پرسش :

سيره رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ را از ديدگاه قرآن كريم چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
براي بررسي سيره پيامبر اكرم(ص) مناسب است تا در دو بخش اين سيره را مورد بررسي قرار دهيم:
الف) حجيت سيره: تمام اعمال، حركات، سكنات، گفته‌ها و اوصاف نفساني كه سيره و سنت پيامبر نام دارد، از طريق وحي انجام مي‌گيرد از اين رو سنت و سيره آن حضرت حجت است، لذا اطاعت از سنت و سيره اطاعت از خداوند است، مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ.[1] «كسي كه از پيامبر اطاعت كند همانا اطاعت خداوند را نموده». پس اين دو از هم جدا نخواهند بود، زيرا تمام آنچه را مي‌گويد و انجام مي‌دهد از ناحيه خداوند است و هرگز از روي هوي و هوس نمي‌باشد، وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى[2] «هرگز از روي هواي نفس سخن نمي‌گويد، آنچه آورده چيزي جز وحي نيست كه به او وحي شده است» بر همين اساس است كه فرمود:
إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى[3] «تنها از آنچه به من وحي مي‌شود، پيروي مي‌كنم».
و چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي همگان اسوه حسنه است «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»،[4] پس بايد آنچه كه رسول خدا براي مردم آورده بگيرند و اجرا كنند و آنچه كه از او نهي كرده از آن خودداري كنند. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا،[5] آنچه كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي شما آورده بگيريد و آنچه را كه از آن نهي كرده، از آن خودداري كنيد.»
ب) سيره پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن: در مورد سيره پيامبر در قرآن بحث گسترده‌اي است كه به طور اختصار به بعضي از آنها اشاره مي‌كنيم:
1. دلسوزي نسبت به امت: پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر به مردم دلسوز بود و در صدد هدايت آنها بود كه قرآن آن را اين گونه بيان مي‌فرمايد: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدِيثِ أَسَفاً[6] «شايد جان خود را به دنبال آنان، آن گاه كه به رسالت تو ايمان نياوردند از دست بدهي.»
اين نشان از سعي و تلاش پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسلام در هدايت امت دارد تا جايي كه خود را در پرتگاه هلاكت و نابودي قرار مي‌دهد تا مردم را هدايت كند؛
خداوند در جايي ديگر مي‌فرمايد: وَ لا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ لا تَكُنْ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ[7]؛ «بر گستاخي كافران غم مخور، از مكر و حيله آنان بر خود فشار مده.» نيز مي‌فرمايد: فَلا تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَراتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِما يَصْنَعُونَ[8]؛ «جان خود را به اثر شدت تأسف به آنها از دست مده، خداوند از آنچه كه انجام مي‌دهند، آگاه است»[9]
2. تطهير امت اسلامي: يكي از كارهاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اين است كه مطهر امت اسلامي است چون خود پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاك و مطهر است، لذا امت خويش را پاك مي‌كند: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[10] «از اموال آنها صدقه‌اي بگير تا به وسيله آن پاك و پاكيزه‌شان سازي برايشان دعا كن، زيرا دعاي تو براي آنان آرامش است».
زكات در اين آيه براي نمونه است، زيرا تمام دستورات اسلامي پاك كننده است و كسي كه دستورات اسلام را انجام بدهد به طهارت مي‌رسد، در آيه فوق به پيامبر خطاب مي‌كند و اين جمله «تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ» وصف صدقه نيست، زيرا ضمير «ـها» به صدقه بر مي‌گردد، لذا ضمير «هم» در تطهرهم و تزكيهم به صدقه بر نمي‌گردد با اين توصيف معناي آيه اين مي‌شود كه اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ : با گرفتن صدقه از اموال مردم، خود مردم را تطهير و تزكيه مي‌كني.[11]
3. رأفت و رحمت پيامبر نسبت به امت: رحمت و رأفت از صفات خداوند است، رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ مظهر اين صفات الهي است، وقتي كه پيامبر از مردم زكات مي‌گيرد، خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ[12] «اي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ براي آنها دعا كن زيرا دعاي تو براي آنها آرامش است، لذا آن حضرت مي‌فرمايد: «زندگي من براي شما خير است مرگ من هم براي شما خير است»[13]
4. صبر و پايداري: خداوند مسئوليت سنگيني بر عهده پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ قرار داد و فرمود: إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً[14]، ما گفتار سنگيني را به تو وحي مي‌كنيم.»، اين گفتار سنگين همان رسالت جهاني اوست، انجام اين رسالت جز با پايداري و صبر ممكن نيست، لذا خداوند در آيات متعددي پيامبر را دعوت به صبر مي‌كند؛ وَ لِرَبِّكَ فَاصْبِرْ[15] «براي خدا در طريق ابلاغ رسالت بردبار باش»؛ فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَسْتَعْجِلْ،[16] «بسان پيامبران اولوا العزم صبر نبي و درباره آنها عجله نكن. »؛ فَاسْتَقِمْ كَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَكَ[17] «بنابراين همان گونه كه فرمان يافته‌اي استقامت كن همچنين كساني كه با تو به سوي خدا آمده‌اند».
پس از اين آيات استفاده مي‌شود كه اين سيره پيامبر، همان صبر و استقامت مي باشد و ديگر اين كه اين امر فقط وظيفه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نيست بلكه تمام كساني كه از شرك به سوي ايمان باز گشته‌اند، بايد استقامت كنند.[18]
سراسر زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با مشكلات همراه بوده آزارها و اذيت‌هاي فراواني نسبت به او روا مي‌داشتند او را سنگباران مي‌كردند، محاصره اقتصادي و سياسي مي‌نمودند، ياران او را شكنجه و آزار مي‌دادند او را دشنام و ناسزا مي‌گفتند، گاه او را ديوانه و گاه ساحر خطاب مي‌كردند، اما در تمام اين مشكلات شكيبا و صبور بود و با اين صبر و استقامتي كه پيشه كرد باعث شد كه دينش جهاني شود، بايد مؤمنين به اين سيره اقتداء كنند، لذا علي ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: صبر و استقامت به رهبران و زمامداران واجب است، زيرا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ، همين معنا را بر دوستان و اهل طاعتش نيز واجب كرده است، زيرا مي‌گويد براي شما در زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اسوه نيكويي است.[19]
5. خلق عظيم: « وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ[20]، تو بر خويي بزرگ هستي» يكي از ويژگيهاي برجسته پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در قرآن به عنوان خلق عظيم است «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ،[21] در پرتو رحمت الهي در برابر تندي آنها نرم شدي و اگر خشن و سنگدل بودي از اطراف تو پراكنده مي‌شدند.»
در طول زندگي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ موارد بسيار زيادي ازعطوفت و مهرباني رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ چه در رابطه با كفار و چه در رابطه با مسلمين وجود دارد، مثلاً در جريان فتح مكه، با آن كه مردم مكه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را انواع آزارها و اذيت‌ها كرده بودند امّا وقتي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مكه را فتح كرد همه را آزاد كرد و فرمود: امروز بر شما سرزنشي نيست خدا همگان را مي‌بخشد.[22]
6. گذشت و عفو: يكي از خصايص رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ گذشت و عفو بود، هر چه انسانيت انسان قوي‌تر شود گذشت او بيشتر خواهد شد، و چون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ رحمة للعالمين است و از طرفي هم خدا مي‌دانست كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ اهل چنين خصلتي است لذا او را امر به عفو و گذشت كرد و فرمود: فاعف عنهم[23] «پس از آنها در گذر» پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ آن قدر اهل گذشت بود كه حتي از وحشي كه قاتل عمويش حمزه بود گذشت كرد، زيرا وقتي كه وحشي مسلمان شد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ از او سؤال كرد تو وحشي هستي؟ گفت: بله، فرمود: عمويم حمزه را چگونه كشتي؟ او جريان را براي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گفت، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ گريه كرد و او را بخشيد.[24]
7. مشورت كردن: مشورت كردن با مردم يك نوع احترام به رأي آنها است، اگر شخصي با كسي مشورت كند در حقيقت با اين كارش به او مي‌فهماند كه تو داراي معرفت، عقل و درايت هستي كه من با تو مشورت مي‌كنم و اگر انساني همچون پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنين كاري را انجام دهد، باعث افتخار آن طرف مي‌شود، لذا خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد با مردم مشورت كن، وَ شاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ[25] «در كارها با آنها مشورت كن» لذا پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در جنگ بدر با اصحابش مشورت كرد[26].
8. عبادت: وقتي كه آيه: يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَلِيلاً[27] «اي جامه به خود پيچيده شب را جز كمي بپا خيز» بر پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ نازل تمام شب را به عبادت مي‌پرداخت تا اين كه پاهايش متورم شد لذا خداوند فرمود: ما انزلنا عليك القرآن لتشقي[28]؛ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم كه به زحمت افتي» و همچنين خداوند به پيامبرش فرمود: «ما قروا ما تيسر من القرآن؛[29] اكنون آنچه كه براي شما ميسر است قرآن بخوانيد». معلوم مي‌شود كه خداوند به پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ دستور مي‌دهد كه به خودش آسان بگيرد.[30]
يا اين كه نماز شب كه براي ديگران مستحب است اما بر پيامبر واجب است، «و من الليل فتهجه به نافلة لك؛[31] مقداري از شب را برخيز و نماز بخوان كه آن خاص تو است». و اين عبارت بود كه به مقام محمود رسيد «عسي ان يبعثك ربك مقاماً محموداً؛[32] اميد است كه پروردگارت تو را به مقام در خور ستايش برانگيزد».
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ناسخ التواريخ، محمد تقي سپهر، ج 4.
2. محمد في القرآن، سيد رضا صدر.
3. منشور جاويد، جعفر سبحاني، ج 6.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. نساء/218
.[2] نجم/2 و 3
[3]. انعام/50
[4]. احزاب/21
[5]. حشر/7
[6]. كهف/6
[7]. نمل/70
[8]. فاطر/80
[9]. سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ اول، 1367، ج 6، ص 245
[10]. توبه/103
[11]. طباطبائي، محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، چاپ دوم، 1391ه‍، ج 9، ص 377.
[12]. توبه/103
[13]. سپهر، محمد تقي، ناسخ التواريخ (زندگاني پيامبر)، تهران، انتشارات اساطير، چاپ اول، 1381، ج 4، ص 1813.
[14]. مزمل/5
[15]. مدثر/7
[16]. احقاف/35
[17]. هود/112
[18]. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتاب الاسلاميه، ج9، ص253
[19]. همان، ج 21، ص 384
[20]. قلم/40
[21]. آل عمران/159
[22]. منشور جاويد، همان، ص 245
[23]. آل عمران/159
[24]. سيد رضي صدر، محمد في القرآن، قم، مركز انتشارات اسلامي، چاپ دوم، 1420، ص 78
[25]. آل عمران/159
[26]. محمد في القرآن، همان، ص 81
[27]. مزمل/ 1 ـ 2
[28]. طه/1 ـ 2
[29]. مزمل/20
[30]. محمد في القرآن، همان، ص 109
[31]. اسراء/79
[32]. اسراء/79