پرسش :

با توجه به سال عزت و افتخار حسيني ـ عليه‌السّلام ـ لطفاً عوامل عزت و ذلت را از ديدگاه قرآن بيان كنيد.


شرح پرسش :
پاسخ :
كلمه «عزت» به معناي حالتي است كه مانع شكست و مغلوب شدن انسان مي‌شود، و «ذلت» به معناي نبود حالت عزت و شرافت در انسان است به گونه‌اي كه انسان ذليل، به راحتي شكست را مي‌پذيرد و مغلوب مي‌شود،[1] ميل و علاقه به «عزت» و فرار و تنفر از «ذلت» يك امر فطري است كه در نهاد تمام انسان‌ها وجود دارد، شكوفايي «عزت» نياز به علل و عواملي دارد كه عدم توجه به اين عوامل سبب خاموشي آن مي‌شود، و در مقابل حالت ذلت و مغلوب شدن و پذيرش شكست در انسان تقويت مي‌شود.
انساني كه طعم شيرين عزت را بچشد، هيچ طعم تلخ ذلت و خواري را نمي‌پذيرد، حضرت امام علي ـ عليه‌السّلام ـ مي‌فرمايد: كسي كه نفس عزيز و شريفي دارد، آن را با پليدي گناه، خوار و ذليل نمي‌سازد.[2]
برخي از عوامل عزت از ديدگاه قرآن كريم و روايات اسلامي:
1. تكيه، توكل و ارتباط با خداوند متعال؛ خداوند متعال سرچشمه عزت به معناي واقعي است، و ساير موجودات و مخلوقات در ذات خود فقير و ذليل هستند و همه به خداوند متعال نيازمندند و مالك همه آن‌ها خداوند عزيز است، قرآن كريم مي‌فرمايد: «مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً»[3] كسي كه خواهان عزت است، عزت يكسره از آن خداست.
معناي آية مذكور اين است كه هر كس عزت مي‌خواهد بايد آن را از خداوند متعال طلب كند، زيرا همه عزت مُلك از آنِ خداوند است، و انسان در سايه عبادت و پرستش خدا و تسليم در برابر او و ايمان و عمل صالح به عزت مي‌رسد.
اگر انسان بخواهد به عزت برسد به دو بال كه يكي اعتقاد و پرستش خداي يگانه و ديگري عمل صالح كه در راستاي اعتقاد صورت مي‌گيرد، نياز دارد، خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»[4] سخنان پاكيزه (اعتقادهاي صحيح) به سوي او بالا رود و عمل صالح آن را در بالاتر رفتن كمك مي‌رساند.
حضرت علي ـ عليه‌السّلام ـ مي‌فرمايد: «العزيز بغير الله ذليل؛[5] عزيزي كه عزتش از غير خداست، ذليل است.
2. قرآن كريم و دين مقدس اسلام؛ تمسك به قرآن كريم و استمداد از آن نيز عامل عزت و سربلندي است؛ «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ؛[6] اين كتابي است كه از سوي خداوند عزيز و حكيم نازل شده است.» چون خداوند متعال منشأ عزت و عظمت است، قرآن كريم نيز كه كلام و سخن اوست در بردارندة عوامل عزت و بزرگواري انسان است.
عمل به قرآن كريم و دين مقدس اسلام، عزت و سربلندي را به همراه مي‌آورد، و اين دو پايگاه بزرگ و منشأ عزت و سربلندي براي بشريت بوده و انسان‌ها را از هرگونه ذلت و خواري در دنيا به خاطر مسائل دنيايي و مادي، برحذر مي‌دارد. خداوند متعال مي‌فرمايد: «فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلي صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ وَ إِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَ لِقَوْمِكَ وَ سَوْفَ تُسْئَلُونَ»؛ آنچه را بر تو وحي شده محكم بگير كه تو بر صراط مستقيمي، و اين ماية يادآوري (و عظمت) تو و قوم تو است و به زودي سؤال خواهيد شد.[7]
3. ارتباط با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و اهل‌بيت گرامي آن حضرت؛ رسول گرامي اسلام و اهل‌بيت عزيز آن حضرت ـ عليهم‌السلام ـ مصداق اكمل ارتباط با خدا از راه ايمان به او و عمل صالح و عزت‌آفريني هستند؛ زيرا آن حضرت در مقام اتصال به سرچشمه تمامي كمالات به جايي رسيد كه خداوند درباره او مي‌فرمايد: «وَ إِنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظِيمٍ»؛[8] و تو اخلاق بزرگ و برجسته‌اي داري.» و از جمله فضايل برجستة اخلاقي، عزت و شرافت نفس آن حضرت است.
قرآن كريم در جايي ديگر بر پيروي و ارتباط با پيامبر و اهل‌بيت ـ عليهم‌السلام ـ تأكيد كرده و مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ‏ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَي اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً»؛[9] اي كساني كه ايمان آورده‌ايد! اطاعت كنيد خدا را و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر (اوصياي پيامبر) را... اگر به خدا و روز رستاخير ايمان داريد! اين (كار) براي شما، بهتر و عاقبت و پايانش نيكوتر است.
پس پيروي كردن از پيامبر و جانشينان آن حضرت ـ عليهم‌السلام ـ كه هر كدام متصل به منشأ و سرچشمة عزت هستند، بهتر و باعث خير فراوان و عزت‌مندي مي‌شود.[10]
پيامبر گرامي نه از خود ذلت نشان داد و نه به كسي از مؤمنان اجازه داد تا به ذلت تن بدهند؛ چنان‌كه مي‌فرمايد: هيچ مؤمني نبايد نفس خود را ذليل و خوار بشمارد.[11]
هنگامي كه از حضرت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ درخواست شد كه سخني كه با گوش خود از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ شنيده‌ايد را نقل كنيد، ايشان اين سخن را نقل كردند: خداوند كارهاي بزرگ و رفيع و باشرافت را دوست دارد و كارهاي پست و ذليل را خوش نمي‌دارد.[12]
4. ارتباط با مؤمنان؛ ارتباط با مؤمنان كه افتخار بندگي خدا را دارند و عزت خويش را از سرچشمة اصلي ـ يعني خداوند عزيز ـ گرفته‌اند، مي‌تواند عامل عزت و مانع ذلت‌پذيري باشد، قرآن كريم مي‌فرمايد: «... وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ لكِنَّ الْمُنافِقِينَ لا يَعْلَمُونَ»؛[13] ... و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است، ولي منافقان نمي‌دانند.
عزت و سعادت هيچ‌گاه تحت ولايت كافران و منافقان به دست نمي‌آيد، و خداوند هرگونه ولايت كافران و مشركان را بر مؤمنان نفي كرده و مي‌فرمايد: «وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً»؛[14]... و خدا هرگز براي كافران تسلط بر مؤمنان ننهاده است، و در جايي ديگر مي‌فرمايد: همان‌هايي كه كافران را به جاي مؤمنان، دوست خود برمي‌گزينند آيا اين‌ها مي‌خواهند از آنان كسب عزت و آبرو كنند، با اين‌كه همه عزت‌ها مخصوص خداست.[15]
از آيات مذكور بر مي‌آيد كه كافران و مشركان از نظر منطق و گفتگو و روابط نظامي،‌ سياسي، اقتصادي، اجتماعي و... هيچ‌گونه برتري و ولايتي نسبت به مؤمنان و مسلمانان نخواهند داشت و حق هيچ‌گونه سلطه‌اي بر امور مسلمانان را ندارند.[16]
5. روزي حلال؛ پيامبر گرامي ـ صلي الله عليه و آله ـ روزي و كسب حلال را جهاد قلمداد مي‌كند و مي‌فرمايد: خداوند دوست مي‌دارد كه بنده‌اش را در تلاش براي طلب روزي حلال ببيند.[17] و از كنار سفره‌هاي حلال است كه انسان‌هاي عزيز و شكست‌ناپذير به پا مي‌خيزند، حضرت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ مي‌فرمايد: ...سينه‌‌هاي پاكيزه و طيبي كه ما از آن شير نوشيده‌ايم ذلت را بر ما روا نمي‌داند.[18]
از كلام حضرت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ برمي‌آيد كه كسب رزق حلال در عزتمند شدن انسان‌ها تأثير دارد، و لقمة حلال انسان را از بسياري از مفاسد، ذلت‌ها و خواري‌ها برحذر مي‌دارد، و تأثير روزي حلال است كه انسان‌ها را در برابر سستي و شكست، استوار نگه مي‌دارد و او را به انساني شجاع و باشرف تبديل مي‌كند، انسان شرافتمند معتقد است كه بايد با تلاش و كوشش خود و توكل بر خداوند كسب روزي كرد و براي بدست آوردن روزي و رزق تنها بايد بر تلاش خويش و خداوند تكيه نمود؛ «هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»؛[19] آيا خالقي غير از خدا وجود دارد كه شما را از آسمان و زمين روزي دهد.
انساني كه عزت نفس داشت و روزي خود را تنها از خدا خواست، شرافت و عزت خويش را همواره حفظ مي‌كند. قرآن كريم مي‌فرمايد: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ...»؛[20] و عزت مخصوص خدا و رسول او و مؤمنان است...»، پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ مي‌فرمايد: اگر به ديگران حاجتي داريد با عزت نفس از آنها بخواهيد.[21]
بنابراين، تلاش براي كسب روزي حلال و عزت نفس داشتن و توكل و تكيه بر خداوند متعال و عزت نفس داشتن، باعث عزت و شرافتمندي انسان مي‌شود.
در مسائل حكومت‌داري و مسائل اجتماعي نيز مؤمنان و حاكمان اسلامي نبايد ذلت و خواري و تسلط بيگانگان را در عرصه‌هاي مختلف سياسي، فرهنگي، اقتصادي و... را بپذيرند، بلكه بايد با الگوپذيري از حكومت و قيام امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ اصل عزت و افتخار را، در تمام امور كشورداري جاري و ساري نمايند، و در برابر ستمگران و سلطه‌جويان جهان بايد عزت نفس و بزرگواري خويش را حفظ كنند.[22]
6. مربيان شايسته؛ قرآن كريم، انسان را موجودي شريف و عزيز مي‌داند تا آن‌جا كه دربارة او مي‌فرمايد: «... وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»؛[23] و در وي از روح خود دميدم... و در جايي ديگر او را به عنوان جانشين و خليفه خويش معرفي مي‌كند و مي‌فرمايد: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً»[24] من در زمين جانشيني ـ براي مخلوق پيشين يا نماينده‌اي از خود ـ خواهم آفريد، و براي به عزت و كمال رساندن و نزديك شدن به منشأ و سرچشمه عزت، مربيان و پيامبراني را فرستاد تا با عزت و كرامت، انسان‌ها را تربيت كنند و راه پيمودن و رسيدن به عزت و شرافت را بياموزند، و او را به جايگاه واقعي كه همان انسان عزيز و شرافتمند و جانشين خداوند است برسانند؛ «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ»؛[25] ما رسولان خود را با دلائل روشن فرستاديم، و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان (شناسايي حق و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند،‌و آهن را نازل كرديم كه در آن قوت شديدي است، منافعي براي مردم، تا خداوند بداند چه كسي او و رسولانش را ياري مي‌كنند بي‌آن‌كه او را ببينند، خداوند قوي و شكست ناپذير است.
بنابراين، تكيه بر خدا و كمك جستن از رسول خدا، پيشوايان معصوم ـ عليهم‌السلام ـ و مؤمنان، مانند دانه‌اي در زمين داراي استعداد روح انسان است كه با رزق و روزي حلال بارور مي‌شود، و چنين نهالي نياز به مراقبت و راهنمايي توسط مربيان شايسته‌اي دارد تا شرايط و محيط را براي رشد عزت و افتخار و سربلندي آن فراهم كنند.
حضرت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ كه در جهان مظهر و الگوي عزت و شرافت است از عامل راهنما و مربيان شايسته برخوردار بود و از مربياني همچون پيامبر اكرم، حضرت علي، حضرت فاطمه و امام حسن ـ عليهم‌السلام ـ بهره جست و همواره وصيت پدر بزرگوار خويش را در گوش داشت كه مي‌فرمايد: نفست را از هر زبوني و پستي دور بدار هرچند تو را به نعمت‌هاي بي‌شمار رساند؛ زيرا هرگز برابر آنچه از نفس خويش صرف مي‌كني، عوض نخواهي يافت و بندة ديگري مباش، كه خداوند تو را آزاد گردانيده است.[26]
حضرت امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ مي‌فرمايد: موت في عزّ خير من حياة في ذل مرگ با عزت و شرف از زندگي همراه با ذلت و خواري بهتر است[27] هم چنين آن حضرت فرمود: هيهات منا الذله[28] ذلت و خواري به مراتب از ما اهل‌بيت ـ عليهم‌السلام ـ به دور است. و اين فرياد پر خروش از حنجره‌اي بر مي‌آيد كه در تمام عمر خود با قلبي سرشار از ايمان به خدا و كارنامه‌اي درخشان، مرتبط با رسول اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و مؤمنان بوده و همواره از رزق حلال ارتزاق نموده و در محيطي سالم با مربيان شايسته‌اي عزت را به تمام معنا تفسير كرد و مظهر شرف و جوانمردي قرار گرفت و فرمود:‌ انسان‌هايي كه در فضاي جوانمردي تنفس كرده‌اند و جان‌هاي شريف، مذبح و قتلگاه بزرگواران را بر اطاعت دونان ترجيح مي‌دهند.[29]
قرآن كريم دربارة چنين افرادي كه نَفْسي باشرف و عزت دارند مي‌فرمايد: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي»؛[30] تو اي روح آرام يافته!‌ به سوي پروردگارت بازگرد در حالي هم تو از او خشنودي و هم او از تو خشنود است و در سلك بندگانم داخل شو و در بهشتم وارد شو، و امام حسين ـ عليه‌السّلام ـ مصداق روشن «نفس مطمئنه» است كه خداوند او را عزيز دانسته و به سوي خويش دعوت فرموده است، بنابراين، هر فرد يا اجتماع و حكومتي، اگر بخواهد در دنيا و آخرت عزيز و عزتمند زندگي كند بايد به عوامل مذكور تمسك و عمل كند، در غير اين صورت به عوامل ذلت و خواري تن داده و عوامل ديگري كه در تقابل با عوامل مذكور باشند در واقع همان عوامل ذلت و خواري به شمار مي‌آيند.[31]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. شهيد مطهري، مرتضي، انسان كامل، (قم، انتشارات صدرا)، ص 242.
2. شهيد مطهري، مرتضي. فلسفه اخلاق، (قم، انتشارات صدرا)، ص 190.
3. علامه طباطبايي، محمد حسين، الميزان في التفسير القرآن، همان، ج 3، ص 3ـ10، ج 5، ص 120ـ121؛ ج 10، ص 40؛ ج 17، ص 19ـ20، ج 18، ص 99ـ110 و... .
4. علي اكبر هاشمي رفسنجاني، با همكاري مركز فرهنگ و معارف قرآن، برنامه رايانه‌اي تبيان 4، موضوع عزت، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ك: راغب اصفهاني، مفردات الفاظ القرآن، تهران، مكتبة المرتضوية، ص 344ـ345.
[2] . تميمي آمري، عبدالواحد بن محمد، غررالحكم، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص 231.
[3] . فاطر/ 10.
[4] . فاطر/ 10، ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامية، ج 18، ص 187ـ198.
[5] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، ج 75، ص 10.
[6] . زمر./ 1.
[7] . زخرف/ 43ـ44.
[8] . قلم/ 4.
[9] . نساء/ 59.
[10] . ر.ك: نمونه، همان، ج 3، ص 434.
[11] . حر عاملي، وسائل الشيعه، قم، مؤسسه آل‌البيت ـ عليهم‌السلام ـ ، ج 16، ص 158.
[12] . احسائي، ابن ابي جمهور، غوالي اللاّلي، قم، سيدالشهدا، ج 1، ص 67.
[13] . منافقون/ 8.
[14] . نساء/ 141.
[15] . نساء/ 139.
[16] . ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، همان، ج 4، ص 173.
[17] . شعيري، تاج‌الدين، جامع الاخبار، قم، انتشارات رضي، ص 139.
[18] . مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، همان، ج 45، ص 7.
[19] . فاطر/ 3.
[20] . منافقون/ 8.
[21] . ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهج‌البلاغه، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، ج 20، ص 317.
[22] . ر.ك: مطهري، مرتضي، تعليم و تربيت در اسلام، قم، انتشارات صدرا، ص 211ـ224.
[23] . ص/ 72.
[24] . بقره/ 30.
[25] . حديد/ 25.
[26] . ر. ك: تفسير نمونه، همان، ج 23، ص 370 ـ 377.
[27] . ابن ابي الحديد، عبدالحميد، شرح نهج‌البلاغه، قم، كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، ج 16، ص 93.
[28] . ابن شهر آشوب، محمد، المناقب، قم، انتشارات علامه، ج 4،ص 68.
[29] . سيد بن طاووس، لهوف، تهران، انتشارات جهان، ص 97.
[30] . فجر/ 27ـ30.
[31] . ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه، ج 20، ص 413ـ416؛ مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، همان، ج 26، ص 438.