پرسش :

ميان پلوراليسم دينى و سياسى چه نسبتى وجود دارد؟


شرح پرسش :
پاسخ :

پلوراليسم، نظريه‏اى است كه در چارچوب مبناى ويژه‏اى پديد آمده است. براى اظهار نظر درباره‏ى هر نظريه، بايد چارچوب آن را شناخت. بنا بر اين، به طور گذرا، خاستگاه، چارچوب و اصول پلوراليسم را بررسى مى‏كنيم.
1- بررسى اصول اخلاقى و سياسى پلوراليسم دينى
اصول اخلاقى و سياسى پلوراليسم دينى را بايد در انديشه‏اى جست كه پس از قرن 81 ميلادى در اروپا، رايج شد. مى‏توان گفت پلوراليسم در جريان فكرى ليبراليسم ريشه دارد؛ زيرا رشد ليبراليسم سياسى در قرن 81 ميلادى با ردّ تعصب مذهبى افزايش يافت. تعصب مذهبى در جنگ‏هاى فرقه‏اى دوران نهضت اصلاح دينى، ظاهر شده بود. در قرن 20، اصول ليبراليسم به باورها و اديان غير مسيحى گسترش پيدا كرد.
پلوراليسم دينى نتيجه‏ى تلاشى است كه پايه و مأخذى را در الهيات مسيحى براى تحمل اديان غير مسيحى فراهم مى‏كند و از اين نظر، خود، اساس گونه‏اى مدرنيسم يا ليبراليسم دينى است. البته چارچوب كلامى آن‏ها انباشته از كاستى است كه با كاستى‏هايى كه در فلسفه‏ى سياسى ليبرال يافت مى‏شود، بى‏ارتباط نيست. پس براى درك و شناسايى آن‏ها با خطوط كلى و اساسى، رشد تاريخى و انديشه‏هاى اصلى ليبراليسم دينى و سياسى آشنا شويم.
2- رابطه‏ى ليبراليسم دينى و سياسى
ليبراليسم در آغاز براى معرفى يك ايدئولوژى سياسى به اروپاى اواخر قرن 91، به كار مى‏رفت. ليبراليسم سياسى بر تساهل و مدارا، حقوق و آزادى‏هاى فردى با پشتيبانى از پلوراليسم در شيوه‏هاى زندگى، پاى مى‏فشارد. بيشتر ليبرال‏ها مى‏پذيرند كه ليبراليسم را بايد تا نهضت اصلاح دينى پى گرفت؛ زيرا ابتدا، آزادى وجدان و شعور باطنى در امور دينى پديد آمد و سپس به ديگر حوزه‏هاى باور و اعتقاد، گسترش يافت. بنابراين، تحمّل اعتقادهاى گوناگون در دين بر همان پايه‏هاى ليبراليسم سياسى شكل گرفته است. پلوراليسم دينى، راه‏حلى است كه پايه و مأخذ الهياتى براى اين تساهل و تحمل فراهم مى‏كند، ولى پروتستانتيسم ليبرال را بر اساس ويژگى‏هاى ديگرى مى‏توان تعريف كرد. آن ويژگى‏ها عبارت‏اند از:
1. پذيرش تفسيرهاى غير سنّتى از كتاب مقدس مسيحيت (به ويژه آن گاه كه با توجه به دعواى علوم طبيعى و تاريخ، اطلاعاتى در اين باره داشته باشد).
2. شك و ترديد فراگير نسبت به نظريه‏پردازى عقلى در الهيات.
3. پافشارى بر پشتيبانى دين از اصول اخلاقى مدرن و اصلاح اجتماعى يكسان با آن اصول.
4. پافشارى بر اين آموزه كه اساس و گوهر دين، يك تجربه‏ى دينى شخصى است، نه عقيده، احكام شرعى، جامعه‏ى دينى يا مراسم عبادى.
با توجه به آن چه گفته شد پلوراليسم دينى را مى‏توان چنين تعريف كرد: «پلوراليسم دينى، فرآيند پروتستانتيسم ليبرال» است كه ويژگى‏هاى زير را دارد:
1. ارايه‏ى تفسيرهاى غير سنّتى از باورها و كتاب مقدس، براى اين كه نجات و رستگارى را از راه‏هاى ديگرى جز دين مسيحيت ممكن بسازد. از اين رو، رستگارى به وسيله‏ى اديان ديگر نيز ممكن است.
2. ترديد در استدلال‏هاى عقلى، براى برترى دادن دين مسيحى و باورهاى مسيحيت.
3. دست يازيدن به اصول اخلاقى مدرن در زمينه‏ى تساهل و ردّ تعصب.
4. پافشارى بر اصول مشترك در ايمان شخصى، به ويژه گرايش درونى به حق و امر نهايى، به همراه اين باور كه اظهار بيرونى و عملى ايمان، در قانون دينى، مراسم عبادى و آموزه‏ى الهياتى، اهميت فرعى دارد.
بنابراين، پروتستانتيسم سرچشمه‏ى ليبراليسم سياسى و ليبراليسم سياسى سرچشمه‏ى پلوراليسم دينى است.( براى مطالعه‏ى بيش‏تر ر.ك: اسلام و كثرت گرايى دينى، محمّد لگن هاوزن، برگردان: نرگس جواندل، قم، مؤسسه‏ى فرهنگى طه، چ اول)
3- ويژگى‏هاى مشترك ليبراليسم سياسى و پلوراليسم دينى
بر اساس نظريه‏ى سياسى ليبرال، ميان قلمروى عمومى و شخصى، تمايز عميقى وجود دارد. افراد، قلمروى عمومى را به وسيله‏ى قرارداد اجتماعى و براى فراهم آوردن مصالح و منافع مشترك، فرض مى‏كنند. چون جامعه دربردارنده‏ى افراد گوناگون با باورهاى مختلفى از دين است، دين بايد از قلمروى عمومى حذف شود. بر اين اساس، سكولاريسم نتيجه‏ى ليبراليسم سياسى است و اختلاف باورهاى دينى، تفاوت‏هاى زيباشناختى و سليقه‏اى پنداشته مى‏شود. پس جنبه‏ى اجتماعى دين از قلمروى شخصى پيروى مى‏كند. چنين نگرشى به دين، در فلسفه‏ى پلوراليسم دينى تصوير شده است؛ زيرا اختلاف اديان را اختلاف‏هاى فرهنگى در بازگو كردن باورها مى‏داند. بدين ترتيب، اختلاف شيوه‏هاى اديان مانند امورى كه به سليقه‏هاى شخصى مربوط هستند و هيچ اساسى ندارند، شخصى شمرده مى‏شود. بر اساس چنين نگرشى، برترى يك دين بر دين ديگر، تنها موضوعى احساسى است كه در تربيت فرهنگى افراد ريشه دارد. بايد گفت پلوراليسم همانند ليبراليسم، جنبه‏هاى اجتماعى دين را دست كم مى‏گيرد.
ويژگى مشترك پلوراليسم و ليبراليسم در اين است كه هر دو درباره‏ى دين بيش از عمل بر ايمان، پافشارى مى‏كنند. ليبرال‏ها اين حقيقت را كه «هيچ كس نبايد به داشتن مذهب خاصى مجبور شود»، بيانى صريح و حكمى قطعى درباره‏ى آزادى دينى مى‏پندارند. پلوراليسم نيز در برداشت خود از اختلاف اديان، بر ايمان بيش از عمل پاى مى‏فشارد و مشكل آن را از راه توافق و آشتى نهايى باورها، حل مى‏كند.
با توجه به آن چه بيان شد، مى‏توان نتيجه گرفت: چون پلوراليسم دينى و سياسى از پى‏آمدهاى انديشه‏ى ليبراليستى هستند، ريشه‏ى يگانه‏اى دارند. پلوراليسم سياسى ممكن است به پلوراليسم دينى بيانجامد، ولى اگر پلوراليسم سياسى را نپذيريم، سبب نمى‏شود پلوراليسم دينى را نپذيريم؛ زيرا متعلق و موضوع اين دو با هم تفاوت دارد.( براى مطالعه‏ى بيش‏تر ر.ك:
1- دين‏شناسى، محمّد حسين زاده، انتشارات مؤسسه‏ى آموزشى و پژوهشى امام خمينى رحمت الله علیه، صص 35 و 85.
2- كلام جديد، عبدالحسين خسروپناه، مركز مطالعات و پژوهش‏هاى فرهنگى حوزه‏ى علميه‏ى قم، 9731، چ اول.
3- پلوراليزم دينى و استبداد روحانيت، محسن غرويان، صص 06 و 26.)
منبع: فصلنامه صباح ، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه