پرسش :

كفران نعمت و شكر نعمت را با كمك آيات و روايات توضيح داده و بگوئيد شكر نعمت ها به چه گونه اند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
كفران نعمت و نشناختن نعمت هاى الهى و ناسپاسى و صرف نكردن نعمت ها در راهى كه رضاى خداى تعالى در آن است، موجب شقاوت و بدبختى و گرفتن نعمت ها از انسان است و چه بسا سبب عذاب آخرتى نيز مى گردد. خداى تعالى مى فرمايد:
(وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ);[1] به خاطر بياور هنگامى كه پروردگار شما اعلام مى كند كه اگر شكر نعمت هاى مرا به جا آورديد، حتماً آنها را زياد مى كنم و اگر كفران نعمت كرديد پس به راستى كيفر و عذاب من سخت است.
(وَ سَنَجْزِي الشّاكِرِينَ);[2] و به زودى شكر گزاران را پاداش خواهيم داد.
و از آن جا كه هر بنده اى نمى تواند اين صفت حسنه را به جا آورد فرموده است:
(وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ);[3] اندكى از بندگان من شكرگزارند.
رسول الله(صلى الله عليه وآله) فرمود:
الطاعم الشاكر له من الاجر كاجر الصائم المستحب و المعافى الشاكر له من الاجر كاجر المبتلى الصابر و المعطى الشاكر له من الاجر كاجر المحروم القانع[4]; خورنده اى كه شاكر باشد (بى روزه ى مستحبى)، اجرش مثل روزه دار است (كه اميد به ثواب دارد) و اجر تندرستِ شاكر مثل بيمار صابر است و غنىِ شكرگزار (كه در راه خدا مال بدهد يا بگيرد; معطى به صيغه ى اسم فاعل يا معطى به صيغه ى اسم مفعول)، اجرش مثل محرومى است كه قانع باشد.
از امام باقر(عليه السلام) روايت شده است كه يك شب نوبت عايشه بود و حضرت نزد او بود. عرض كرد چرا شما خودتان را به رنج و تعب مى افكنيد (تمام نماز مى خوانى و عبادت مى كنيد)؟ مگر نه اين است كه خداوند تمام گناهان گذشته و آينده ى شما را آمرزيده است؟ (لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ)[5] رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود:
الا اكون عبداً شكورا; آيا بنده ى سپاس گزارى نباشم؟[6]
سعدى مى گويد:
در صورت ظاهر انسان اشرف مخلوقات است و سگ پست ترين مخلوقات; و به اتفاق خردمندان و اهل نظر، سگِ حق شناس به از آدمىِ ناسپاس است.
سگى را لقمه اى هرگز فراموش نگردد گر زنى صد نوبتش سنگ
وگر عمرى نوازى سفله اى را به كم تر چيز آيد با تو در جنگ
ضدّ صفت ناسپاسى، شكرِ منعمِ حقيقى، پروردگار جهان هستى، حضرت بارى تعالى است و شكر به اين است كه تمام آنچه داريم از او بدانيم كه قابل شمارش نيستند.
(وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ);[7] اگر نعمت هاى الهى را بشمريد، نمى توانيد تمام آنها را حساب كنيد.
به راستى خداى تعالى بخشاينده و مهربان است. و بايد از هوا و آب و زمين و امنيّت و اعضا و جوارح و زن و فرزند، كه هر چه بشمارم تمام شدنى نيست، خوشحال باشيم كه مى توانيم آنها را صرف تحصيل رضا و خواست و خشنودى او كنيم; و بايد در دل و جان نيز خيرخواه مخلوق باشيم و شكر نعمت موجب سعادت و رفع بلا و سبب زيادتر شدن آن مى گردد. امام صادق(عليه السلام) فرمود:
ثلاث لا يضّر معهنّ شىء: الدعا عند الكرب و الاستغفار عند الذنب و الشكر عند النعمة[8]; سه چيز است كه با وجود آنها هيچ ضررى به انسان نمى رسد: دعا در وقت گرفتارى و بلا، طلب استغفار و آمرزش در وقت گناه و شكر كردن در هنگام نعمت.
شكر نعمت هاى الهى به چند چيز است:
اوّل، معرفت و شناخت نعمت هاى ظاهر و باطن، كه سرتاپاى انسان غرق نعمت است;
دوّم، نظر و دقّت به پايين دست تر از خود در امور دنيايى، نه به بالاترها، كه اگر اين جور باشد انسان هميشه خود را از خدا طلبكار مى بيند;
سوم، اين كه فرض كند او مرده بود و نمى توانست از اين نعمت استفاده كند، ولى اكنون زنده است و آن را دارد و چه بسيار مردگان و رفتگان كه آرزوى آمدن در دنيا و قدرشناسى از اين نعمت ها را دارند;
چهارم، گرفتارى ها و بيمارى ها و سختى هايى را كه در ايام عمرمان داشتيم به خاطر بياوريم و از اين كه از آنها نجات پيدا كرديم و خلاص شديم آن را غنيمت بشماريم;
پنجم آن كه اگر گرفتارى و مرض و مصيبتى داريم، فكر كنيم اگر بدتر از اين داشتيم چه مى شد و چه مى توانستيم بكنيم.
روزى اگر غمى رسدت تنگدل مباش رو شكر كن مباد كه ازين بد بتر شود[9]
و راه شكرگزارى به زبان تنها نيست، بلكه علاوه بر شكر زبانى، شكر هر نعمتى مناسب خود آن نعمت است، مثلا شكر سلامتى به انجام عبادات واجبه و مستحبه است. شكر مال به پرداخت حقوق واجبه از خمس و زكات و فطره و كفّارات و غيره و هم چنين حقوق مستحبّه از صدقات و خيرات و صله ى رحم و دست گيرى بيچارگان و بينوايان و امثال اين ها; و شكر اولاد به تربيت صحيح دينى و ياد دادن معارف اسلامى است; و شكر اسباب و اثاثيه و وسايل زندگى به كارگشايى براى ديگران و همسايگان است; و شكر آبرو و شخصيت گره گشايى از مشكلات و گرفتارى مؤمنين است. خلاصه شكر هر چيزى مناسب با خود آن نعمت است كه بايد غير از شكر زبانى و حمد و سپاس خدا، شكر عملىِ آن نعمت را نيز به جا آورد.[10]
شكرانه ى بازوى توانا گرفتن دست ناتوان است
اين كه بعضى ها فقط به فكر خودشان هستند و ديگران را هيچ به حساب نمى آورند، نعمتشان دوام نخواهد داشت. سوار اتومبيل است، جا هم دارد، بيچاره اى كنار خيابان منتظر تاكسى است، سوار نمى كند هيچ، پرگاز رد مى شود.
دانى كه چرا خدا به تو داده دو دست من معتقدم كه اندر آن سرّى هست
يك دست به كار خويشتن پردازى با دست دگر ز ديگران گيرى دست
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. سوره ى ابراهيم، آيه ى 7.
[2]. سوره ى آل عمران، آيه ى 145.
[3]. سوره ى سباء، آيه ى 13.
[4]. جامع السعادات، ج 3، ص 192; اصول كافى، ج 2، ص 94.
[5]. سوره ى طه، آيه ى 1.
[6]. جامع السعادات، ج 3، ص 192، اصول كافى، ص 95.
[7]. سوره ى نحل، آيه ى 18.
[8]. جامع السعادات، ج 3، ص 192، اصول كافى، ج 2، ص 95.
[9]. حافظ
[10]. ر.ك: نگارنده، اوصاف روزه داران، ص 44.