پرسش :

پیامدهاى مثبت پلوراليسم دينى، كدام است؟ آيا اين پى آمدها در دين اسلام به دست نمى‏آيد؟تفاوت جامعه‏ى اسلامى با جامعه‏اى كه در آن، پلوراليسم دينى پذيرفته شده است، چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
پیامدهاى مثبت پلوراليسم دينى عبارت است از:
1- هم زيستى مسالمت‏آميز پيروان اديان
ادعا شده است كه يكى از پى‏آمدهاى مثبت «پلوراليسم دينى»، مدارا و هم‏زيستى مسالمت‏آميز پيروان اديان و مذهب‏هاى گوناگون در يك جامعه است؛ يعنى در مقام عمل، همه با مسالمت و صلح و صفا در كنار هم زندگى كنند، به يكديگر احترام بگذارند و با هم درگير نشوند. اين گونه «پلوراليسم دينى» پيش از آن كه از سوى هواداران اين نظريه مطرح شود، به شكل كامل‏تر و منطقى در دين اسلام و سيره‏ى پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم‏عليهم‏السَّلام وجود داشته است. براى نمونه، قرآن كريم مى‏فرمايد:
و لا ينهكم اللَّه عن الذين لم يُقاتلوكم فى الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبَروُّهم و تقسطوا اليهم ان اللَّه يحب المقسطين.( ممتحنه، 8. )
خداوند، شما را از نيكى كردن و عدالت ورزيدن در حقّ كسانى كه در امر دين با شما پيكار نكرده و شما را از خانه و ديارتان، بيرون نرانده‏اند، باز نمى‏دارد؛ زيرا خداوند، عدالت‏پيشگان را دوست دارد.
2- گفت‏وگوى اديان
بر اساس اين روش، دين‏داران بايد با روشى منطقى و خردپذير، به بررسى اصول دينى همه‏ى اديان بپردازند و با ضوابط معرفت‏شناسى و منطقى به گفته‏ى آنان گوش فرادهند، تا به دين صحيح دست يابند. قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره دارد، چنان كه مى‏فرمايد:
فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه.( زمر، 71 و 81. )
پس بندگان را بشارت ده، همان كسانى كه سخنان را مى‏شنوند و از نيكوترين آن‏ها پيروى مى‏كنند....
در سيره‏ى پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم‏عليهم‏السَّلام مى‏بينيم كه آنان هميشه در اين زمينه پيش گام بودند و با سعه‏ى صدر و اخلاق نيك، با انجام مناظره به جدال احسن مى‏پرداختند و به انديشه‏ى مخالفان خويش، احترام مى‏نهادند.( كلام جديد، ص 271. )
3- نجات اكثريت
گفته‏اند يكى ديگر از پى آمدهاى مثبت پلوراليسم دينى، نجات يافتن افراد بيشترى از مردم است. بايد گفت: هر چند يك دين حق است، ولى خداوند متعال در قيامت، افراد بسيارى را كه تقصيرى نداشته‏اند، مى‏بخشد؛ يعنى خداوند اين مستضعفان فكرى را هر چند پيرو دين‏هاى ديگرى باشند، از بخشش خود، بى‏نصيب نمى‏گذارد.
پس مسأله‏ى بخشش و نجات افراد بيشتر، بدون تكيه بر پلوراليسم دينى نيز تحقق يافتنى است.( عدل الهى، مرتضى مطهرى، صص 982 و 463. )
با توجه به اين گفته‏ها در مى‏يابيم كه بدون پلوراليسم دينى، مى‏توان به پى آمدهاى مثبت آن دست يافت.
تفاوت‏هاى جامعه اسلامى با جامعه‏اى كه در آن «پلوراليسم دينى» پذيرفته شده است، عبارتند از:
1- جامعه‏هايى كه پلوراليسم دينى را پذيرفته‏اند، در پى مسايل مشترك هستند
اين ديدگاه به وسيله‏ى نسبيّت گرايى، خودنمايى مى‏كند. جامعه‏هاى به اصطلاح «پلوراليستى»، از يك سو با اطلاق‏گرايى و طرد گرايى مخالف‏اند و از سوى ديگر، به دليل دگرگونى‏هاى تاريخى، معتقدند كه همه چيز به ويژه پديده‏هاى فرهنگى و نظريه‏هاى دينى و اخلاقى، وسيله‏ى رستگارى را در اختيار انسان مى‏نهند. پس به اختلاف‏ها و راه‏هاى متفاوت يكديگر نبايد انديشيد، بلكه بايد به مسايل مشترك توجه داشت و از اختلاف پرهيز كرد. اين رويكرد، در جامعه‏ى اسلامى، جايگاهى ندارد؛ زيرا اگر اين جامعه‏ها به تحوّل تاريخى همه‏ى پديده‏هاى و نسبيّت واقعى و خارجى گرايش دارند، پس نبايد به رستگارى اعتقادى داشته باشند. اين در حالى است كه اين عناصر هدف همه‏ى دين داران است. مى‏پرسيم: اگرهمه‏ى پديده‏هاى جهان، متحول و متغير باشند، پس چگونه مى‏توان يك يا چند امرمشترك و ثابت در همه‏ى اديان يافت؟ افزون بر اين، هيچ انديشمند واقعيت‏گرايى، تحول عمومى پديده‏ها را نمى‏پذيرد؛ چون در غير اين صورت، نخستين پديده‏اى كه با اين نظريه ذبح مى‏شود، نظريه‏ى نسبى گرايى صاحبان اين رويكرد است كه تحول، آن را به اثبات تبديل مى‏كند.( كلام جديد، ص 710. ) از همه مهم‏تر، سيره‏ى پيامبر اكرم و امامان معصوم‏عليهم‏السَّلام و قرآن كريم، شكاكيّت و نسبيّت را نفى مى‏كنند و رسيدن به حق را امكان‏پذير مى‏دانند. قرآن مى‏فرمايد:
و اذا قيل انَّ وعداللَّه حق و الساعة لاريب فيها قلتم ما ندرى ما الساعة ان نظن الا ظنا و ما نحن بِمستيقنين.( جاثيه، 23. )
و هنگامى كه گفته مى‏شد: «وعده‏ى خداوند حق است و در قيامت هيچ شكى نيست»، شما مى‏گفتيد: «ما نمى‏دانيم قيامت چيست؟ ما تنها گمانى در اين باره داريم و به هيچ وجه يقين نداريم».
2- وحدت جامع و كامل دين
بر اساس اين ويژگى، جامعه‏ى تكثّرگرا، ضرورت دين را در وجود گوهر دين پذيرفتنى مى‏داند و تكثّر اديان را براى پديدار گشتن جامع و كامل وحدت متعالى دين، ضرورى مى‏شمارد. به گفته‏ى آنان، هر دين خاص، بخشى از ذات و گوهر دين ازلى و ابدى را تجسم مى‏بخشد.
اين سخن نيز اشكال‏هايى دارد كه اينك بر مى‏شمريم.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، صص 531 - 631. ) ضمانتى وجود ندارد كه اديان، گوهر واحدى داشته باشند. افزون بر آن، گوهر واحد اديان نيز قابل كشف نيست. بايد دانست اگر وجود صدف براى اديان ضرورت نداشته باشد، گوهر اديان نيز نمى‏تواند تداوم يابد. حتى اگر ما تمايز صدف و گوهر اديان را بپذيريم، نمى‏توانيم ضرورت وجود صدف را انكار كنيم؛ زيرا هر انسان دين دارى كه مى‏خواهد به گوهر دين خود دست يابد تنها از راه صدف، به آن مى‏رسد. پس اين ويژگى به خواسته‏ى «پلوراليسم» تحقق نمى‏بخشد؛ زيرا هر دينى به ناچار، به انحصار صدف و گوهر خود فتوا مى‏دهد.( كلام جديد، صص 771 - 871. )
3- حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دينى وجود ندارد
در جامعه‏هايى كه نظريه‏ى «پلوراليسم دينى» حاكم است، سه عنصر اصلى در تجربه‏هاى دينى بشر وجود دارد كه عبارت است از: عنصر رازگونه، عنصر عرفانى و عنصر پيامبرانه. اگر اين سه عنصر با يكديگر هم آهنگ و متّحد شوند، چيزى به نام «دين روح عينى» فراهم مى‏آورند. اين پديده همان مطلوبى است كه اديان در جست و جوى آنند و در هر دين تاريخى، تنها بخشى از آن به ظهور رسيده است. پس حجيّت مطلق و منحصر به فرد، در هيچ دين خاصى وجود ندارد.( تحليل و نقد پلوراليسم دينى، ص 90. )
اين ويژگى نيز در جامعه‏ى اسلامى جايگاهى ندارد؛ زيرا همان گونه كه تفسيرهاى گوناگون درباره‏ى تجربه‏ى دينى از فرهنگ، سنّت، اوضاع اجتماعى و روح افراد متأثر است، حقيقت تجربه‏ى دينى نيز كه براى تجربه گر پديد مى‏آيد، از آن‏ها تأثير مى‏پذيرد. در نتيجه، تجربه‏هاى دينى همانند تفسير آن‏ها، متفاوت و گونه‏گون خواهند بود. اگر هر دينى تنها به بخشى از روح عينى دست مى‏يابد، چگونه وجود آن حقيقت اثبات مى‏شود و مى‏گوييم هر دينى به بخشى از آن رسيده است؛ زيرا ممكن است هر يك از اديان به واقعيتى مستقل از دين ديگر دست يافته باشد. پس اين ادعا كه همگى اديان به بخش‏هاى گوناگون يك حقيقت رسيده‏اند، بدون دليل است.( كلام جديد، صص 671 و 971. )
4- پيام‏هاى همه‏ى اديان معناى واحدى دارد
براساس اين ويژگى، اديان الهى همگى پيام‏هاى واحدى دارند؛ يعنى اديان، سخن يكديگر را نقض نمى‏كنند و مردم مى‏توانند با اديان گوناگون، به يك نتيجه برسند!
اين ويژگى نيز معتبر نيست؛ زيرا اديان، اختلاف ريشه‏دارى دارند و تفاوت آشكارى حتى ميان يهوديان و مسيحيان ديده مى‏شود. اختلاف‏هاى دينى به دو دسته‏ى عقيدتى و بنيادين تقسيم مى‏شود. در گروه اول، محمول‏هاى گوناگون، به يك موضوع واحد نسبت داده مى‏شود. اختلاف‏هاى گروه دوم نيز آن است كه موضوع‏هاى گوناگون به يك محمول پيوند مى‏خورد. براى نمونه، اين دو گزاره را در نظر بگيريد:
الف - «خداوند مبدأ هستى است».
ب - «طبيعت مبدأ هستى است».
اختلافى كه بين اين دو گزينه وجود دارد، باورمندان آن‏ها را به موحد و غير موحد تقسيم مى‏كند.( مجموعه‏ى آثار، علامه مرتضى مطهرى، انتشارات صدرا، ج 3، ص 061؛ كلام جديد، صص 971 - 810. )
5- محور بودن ايمان گرايى به جاى شريعت مدارى
ديگر ويژگى يك جامعه‏ى «تكثرگرا»، اين است كه شريعت گرايى در آن، جاى خود را به ايمان گرايى مى‏دهد. هرگاه سازمان‏ها و نهادهاى دينى در جامعه‏اى به وجود آمدند، ساختارهاى عقيدتى و عملى دگم و بسته‏اى را در قالب قوانين خشك و انعطاف‏ناپذير پديد مى‏آورند كه به نفى ديگران مى‏انجامد. در مقابل، ايمان دينى، تجربه‏اى سيّال است كه به نفى ديگران نمى‏انجامد.
اين ويژگى نيز مشكل دارد. اگر بتوان شريعت را به صورت آداب و رسوم و ساختار نظام ضد عقيدتى و اجتماعى ارايه كرد كه به صورت سيّال، با تجربه‏ى ايمانى و دينى، سازگار باشد، اين صورت سيال دين با جامعه و فرهنگى متناسب است كه از آن تأثير پذيرفته است. بدين ترتيب، دين با تجربه‏ى دينى كه در آن جامعه، تولد يافته است، سازگارى مى‏يابد. چون جوامع و فرهنگ‏ها گوناگون هستند، به ناچار اديان و تجربه‏هاى دينى آن‏ها نيز تفاوت پيدا خواهند كرد. آن گاه به آغاز نزاع بر مى‏گرديم؛ يعنى اين پرسش پيش مى‏آيد كه رستگارى و رسيدن به حقيقت از آنِ كدام دين و تجربه‏ى دينى است؟
6- همه‏ى اديان بدون هيچ تفاوتى بر حقّند
يكى ديگر از ويژگى‏هاى جوامع «پلوراليستى»، بر حق دانستن همه‏ى اديان آسمانى است. در اين ديدگاه، اسلام، مسيحيت، يهوديت و حتى در معناى گسترده‏تر، همه‏ى مكتب‏هاى غير آسمانى مانند:بوداييزم، هندوييزم، ماركسيسم و... رستگارى بشر را تضمين مى‏كنند و حقانيت و رسميت دارند!
اين ويژگى، با بحران منطقى و عقلى آشكارى رو به روست؛ زيرا اجتماع نقيضين و ضدّين را پيشنهاد مى‏دهد، در حالى كه هر دو محال هستند. انسان با پذيرش «توحيد» اسلام، «تثليث» مسيحيت و «الوهيت» برهما و بودا، به تناقض گويى آشكارى دچار مى‏شود كه بر هيچ كس پوشيده نمى‏ماند.( كلام جديد، ص 881. ) افزون بر آن، در درون دين نيز آيات و روايات اسلامى، به صراحت و صددرصد با آن مخالفند.( عدل الهى، ص 862. )
نتيجه‏گيرى:
تنها در عرصه‏ى هم زيستى مسالمت‏آميز پيروان مذهب‏ها و اديان در كنار يكديگر، نظريه‏ى نجات اكثريت و گفت و گوى اديان، رويكردى از پلوراليسم دينى ديده مى‏شود. با اين حال، همه‏ى پى آمدهاى مثبت، به شكل كامل و منطقى‏تر در آيات قرآن كريم، متون دينى و سيره‏ى پيامبر اكرم و پيشوايان معصوم‏عليهم‏السَّلام آمده است. اهل بيت‏عليهم‏السَّلام همواره با انجام مناظره و جدال احسن، با سعه‏ى صدر و اخلاق نيكو، اين كاركردها را تحقق بخشيده‏اند. ديگر ويژگى‏هاى پلوراليسم، اصولاً با مبانى اسلامى هم آهنگ نيست و جامعه‏ى اسلامى نيز به يارى جستن از آن‏ها، نيازى ندارد.
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه