پرسش :

دوست دارم خودم را خوب بشناسم ولي نمي دانم از چه راهي؟ آن طور كه دوست دارم قرآن در من اثر نمي كند؟ گاهي اين دنيا و انسان هاي آن برايم مبهم مي شود، گويا دنيا و مراحل آن چيزي مجهول است، لطفا مرا راهنمايي كنيد.


شرح پرسش :
پاسخ :
بهترين راه براي خودشناسي، «فكر در خود» است؛ همان راهي كه قرآن كريم به آن دعوت و بر آن تاكيد مي كند. اين موضوع خود به دو گونه است:
يك. فكر «در خود» به معناي فكر در خصوصيات وجودي صفات خود؛ به صورتي كه به آثار وجودي بسيار عميق خويش پي ببرد و از طريق آن، اسرار ژرف توحيد و حقايق عالي هستي را بيابد.
دو. فكر در خود به معناي سفر در خود و سير در آن، به صورتي كه از همه چيز منقطع و منصرف شويم و به حقيقت خود برگرديم و حقيقت نوري ما تجلي كند و باب معرفت و شهود به روي ما باز شود. اين فكر، همان فكر مخصوص و راه گشا است كه از امور بسيار مهم در سلوك به شمار مي آيد.
يكي ره برتر از كون و مكان شو
جهان بگذار و خود در خود جهان شو
آنچه در اين رويكرد براي انسان سودمند است قسم دوم فكر است؛ از اين رو توجه به اين مطلب بايسته است كه سفر در خود و سير در آن فكر مخصوص و راهگشا و طريق بسيار نزديك يا نزديك ترين راه در سلوك الي الله است.
در اين انديشه ـ كه به شيوه مخصوص و با كيفيت ويژه انجام مي گيرد ـ سالك از همه چيز منقطع و منصرف مي شود و به حقيقت خود بر مي گردد و حقيقت نوري وي تجلي مي كند. آن گاه باب معرفت و شهود به روي وي باز مي شود و سير شروع مي گردد و آن پيش مي آيد كه در گفته نمي آيد.
اين انديشه، در حقيقت، سير مخصوص در «خود» است؛ سيري كه منتهي به شهود مي شود و به همين جهت بايسته است سالك، آمادگي خاصي داشته و از لحاظ روحي استعداد لازم را كسب كرده باشد.
در هر صورت اگر عنايات ربوبي، دست سالك را بگيرد و در اين فكر آن چنان كه بايد، موفق گردد؛ در سفر «الي الحق» نزديك ترين راه به روي او باز خواهد شد و علاوه بر آن، با حقايق بي شمار و با اسرار شگفتي مواجه خواهد گشت.
نزديك ترين راه در خود انسان است و راه نزديك تر را بايد در خود جويا بود. به عبارت ديگر، نزديك ترين راه به سوي حضرت حق، همين «خود» است و بايد قدم در خود نهاد و سير در آن نمود، تا بالاخره به مقصد نايل آمد. آيه (يا ايها الذين امنوا عليكم انفسكم...) (1) به همين معنا اشاره دارد. تركيب و لحن خاصي كه در آن وجود دارد، مي گويد: از «خود» غفلت نكنيد و به سير در آن بپردازيد كه نزديك ترين راه وصول به مقصد است.
البته در مقام سير و در مقام «فكر» بايد نخست از خارج از خود، (از عالم طبيعت)، به سوي «خيال» (يعني «مثال خويش») سفر كنيم و بر گرديم. سپس از «خيال» يا «مثال» به سوي «عالم عقلاني» خود سفر كنيم و به نورانيت خويش برگرديم كه مرحله شروع «شهود» است. سپس با ادامه سير و گذر از عالم عقلاني، فنا و بقا حاصل خواهد شد.
حقايقي در اين مقام:
در اين مقام حقايقي هست كه براي اصحاب «سير در نفس» دانستن آنها پر فايده و بايسته است و بصيرت هايي را به دنبال خواهد آورد. در اين حقايق لازم است اهل آن دقت كافي داشته باشند و تعمق كنند تا آنها را خوب بيابند و آنچه را كه بايد توشه بر گيرند.
اين نوشتار به اجمال و اشارت هاي اجمالي است و خداي متعال خود با هدايت هاي مخصوص، اهل آن را به تفاصيل همين اشارت ها، هدايت خواهد كرد كه هدايت كننده او است و همه چيز از او است. اين حقايق را تحت عناوين مخصوص و به ترتيب ذكر مي كنيم.
خلوت تنهايي
وقتي به خود برگشتيم و در خود فكر كرديم خواهيم ديد كه تنها هستيم و بريده از همه آنچه خود ار با آنها مي دانستيم؛ و خواهيم ديد كه هميشه در يك «خلوت خاص تنهايي» قرار داريم و فقط خود هستيم و آنچه در خود داريم.
اينجا است كه حقايق بعضي از آيات قرآن براي ما تا حدودي روشن مي گردد؛ اينكه تنها هستيم وليكن به آن توجه نداريم و به هنگام مرگ و ورود به محضر پروردگار در قيامت خواهيم فهميد. آياتي از قبيل:
1. (... و يا تينا فرداً)؛ (2) «... و او تنها به سوي ما باز آِد».
2. (و كلهم آتيه يوم القيامه فرداً)؛ (3) «و همه آنها كه در آسمان ها و زمين هستند در روز قيامت تنها به محضر خداي متعال آيند».
3. (و لقد جئتمونا فرادي كما خلقناكم اول مرة و تركتم ما خولناكم وراء ظهوركم و ما نري معكم شفعاءكم الذين زعمتم انهم فيكم شركاء لقد تقطع بينكم و ضل عنكم ما كنتم ترعمون)؛ (4) «و به هنگام مرگ گفته شود تنها به سوي ما آمده ايد، بدان گونه كه شما را در اصل خلقت آفريديم و همه آنچه را كه در اختيار شما قرار داده بوديم، ترك كرده ايد و نمي بينيم با شما آنهايي را كه براي خود به گمان باطل خويش يار و ياور مي ديديد و حقيقت اين است كه ميان شما و آنها جدايي سخت افتاده و آنچه خيال مي كرديد، از ميان برخاسته است».
و بالاخره آيات ديگر و اشاراتي كه در آنها هست و خبر از اين معنا مي دهد كه انسان تنها و از خارج از خود منقطع است و چيزي با هم نيست. اين تنهايي براي وي به وقت مرگ و نيز در قيامت ـ كه حقيقت ها به ظهور مي رسد ـ روشن خواهد شد و هركس به تنهايي خويش پي خواهد برد و خيال واهي ـ كه در حيات دنيوي داشت و خود را با اين و آن مي دانست ـ از ميان خواهد رفت.
خلوت با حضرت حق:
در خلوت تنهايي، فقط خود را با قيوم خود خواهيم ديد؛ يعني با آنكه خالق و مدبر و «قوام بخش» ما است، خواهيم ديد فقط با او هستيم و با او سخت در ارتباط. هميشه در حال خلوت با حضرت او بوده و فقط او با ما است و نه غير او: (هو معكم اين ما كنتم). (5)
او را با خود و خود را با او و ارتباط را بسيار محكم و نسبت را بسيار نزديك خواهيم يافت. مگر نه اين است كه او خالق و قيوم همه چيز و هر مخلوقي است؟ مگر نه اين است كه حقيقت ما يعني آنچه با كلمه من به آن اشاره مي كنيم آفريده اي از مخلوقات او است؟ او قيوم حقيقت ما نيز هست و من از او نشأت مي گيرد و با او است؟
در اين مقام، اگر در سير فكري خود موفق باشيم، نور توحيد شروع به تجلي در باطن ما مي كند، بساط شرك متزلزل مي گردد، احكام ايمان به ميدان مي آيد، حجاب ها از روي حقيقت كنار مي رود و بيدار مي شويم. جز او كسي را ولي و مدبر خويش نمي بينيم. همه سود و زيان ها را از او دانسته، حكم را مخصوص او مي يابيم. جمال و جلال مطلق را براي او ديده، او را معبود خود مي دانيم.
در اين مقام (در خلوت با حق)، هرچه در سير فكري خود بينديشيم، به همان اندازه راه هاي حقايق شهودي، به روي ما باز شده و به همان مقدار اسرار آيات براي ما كشف خواهد شد؛ به خصوص آياتي كه مي گويد: جز خداي متعال ولي و نصير و جز او معبود نيست و انسان ها به خيال باطل خويش غير او را براي خود ولي و نصير شمرده و براي خود معبود اتخاذ كرده و راه گمراهي در پيش گرفته اند. آياتي از اين قبيل:
(الم تعلم ان الله له ملك السماوات و الارض و ما لكم من دون الله من ولي و لا نصير)؛ (6) «آيا نمي داني كه ملك آسمان ها و زمين مخصوص خداي متعال است و براي شما غير از خدا ولي و نصير نيست؟»
اينكه آيات الهي و قرآن در انسان اثر نمي كند، به اين دليل است كه انسان از حقايق غافل است. مواجه شدن با قرآن، و تلاوت يا شنيدن آيات و ممارست با آنها و در عين حال بيدار نگشتن و به خود نيامدن متاثر نگشتن، در غفلت بودن و عمر خود را به غفلت سپري كردن افتادن در فريب دامنه دار حيات، سراب را حقيقت پنداشتن، باز ماندن از حقيقت ، فرو رفتن در تعلقات و هواها، اسر شدن در حجاب هاي ظلماني و به سوي حرمان و خسران در حركت بودن يا بر اثر عدم تدبر لازم در آيات قرآني است (كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوا الاالباب). (7) و يا بر اثر قفل هايي است كه به دست خود انسان ها بر دل هاي آنان زده شده است (افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها) (8) !!
حق همي گويد نظرمان بر دلست
نيست بر صورت كه آن آب و گلست
تو همي گويي مرا دل نيز هست
دل فراز عرش باشد ني به پست
در گل تيره يقين هم آب هست
ليك از آن آيت نشايد آب دست
ز آنكه گر آبست مغلوب گلست
پس¬دل خود¬ را مگو كاين هم دلست(10)
تنها در پرتو تهذيب نفس است كه هم آيات قرآني در ما تاثير گذار خواهد بود و هم دنيا و مخلوقات آن، شيرين و نوراني. (11)
پنبه وسواس بيرون كن ز گوش
تا به گوشت آيد از گردون خروش
پاك كن دو چشم را از موي عيب
تا بيني باغ سروستان غيب
دفع كن از مغز و از بيني زكام
تا كه ريح الله در آيد در مشام
هيچ مگذار از تب و صفرا اثر
تا بيايي از جهان طعم شكر
كنده تن ز پاي جان بكن
تا كند جولان به گرد آن چمن
غل بخل از دلت و گردن دور كن
بخت تو درياب در چرخ كهن
اين جهان بر آفتاب و نور و ماه
او بهشته سر فرو برده به چاه
كه اگر حق است پس كو روشني
سر ز چه بردار و بنگر اي دني
جمله عالم، شرق و غرب آن نور يافت
تا تو در چاهي نخواهد برتو تافت
چه رها كن رو به ايوان و كروم
كم ستيز اينجا بدان كاللج شوم (12)
پی نوشتها:
1- مائده (5)، آيه 105.
2- مريم (19)، آيه 80.
3- همان ، آيه 95.
4- سوره انعام (6)، آيه 94.
5- حديد (57)، آيه 4.
6- بقره (2)، آيه 107.
7- ص (38)، آيه 29.
8- محمد (47)، آيه 24.
9- مثنوي معنوي، دفتر 3، ابيات 2244-2247.
10- در اين خصوص نگا: مقالات، ج 1، صص 89-98؛ و ج 2، 23-30.
11- مثنوي معنوي، دفتر 2، ابيات 1943-1949 و 3/4796-4799.
12- همان، دفتر 1.