پرسش :

پى‏آمدهاى منفى پلوراليسم دينى كدامند؟


شرح پرسش :
پاسخ :
پلوراليسم دينى به معناى «به رسميت شناختن دين‏هاى گوناگون و اعتقاد به اين كه همه‏ى آن‏ها حقيقت دارند»، برخى پى‏آمدهاى منفى دارد كه بر مى‏شماريم:
1- اجتماع نقيضين
هواداران پلوراليسم گفته‏اند: «پلوراليسم (تكثر و تنوع را به رسميت شناختن و به تباين و ناكاستنى و قياس ناپذيرى فرهنگ‏ها و دين‏ها و تجربه‏هاى آدميان، فتوا دادن...) به شكل كنونى آن متعلق به عصر جديد است.( صراطهاى مستقيم، عبدالكريم سروش، ص 2. ) على اىّ حال با تنوعى روبه رو هستيم كه به هيچ رو، قابل تحويل به امر واحد نيست و بايد اين نوع را به حساب آوريم و ناديده نگيريم و براى حصول و حدوث تنوع نظريه داشته باشيم.»( همان، ص 5. ) پلوراليسم مثبت، معنا و ريشه‏ى ديگرى هم دارد و آن اين كه، بديل‏ها و رقيب‏هاى موجود واقعاً كثير هستند؛ يعنى تباين ذاتى دارند.( همان، ص 10. ) اختلاف مؤمن و گبر و جهود، اختلاف حق و باطل نيست، بلكه اختلاف نظرگاه، آن هم نه نظرگاه پيروان اديان، بلكه نظرگاه پيامبران‏عليهم‏السَّلام است.( همان، ص 6. )
با توجه به اين رويكرد، هيچ مرزى براى اديان و تجربه‏هاى دينى و فهم‏ها و تفسيرهاى به رسميت شناخته شده، قايل نيستند؛ يعنى همه را «عين وحى حق» مى‏پندارند و همه‏ى اديان را حق مى‏دانند.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، صص 17 - 37. )
با توجه به اين كه اديان با يكديگر تقابل دارند، مى‏پرسيم: مى‏توان پذيرفت كه طرفين نقيض، حق و صحيح باشند؟ براى نمونه، آيا اعتقاد به اقانيم سه گانه (مسيحيان) و ثنويت (زرتشتيان) و خداى يگانه (مسلمانان و يهوديان) همه حق و صحيح است؟ آشكار است كه بر موضوع واحد، نمى‏توان محمول‏هاى متناقض را حمل كرد؛ زيرا به اجتماع نقيضين مى‏انجامد. از اين رو، وقتى مى‏گوييم مبدأ، يگانه و واحد است، بدان معناست كه دوگانه و سه گانه نيست. اگر هم بخواهيم همه‏ى اين ادعاها را بپذيريم، اجتماع نقيضين را پذيرفته‏ايم كه بطلان آن آشكار است.
2- پلوراليسم خويش برانداز
با توجه به ادعاى مدعيان پلوراليسم، مى‏توان گفت كه پلوراليسم خود ويران‏ساز است؛ زيرا پذيرش اين نظريه، مستلزم حق پنداشتن مرام‏هاى رقيب است كه آن‏ها پلوراليزم را نقض مى‏كنند.( لوازم فلسفى - كلامى پلوراليسم دينى، على اكبر رشاد، مجله‏ى كتاب نقد، ش 4، ص 89. )
3- امتناع ايمان
ايمان، عقد قلبى است كه بر يقين و نفى و شك استوار است. بنا بر مبانى پلوراليسم، آن چه نزد ماست «فهم و قشر» دين است، نه بطن و متن آن. فهم‏ها نيز ممكن است خطا و غلط باشند. اگر هم فهم درستى در ميان باشد، به دليل «تبيين ذاتى فهم‏ها» همه‏ى آن‏ها نمى‏توانند درست باشند. با تغيير در علم و فلسفه - كه سيال هستند - پيش فرض‏هاى ما نيز دگرگون مى‏شود. هم چنين فهم ما از متن صامت، جاى خود را به فهم مغاير مى‏دهد. البته اگر فرض كنيم كه علم و فلسفه و در پى آن، فهم ما تا ابد ثابت بماند، فهم صادق، مصدّق ندارد؛ زيرا فهم ما، فهم متن وحيانى و درك نفس الامر گزاره‏ها و آموزه‏هاى دينى نيست. در اصل، فهم ما چيزى جز پژواك انتظارها و پرسش‏ها و پيش فرض‏هاى ما نخواهد بود. اين گونه برخورد با مسأله‏ى دين به شكاكيت مى‏انجامد كه با ايمان سازگارى ندارد؛ زيرا ايمان بر پايه‏ى يقين بنا مى‏شود.
4- حجّيت نداشتن متون دينى و بى‏اعتبار شدن عمل به گزاره‏هاى دينى
بدين ترتيب، ظاهر متون و نصوص‏دينى از حجيت ساقط مى‏شود؛ زيرا دريافت ما از اين نصوص، فرآورده‏ى تعاطى ذهن و عين يا بازتاب انتظارها، پرسش‏ها و پيش فرض‏هاى ما است. يعنى در هر صورت، دريافت ما از متن است و هرگز حجّت نخواهد بود. بر همين اساس، عمل به گزاره‏هاى دينى، بى‏اعتبار خواهد شد؛ زيرا پلوراليسم، «فتوا دادن به تباين فرو ناكاستنى و قياس ناپذيرى فرهنگ‏ها، دين‏ها، زيان‏ها و تجربه‏هاى آدميان و همه را اهل فلاح و صلاح پنداشتن» است. بر اين مبنا، براى نجات و سعادت، نمى‏توان ملاكى ارايه داد؛ زيرا ارزش ايمان به «متعلق» آن بستگى دارد و صرف باور داشتن به چيزى، ارزش شمرده نمى‏شود.
5- نقش هدايت گرايانه‏ى دين
مبانى پلوراليسم با نقش هدايت گرى دين و خداوند سازگارى ندارد؛ زيرا اگر فهم آدميان از متون دينى متنوع و متباين است (اين، يكى از مبانى پلوراليسم است) و تفسيرهاى تجربه كنندگان تجربه‏هاى دينى نيز يكسره متكثر و متضاد است (مبناى ديگرى از پلوراليسم)، دين و تجربه‏ى تفسير ناشده‏اى نخواهيم داشت. پس همه‏ى اديان و تجربه‏ها، دستخوش تفسيرهاى گوناگون گشته و همگى تحريف شده‏اند.( صراطهاى مستقيم، ص 4. ) در اين صورت، دسترسى به جوهر دين و دين حق، انديشه‏اى بيهوده است و اين به معناى بسته بودن باب هدايت و بى‏مصداق شدن اسم هادى حق تعالى است. رسيدن به رستگارى نيز پندارى ساده‏لوحانه خواهد بود.( همان. ) در اين جا، اين پرسش مطرح مى‏شود كه چرا خداوند پيامبران را براى هدايت مردم فرستاده است، در صورتى كه خود مى‏دانست ممكن است وحى حق، ذهن آلوده شود و به «نظرها و منظرها» گرفتار گردد؟ يعنى با تأثير پذيرفتن از شرايط قومى، ذهنى و روحى شخصِ پيامبران، پيش فرض‏هاى مفسران، دستخوش «قبض و بسط تئوريك»( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، صص 221 - 421. ) گردد و در اقيانوس تفسيرهاى متباين و متناقض، فرو رود.
6- جواز بدعت و تعطيلى شريعت:
بر اساس مبانى پلوراليسم، «در معرفت دينى هم‏چون هر معرفت بشرى ديگر، قول هيچ كس، حجت تعبدى براى كس ديگر نيست و هيچ فهمى، مقدس و فوق چون و چرا نيست.»( صراطهاى مستقيم، ص 4. ) اين سخن به معناى جواز «بدعت» و ظهور پياپى پيامبران دروغين است و بر همين اساس، شريعت‏ها تعطيل مى‏شوند؛ زيرا آن چه در اين جا راهزنى مى‏كند، عنوان كافر و مؤمن است كه عنوان‏هايى صرفاً فقهى و دنيوى هستند. نظير اين عنوان‏ها در همه‏ى شريعت‏ها وجود دارد و ما را از ديدن باطن امور، دور مى‏دارد.( همان، 21. ) اين عنوان‏ها كه «تمايزهاى ظاهرى» است، بايد از ميان برداشته شود؛ زيرا «عمل كردن به اين يا آن آداب، مايه‏ى سعادت و هدايت نيست».( لوازم فلسفى - كلامى پلوراليسم دينى، كتاب نقد، ش 4، صص 401 - 501.
براى مطالعه‏ى بيش‏تر ر.ك:
1- تحليل و نقد پلوراليسم دينى، على ربانى گلپايگانى، مؤسسه‏ى فرهنگى دانش و انديشه‏ى معاصر، صص36 و 771.
2- دين‏شناسى، محمّد حسين زاده، مؤسسه‏ى پژوهشى امام خمينى رحمه الله علیه .
3- تازه‏هاى انديشه، (پلوراليسم دين، حقيقت، كثرت)، هادى صادقى، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامى، صص 49 و 211.
4- لوازم فلسفى - كلامى پلوراليسم دينى، على اكبر رشاد، كتاب نقد، ش 4، صص 69 و 501. )
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه