پرسش :

چرا قرآن از زن و مرد يكسان سخن به ميان نمي‌آورد و تمام سخن خدا، حتي در مسايل مربوط به زنان با مردان است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
اول: آيات قرآني به چند گروه دسته بندي مي‌شوند:
1. آياتي كه اختصاص به صنف مخصوص ندارند، مانند: آياتي كه در آن سخن از «ناس» و يا «انسان» است، و يا با لفظ «من» ذكر شده است.
2. آياتي كه سخن از مردم دارد، مانند: آياتي كه در آن ضمير جمع مذكر سالم استعمال شده است، و آياتي كه از لفظ «مردم» استفاده شده است و مانند آن، مثل اين‌كه مي‌فرمايد: «يعلمكم ، يعلمهم ... » اين بر اساس فرهنگ محاوره است كه وقتي مي‌خواهند سخن بگويند، مي‌گويند: مردم چنين مي‌گويند، مردم انتظار دارند، مردم در صحنه‌اند، مردم رأي مي‌دهند. اين مردم، در مقابل زنان نيستند، بلكه مردم يعني «توده ناس».
پس نبايد از نحوه تعبيري كه در فرهنگ محاوره و ادب رايج است، چنين برداشت كرد كه قرآن فرهنگ مذكرگرايي دارد. بلكه از باب غلبه، خطاب به صورت مذكر بيان مي‌شود.
3. آياتي كه در آن لفظ مرد و زن به كار رفته است و به صراحت مي‌گويد:
در اين جهت زن و مرد در كار نيست يا فرقي نمي‌كنند ، نظير آن‌جا كه مي‌فرمايد[1]:
1. «من عمل صالحاً من ذكر و انثي و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبه»[2].
2. و نظير آيات سورة توبه: 9/71 ـ سورة احزاب: 33/35 ـ سورة تحريم: 66/5 ـ سورة نساء: 4/34 ـ سورة حجرات: 49/13 ـ سورة مائده: 5/38 و ... .
در اين آيات، زن در كنار مرد به طور مستقيم، مورد خطاب قرار گرفت. مثلاً «يا نساء النبي».
دوم: ذات اقدس اله در قرآن فرمود: من عهده دار تربيت دل و روح انسان‌ها هستم ، و روح و دل انسان‌ها نه مذكر است و نه مؤنث، لذا در قرآن موضوع زن و مرد را نفي مي‌كند تا جايي براي بيان تساوي يا تفاوت بين اين دو باقي نماند، لذا اگر در سراسر قرآن كريم و هم چنين در سراسر سخنان عترت طاهره ـ عليهم السلام ـ جستجو شود موردي به چشم نمي‌خورد كه قران كمالي از كمالات معنوي را مشروط به مرد بودن بداند يا ممنوع به زن بودن بشمارد ... در تمام سفرهاي چهارگانه هم زن سالك اين راه است و هم مرد و اگر تفاوتي هست در كارهاي اجرايي است و كارهاي اجرايي يك وظيفه است نه يك كمال. البته در بحث هاي فقهي كه عهده دار تقسيم كار است و مسائل اجرايي را شرح مي‌دهد و آن‌ها مربوط به كارهاي اجرايي است. اما در بحث‌هاي تفسيري، كلامي، فلسفي، و عرفاني هيچ بحث از مرد بودن و يا زن بودن نيست. بلكه مربوط به انسانيت انسان مي‌باشد[3].
سوم: در فرهنگ اسلام زن «عورت» است. عورت يعني، چيزي كه آشكار كردن آن ناپسند و زشت است. از اين جهت هر كجا بنا است پوشش و عفت زن حفظ گردد و به ابهت زن ارج نهاده شود، قرآن كريم به صورت غير مستقيم زن را مورد خطاب قرار مي‌دهد. اين يك نكته روان شناسانه و همه پسند است كه ارتباطات رفتاري و غير مستقيم بسيار مؤثرتر از ارتباطات گفتاري و مستقيم است و هيچ وقت تنش و مقاومت منفي را به دنبال ندارد.
چهارم: در نهج البلاغه، پوشش، ارتباط غير مستقيم و حفظ عفت كلام در ارتباط با زنان، به عنوان حقوق زنان مطرح شده است. پوشش به عنوان حق مسلم زنان شناخته شده است و كشف حجاب به عنوان ظلم بزرگ بر زنان.
پنجم: از اين که گفته شد: تمام روي سخن خداوند با مردان است صحيح نيست و حال آن‌كه در قرآن مجيد سوره‌اي مستقل به نام «سورء مريم» به عنوان زن نمونه آمد. سوره‌اي ديگر به نام «سورة كوثر» همچنين سوره‌اي ديگر به نام «سورة نساء» يعني زنان، در قرآن مجيد آمده و در 176 آيه، مو به مو حقوق فردي و اجتماعي زنان را بر شمرده است.
بنابراين، ضرورت دارد پرسشگر محترم در منابع و مباني ديني مانند قرآن كريم و روايات، مطالعه بيشتري داشته باشد و اگر اين زحمت را به جان بخرد، روشن خواهد شد، نه تنها در اين زمينه ضعفي وجود ندارد بلكه اسلام عزيز در ارج نهادن مقام و حقوق زن سنگ تمام گذاشته است. فاطمه زهرا ـ عليها سلام ـ در روايات به «ليلة القدر»[4] معرفي گشته است و از كيماي وجود حضرت زهرا ـ عليها سلام ـ فضه زن نمونه معرفي گشته است، تا جايي كه بخشي از سورة انسان[5] به مقام فاطمه زهرا ـ عليها سلام ـ و كنيزش فضه اشاره دارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي، دكتر غلامعلي حداد عادل.
2. مسئله حجاب، شهيد مطهري.
3. تفسير نور، ج 2، استاد قرائتي.
4. تفسير نمونه، ج 2، ص 113 و ص 115ـ ج 11، ص 276.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . عبدالله، جوادي آملي، زن در آئينة جلال و جمال، انتشارات نشر فرهنگي رجاء، چاپ دوم، 1373، ص87.
[2] . نحل/ 97.
[3] . عبدالله، جوادي آملي، همان.
[4] . تفسير كوفي، تفسير روايي است در يك جلد.
[5] . انسان/ 76 و78 و 79.