربارة توحيد فرمودند:
چون در آخرالزمان، انسان هايي متعمّق و ژرف نگر خواهند آمد، خداوند سبحان سوره اخلاص و آيات آغازين سورة حديد را، دربارة توحيد نازل كرد». اگر بهره انسان ها از قرآن كريم. تلاوت صرف بود، ژرف نگري و استخراج معارف بلند توحيدي از آن جايي نداشت. در حالي كه طبق حديث مزبور، متعمّقان معرفتي، مجاز بلكه موظفند در آن غوص كرده. بهره ور گردند.
استدلال به قرآن و توجيه مردم با آيات آن، دعوت به فهم قرآن است؛ زيرا اگر فهم قرآن كريم از مردم سلب شده بود، هرگز معصومين ـ عليهم السلام ـ ، شاگردان و مخاطبان خود را به قرآن ارجاع نمي دادند، بلكه به آنها مي گفتند: ما امام و حجت حق بر شما هستيم و آنچه به قرآن اسناد مي دهيم (حتي در حدّ ظواهر و تفسير) شما بايد آنرا بپذيريد و حق سؤال نيز نداريد.
تعبير «إنّ هذا و شبهه يعرف من كتاب الله»[6] در جواب امام باقر ـ عليه السلام ـ به عبدالأعلي، نشانة آن است كه مسلمانان بايد آنچه در قرآن كريم آمده، فرا گيرند و در اموري كه قرآن، مردم را به پيامبر اكرم و جانشينان آن حضرت ارجاع داده است، به آنان رجوع كنند.[7]
بنابراين فهم قرآن و تفسير آن و فهم ظواهر ألفاظ آن، براي همه صاحب نظران روشمدار و متعمّقان، امكان پذير است، و مي توانند احاديث را با قرآن كريم که اصل و مرجع مستقل است، تطبيق دهند و آنها را كه موافق با قرآن است، اخذ كنند، و آنهايي را كه موافق با قرآن نيست به عنوان باطل شناسائي كنند، چنانكه امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: «... و كل حديثٍ لايوافق كتاب الله، فهو زخرفٌ»،[8] يعني هر حديثي كه موافق كتاب خدا نباشد، باطل است.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان، علامه طباطبائي (ره).
2. قرآن كريم از منظر امام رضا ـ عليه السلام ـ ، آيت الله جوادي آملي.
3. پژوهشي پيرامون آخرين كتاب الهي، دكتر رجبعلي مظلومي.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جوادي آملي، تفسير تنسيم، قم، انتشارات اسراء، چ اول، 1378ش، ج 1، ص 87.
[2] . قوانين الاصول، ج 1، ص 397.
[3] . مائده/ 15.
[4] . واقعه/ 78.
[5] . انعام/54.
[6] . وسائل الشيعه، ج 1، ص 327.
[7] . تفسير تسنيم، ج 1، ص 96-86.
[8] . اصول كافي، ج 1، ص 69.