پرسش :

قبلا وقتی دعای کمیل یا نماز می خواندم حال عجیبی داشتم؛ ولی اکنون در من تاثیری ندارد؟ چه کنم؟


شرح پرسش :
پاسخ :
یکی از دلایل اصلی و عمده ای که ما از عبادات خویش ـ چه در قالب نماز و چه در شکل دیگر ـ بهره فراوان نمی بریم و گاه احساس می کنیم در مقاطعی در ما موثر نیست؛ نبود «حضور قلب» یا نبود «فراغت قلب» است. اگر بکوشیم در عبادات خویش، خود را از اشتغالات افکار دنیایی، فارغ سازیم و دل را یکسره خالی و خالص برای عبادت و مناجات با حق تعالی کنیم؛ مطمئن باشیم که هیچ گاه از انجام دادن این اعمال، دلسرد نشده و همواره لذت معنوی ژرف و عمیقی برایمان حاصل می گردد.
مشکل این است که افکار متشتت و اندیشه های پراکنده را برای وقت عبادت ذخیره می کنیم، همین که «تکبیرة الاحرام» نماز، یا «بسم الله» دعای کمیل را می گوییم، گویی در دکانی را باز کرده ایم، یا دفتر محاسبات را گشوده ایم، یا کتاب مطالعه را در مقابل قرار داده ایم و یا مشکلات زندگی را مد نظر گرفته ایم!!. دل و قلب خویش را به امور دیگر مشغول می داریم و از عمل به کلی غافل می شویم! زمانی به خود می آییم که به حسب عادت، به سلام نماز یا عبارت های پایانی دعای کمیل رسیده ایم. به فرموده عارف و اصل حضرت امام (رحمت الله علیه): «حقیقتا این عبادت فضاحت آور است و این مناجات شرم انگیز». (1)
باید بدانیم که در حال عبادات و مناجات با حضرت حق تکلم می کنیم و در این گفت و گو اگر توجهمان به غیر او باشد، پاسخی مثبت و موثر دریافت نخواهیم کرد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«لا حب للرجل المومن منکم اذا قام فی صلاة فریضة ان یقبل بقلبه الی الله و لا یشغل قلبه بامر الدنیا، لیس من عبد یقبل بقلبه فی صلاته الی الله تعالی الا اقبل الله الیه بوجهه و اقبل بقلوب المومنین الیه بالمحبة بعد حب الله ایاه». (2) «همانا من دوست می دارم مرد مومنی را که وقتی اقامه نماز واجب می کند، قلبش را به سوی خداوند متوجه می سازد وآن را مشغول امور دنیوی نمی کند. بنده ای نیست که در نمازش با قلبش به سوی خدا توجه کند؛ مگر آنکه خداوند به وجهش به سوی او اقبال می کند، و قلوب مومنان را با محبت به سوی او متوجه کند، بعد از دوستی از دوستی خداوند با او».
باید توجه کرد که اگر «فکر» و «دل» آدمی در جای دیگر باشد، در حقیقت خود او همان جا است؛ نه نزد حضرت معبود. به عکس اگر فکر و دل او متوجه حق باشد، نزد او خواهد بود. بنابراین مشکل اساسی در عدم بهره وری بایسته از عبادات و مناجات عدم حضور دل و فکر انسان است. ما با هر حرکت قلبی و فکری، حرکتی دیدنی و یافتنی داریم که برای ما صحنه هایی می سازد ـ ابتهاج آور و یا هلاکت بار ـ آن هم در محضر ربوبی که در حال تکلم و مناجات با اوییم.
چون رسید اینجا سخن، لب ارببست
چون رسد اینجا قلم در هم شکست
لب ببند از چه فصاحت دست داد
دم مزن و الله اعلم بالرشاد (3)
برای رفع این کاستی و مشکل، عمل به راه کارهای زیر مفید است:
یکم. قبل از قیام به عبادت و ذکر و دعا؛ یعنی، آن هنگام که انسان می خواهد عبادت و مناجات را شروع کند، از خدای متعال با کمال تضرع، با فقر و مسکنت و با اصرار، بخواهد وی را به حضور موفق کند که اصل مساله عنایت او است. به هر روی باید توجه کرد که اگر خداوند، انسان را موفق و موید بر این امر نسازد، انسان از حضور برخوردار نخواهد شد.
دوم. بهتر است در مرحله نخست ، از طریق تحصیل «حضور فکر» به تحصیل «حضور دل» بپردازد؛ به این صورت که تصمیم بگیرد فکر خویش را از همان وقت شروع به عبادت یا مناجات، از همه جا و همه چیز قطع کند و به خدای متعال و معنای آنچه در محضر او می گوید متوجه سازد.
در اثنای عبادات و دعا، هر وقت و هر جا، به هر بهانه ای و به هر علتی فکر وی خواست به این سو و آن سو برود، نگذارد فکر خود را در حال حضور نگه دارد و به حضور ادامه دهد. اگر فکر او بر اثر غفلت به این سو و آن سو رفت، فورا متذکر شده و رشته فکر را قطع کند و به حضور برگردد. بر این تصمیم در مقام عمل باید کاملا ملتزم بوده و مجاهدت کند و در آن هیچ سستی روا ندارد و خسته نشود. به هر صورت با حضور فکری، حضور دل نیز محقق خواهد گشت و وقتی چنین شد، در عبادات و مناجات، تصمیم بگیرد از همان ابتدا، فکر و دل را متوجه خداوند متعال سازد. (4)
حضور خاطر اگر در نماز معتبر است
امید ما به نماز نکرده بیشتر است (5)
پی نوشتها:
1- چهل حدیث، 360.
2- وسائل الشیعه، ج 4، ص 686.
3- مثنوی معنوی ، دفتر 4.
4- نگا: مقالات ، ج 3ف ص 132-134؛ چهل حدیث ، ص 361 و 362؛ راهیان کوی دوست، ص 83-84.
5- ابوسعید ابوالخیر.