پرسش :

مقصود از وحدت حوزه و دانشگاه چیست و در زمینه اصلاح حوزه‏‌ها چه اقداماتی انجام شده است؟


پاسخ :
وحدت حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه یکى از رهاوردهاى عظیم و پر برکت انقلاب اسلامى است. بدون شک، تداوم انقلاب و بنیان‏گذارى تمدّن نوین اسلامى و رشد و توسعه فراگیر آن، جز در پرتو وحدت و پیوند گسست‏ناپذیر این دو نهاد مقدس، امکان‏پذیر نیست. آنچه در این روند بایسته و اجتناب‏ناپذیر است، در درجه اول، شناخت ماهیت این دو پایگاه عظیم و توانمندى‏هاو کاستى‏هاى هر یک و داشتن الگویى مناسب براى پیوند آن دو است.
دربارة ماهیت حوزه و دانشگاه، تردیدى نیست که وجه مشترکشان این است که هر دو، نهادهایى علمى و پرورش دهندة شخصیت‏هاى علمى و فکرى هستند. با این حال، هر یک خاستگاهى ویژه و ساختار و روشى خاص خود و تاریخچه و کارنامه‏اى جداگانه دارند. خاستگاه اساسى حوزه‏هاى علمیه، انگیزه‏هاى دینى است: شور و اشتیاق زایدالوصف دینى و علاقه به ژرف‏کاوى در معارف سعادت‏بخش و هدایت‏آفرین الهى، و کنجکاوى در دستورهاى جامع و زندگى‏ساز اسلام و شناخت جهان بر اساس رهنمودهاى وحیانى و آموختن هنجارهاى دینى در ابعاد مختلف حیات فردى و اجتماعى انسان. این انگیزه باعث پیدایش حوزه‏هاى بزرگ علمیه، در طول تاریخ و پرورش چهره‏هاى علمى درخشانى شده است. اینان علاوه بر علوم خاص دینى، در دیگر رشته‏ها مانند فلسفه، ریاضیات، هیئت، طب و نیز سرآمد روزگار خویش بوده و افزون بر خدمات علمى، فعالیت‏هاى اجتماعى و سیاسى بسیار ارزنده‏اى نیز کرده‏اند چهره‏هایى چون: بو على سینا، شیخ طوسى، شیخ بهایى، ملاصدرا، امام خمینى (ره)، علامه طباطبایى، شهید مطهرى، آیةاللّه حسن‏زاده، آیةالله جوادى، آیة الله مصباح یزدى و.
در دستور رضا خان جهت تأسیس دانشگاه تهران که اولین دانشگاه ایرانى به سبک جدید در ایران است درباره خاستگاه دانش‏هاى جدید در ایران، دو نکته بیان شده است: 1. آشنایى با علم و تکنولوژى غرب 2. تربیت کادر نظام. در این دستور، توجه به غناى داخلى و رشد و توسعه علمى، با تکیه بر امکانات بالقوه و فرهنگ داخلى، فراموش گردیده و این تلقّى را در ضمن خود دارد که دانشگاه براى رشد علمى، همواره باید مصرف کننده تولیدات غرب باشد. همچنین در تربیت کادر نظام با توجه به وابستگى کل نظام به سلطه‏هاى غربى شیوه‏اى را مى‏طلبید که در آن، افرادى وابسته و مقلّد غرب پرورش یابند.
ثمرات این حرکت به گونه‏اى شد که ناگهان فریاد «شریعتى» ها بلند و پرده از خیانت‏هاى پرورش یافتگان نظام تربیتى غربى برداشته شد کسانى چون دکتر شریعتى بانگ بر آوردند که پاى هر قرارداد استعمارى، امضاى یکى از تربیت یافتگان دانشگاه‏ها دیده مى‏شود در حالى که هیچ روحانى حوزه رفته‏اى، در این امور مشارکت ندارد. البته این به معناى آن نیست که همه دانشگاهیان، این گونه تربیت مى‏شدند بلکه مقصود آن است که یکى از اهداف بنیان گذاران دانشگاه جدید، این بوده است لیکن دانشگاهیان به دو دسته «انسان‏هاى شریف و مستقل» و «انسان‏هایى با گرایش‏هاى غربى» تقسیم مى‏شدند. بدون شک، نقش فعال و گسترده گروه اول به ویژه پس از انقلاب اسلامى بسیار حایز اهمیت و چشمگیر است.
در این بین، یک واقعیت نیز قابل انکار نیست و آن اینکه حوزه‏هاى علمیه در عین آنکه در طول تاریخ فعالیت خود، علاوه بر آثار فرهنگى، سیاسى، اجتماعى و شخصیت‏هاى بزرگى که در خود پرورش داده‏اند به دلیل فشارهاى سیاسى و اجتماعى و نیز برخى نگرش‏ها و بینش‏هاى درونى خود، در یکى دو قرن اخیر دچار تنگناهاى شدید و ضعف‏هایى گشتند از جمله آنکه به دلیل فشارهاى مختلف به خصوص در عهد رضاخان بسیارى از رشته‏هاى علمى کنار گذاشته شد و به حداقل اکتفا گردید. علاوه بر این شرایط، موج غرب‏گرایى و خود باختگى در برابر آن، و نیز شعار غربى «جدایى دین از سیاست» نیز بیش از پیش، حوزه‏ها را دچار اختلاف و محدودیت کرد. اکنون نیز این باور در برخى از اذهان وجود دارد که بایستى دین و رجال دین، از سیاست جدا باشند که این نیز از ارمغان‏هاى تفکر غربى است
معناى صحیح وحدت حوزه و دانشگاه
پیشنهاد «مرتبط شدن حوزه‏ها با علوم دانشگاهى» نکته‏اى قابل توجه است ولى نبایستى از وحدت، برداشتى فیزیکى داشت. اگر امام راحل و دیگر شخصیت‏هاى بارز فرهنگى، براى دفاع از کیان فرهنگ اسلام و استقلال فکرى، شعار وحدت حوزه و دانشگاه را سر داده‏اند، بدان معنا نیست که باید از نظر فیزیکى و ادارى در یک چهارچوب قرار بگیرند چنین وحدتى، نه ممکن است و نه مفید. وحدت، وحدت در اهداف واصول و راهبردها و راه‏کارها است نه
وحدت صورى و فیزیکى. یکسان شدن محیط آموزشى حوزه و دانشگاه، به دولتى شدن حوزه‏ها منجر مى‏شود و دولتى شدن حوزه، خطر بزرگى است که همواره حوزه‏ها از آن پرهیز مى‏کرده‏اند. اگر حوزه‏ها توانسته‏اند در شرایط مختلفى همانند انقلاب مشروطه، انقلاب ضد انگلیسى در عراق، و بالاخره انقلاب اسلامى نقشى ایفا کنند، به دلیل استقلال آنها از حکومت بوده است.
مقام معظم رهبرى در تعیین دقیق این موضوع مى‏فرماید: «وقتى ما وحدت حوزه و دانشگاه را عنوان مى‏کنیم، بدیهى است مقصود این نیست که این دوتا را در عالم واقعیت تبدیل کنیم به یک چیز زیرا اگرچه در گذشته، در حوزه‏هاى علمیه، همان دروسى خوانده مى‏شد که امروز در دانشگاه‏ها خوانده مى‏شود اما اگر فرض کنیم آن دروس حوزه‏هاى علمیه، همان پیشرفتى را که تا امروز کرده است، مى‏کرد، باز امروز باید به مقتضاى تخصص و تشعُّب، هر گروه کار و درس خودشان را دنبال کنند. پس مقصود این نیست و مبادا بعضى همین موضوع به این روشنى و وضوح را ندیده بگیرند و درباره غلط بودن شعار وحدت حوزه و دانشجو قلم‏فرسایى کنند».
این را همه مى‏فهمند. نه امام و نه دیگر بزرگواران نخواستند بگویند که دانشگاه‏ها جمع شوند بروند قم یا بشوند شعبه‏اى از حوزه قم یا اینکه حوزه قم جمع بشود بیاید توى دانشگاه‏ها حل شود و یا بشود شعبه‏اى از آنها. هیچ‏کس این را نخواست و مطرح نکرد. مسئله این است که ما دو نهاد اصیل دانشجویى داریم: یکى متوجه به کسب علوم مربوط به فهم و تبلیغ دین و نوآورى در مباحث دینى و نوآورى در فهم مسائل روز و حادث شونده در زندگى است که این حوزه است. و کارش عبارت است از تحقیق در مسائل دینى و فراگرفتن احکام الهى در همه شئون زندگى. آن هم نه فقط در آنچه که مربوط به کنج محراب یا کنج خانه است بلکه در قلمرو وسیع زندگى بشر. این گروه، این را باید فرابگیرند، احکام جدیدش را تحقیق کنند، ناخالصى‏ها و ناسره‏ها را از آن بزدایند و آن را با زبان مناسب، در هر جامعه‏اى و هر زمانى و هر مخاطبى، به رساترین شکل ممکن، به مخاطبان برساند. این، وظیفه آن نهاد حوزه‏اى است و اسمش «حوزة علمیه» است.
یک نهاد دانشجویى دیگر داریم که این نهاد دانشجویى، ناظر است به اداره امور زندگى مردم منهاى مسائل مربوط به دین. مردم معاش دارند، کسب دارند، ساختمان دارند، راه دارند، جسم دارند، شناسایى‏هاى گوناگون لازم است، تحقیق در امور زندگى مردم لازم است. علوم مختلف و انواع و اقسام دانش‏ها، براى بهتر کردن و راه انداختن زندگى مردم، وجود دارد. این نهاد هم مشغول فراگیرى این دانش‏هاست که اینها را فرابگیرد و در آنها متخصص و صاحب‏نظر شود. درباره آنها تحقیق کند و آنها را براى پیاده شدن در جامعه آماده کند. تحقیقات نو، دنیایى را جذب کند، و خودش به نوبه خود، تازه‏هایى در این دانش‏ها بیافریند و به بشریت عرضه کند. این هم یک نهاد دانشجویى دیگر.
حالا اگر هر دوى این دو نهادهاى دانشجویى خوب کار کنند و با هم رابطه متقابل دوستانه و از خود دانستن یکدیگر داشته باشند، معنایش این خواهدشد که این جامعه، هم دینش، هم دنیایش آباد خواهد شد. آنها جهت‏گیرى زندگى او را تصحیح مى‏کنند، اینها حرکات زندگى او را تسهیل مى‏کنند. آنها فکر و ذهن و روح او را، آن‏چنان از زشتى‏ها و نادرستى‏ها مى‏آلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به‏دست او مى‏دهند، تا حرکت کند.
وحدت در اهداف کلّى وحدت در کامل ساختن این ملت و این کشور و حرکت با یکدیگر و عبور در دو خط موازى بدون اصطکاک با هم یعنى، هر دو، کار خودشان را بکنند، اما براى یک هدف. آن هدف، ساختن و کامل کردن ملت و کشور ایران است. این‏جور باید حرکت کرد».(1)
«هدف این است که همه به سمت ایجاد یک جامعة اسلامى پیشرفتة مستقل، جامعة امام، جامعة پیشاهنگ، جامعة الگو، ملت شاهد ملتى که مردم دنیا با نگاه به او جرأت پیدا کنند، تا فکر تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند حرکت نمایند.
در راه ایجاد چنین کشور و جامعه و ملتى، علاجى جز این نیست که دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانى و روشنفکر تحصیلکرده، در کنار هم، دوش‏به‏دوش هم و با هم، به سمت یک هدف حرکت کنند بدون این نمى‏شود. او متدین است و این آگاه به مسائل جهان و مسائل روز».(2)
پى‏نوشت‏
(1) بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار دانشجویان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه 24/ 9/ 72)
(2) بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار طلاب حوزههاى علمیه و دانشجویان دانشگاهها، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه، 28/ 9/ 69