پرسش :

ويژگي هاي جامعه موعود كه پس از ظهور حضرت مهدي (عج) ايجاد مي‏شود چيست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
قوانين حاكم بر اين نظام و اجتماع، قوانين اسلام است كه بوسيله وحى اعلام شده و احدى نمى‏تواند چيزى بر آن بيفزايد يا چيزى را از آن كم كند كه «حلال محمد (ص) حلال الى يوم القيامة وحرام محمد (ص) حرام الى يوم القيامة».
بايد همگان، خصوصاً هيئت حاكمه، در اين خط مستقيم با احساس مسئوليت و تعهد قدم بردارند و هوى و سليقه‏هاى شخصى يا گروهى خود را كنار بگذارند و به راست و چپ منحرف نشوند چنانكه در حديث است از شخص رسول اكرم (ص) كه مى‏فرمايند: «لايكون العبد مؤمناً حتى يكون هواه تبعاً لما جئت و لا يزيغ عنه به بنده‏اى مؤمن نخواهد بود تا هوى و خواست او تابع آنچه من آورده‏ام، باشد و از آن مايل نشود».
جلوه هاى بسيارى از اين احساس مسئوليت و خوف از خدا را در ارتباط با زمامدارى و اداره اجتماع وحقوق مردم مخصوصاً محرومان و مستضعفان و طبقات بظاهر پائين اجتماع در زندگى رسول خدا (ص) و اميرالمؤمنين على (ع)، دنيا مشاهده كرد كه با اينكه در اداء تكاليف و وظايف خود ذرّه‏اى كوتاهى ننموده‏اند، از اين مسئوليت زمامدارى بشدّت نگران بوده و مى‏گريستند و نشان دادند كه درنظام اسلام اگر زمامدارى تكليف و وظيفه نبود هيچ انگيزه‏اى صاحبان شرعى اين مقام را به قبول آن بر نمى‏انگيخت. در اينجا در رابطه با زمامدارى و مديريتها در سطوح مختلف درسهاى بسيار آموزنده در سيره پيغمبر و امير المؤمنين على (ع) داريم كه متأسفانه بخاطر طولانى شدن كلام از بيان آنها معذوريم.
حاكم و رهبر و پيشواى كل نظام موعود جهانى مانند نظام مدينه در عصر رسول اكرم (ص) و نظم كوفه در عصر امير المؤمنين على (ع) نائب خدا و خليفة الله است كه عادل و معصوم از گناه خطا و عمل به هواى نفسانى است در پرهيزكارى و رعايت حق و عدالت، در تصميمات و عزل و نصب و تصرف در بيت المال الگو و نمونه و آئينه تمام نماى قوانين عدل و قسط اسلام است، صفتى كه بر حسب دلائل محكم عقلى و نقلى كه از جمله علامه حلّى (ره) در الفين، يك هزار دليل بر آن اقامه فرموده است بايد امام و خليفه خدا و رهبر جامعه به آن متّصف و متحلّى باشد و در اين امت براى احدى غير از فاطمه زهرا (س) و ائمه اثنى عشر (ع) كه امامت و خلافت آنها برحسب صدها حديث معتبر منصوص است، قابل اثبات نيست. و از جمله آياتى كه به آنها بر لزوم صلاحيت علمى، عملى و اخلاقى رهبر آن نظام منصوص، كه يگانه نظام مشروع است استناد شده است، اين آيات است:
1 «أًفمن يهدى الى الحقّ احقُّ ان يتَّبع امَّن لا يهدّى الّا ان يهدى(1) آيا كسى كه راه مى‏نمايد (مردم را) بسوى حق، سزاوارتر است كه از او پيرو ى كنند يا كسيكه خود راه نمى‏يابد مگر آنكه راهنمايش كنند».
2 «هل يستوى الَّذين يعلمون و الَّذين لا يعلمون(2) آيا يكسانند آنانكه مى‏دانند و آنانكه نمى‏دانند».
«و اذ ابتلى ابراهيم ربُّه بكلماتٍ فاتمَّهنَّ قال انّى جاعلك للنّاس اماماً قال و من ذرّيَّتى قال لا ينال عهدى الظّالمين(3) (بياد آور) زمانيكه آزمود ابراهيم را پروردگارش به امورى چند پس او بانجام رسانيد آنها را، خدا گفت البته من قرار دادم ترا براى مردم پيشوا (در دين) ابراهيم گفت و از فرزندان من نيز (چنين فرما) خدا گفت نرسد عهد من (كه امامت است) به ستمكاران».
بديهى است مقام امام كه اعظم مناصب و خلافت الله است بكسى اعطاء مى‏شود كه از همه صالحتر و عالمتر و پاكتر باشد و سوابق سوء و انحراف از حق در پرونده زندگيش ثبت نشده باشد.
در اين، نظام در گزينش براى مقامات پايين نيز همين اصل صلاحيت علمى و عملى و قدرت بر اداره و حسن تدبير معيار است وبا وجود اصلح و اليق و اعلم، به صالح و لايق و عالم مقامى اعطاء نمى‏شود.
امتيازات نژادى و طبقه‏اى و صنفى و القاب و عناوين ظاهرى در جامعه اسلامى كه جامعه موعود جهانى و همگانى خواهد بود ملغى و بى‏اعتبار است در برابر قانون همه با هم برابرند عالم با جاهل، عادل با فاسق، والى و رئيس، و صاحب هر مقام سياسى با هر شخص عادى و متعارف مساوى هستند مثلًا حكم قتل عمد، قصاص و شبه عمد و خطا ديه است قاتل هر كس كه باشد و مقتول هم هركس باشد و همچنين حكم خدا در مورد سارق با
شرايطى كه در فقه بيان شده، قطع دست است و حكم زانى رجم يا جلد است سارق و زانى، هر كس و فرزند هر كس و صاحب هر سابقه و وابسته به هر كس و هر فاميل باشد حكم هرگز، تفاوت نخواهد كرد.
اين ويژگى آن جامعه بزرگ اسلامى را در سيرة شخص پيغمبر اكرم (ص) وامير المؤمنين (ع) در جامعه اسلامى مدينه و كوفه ملاحظه كنيد در اين دو جامعه احكام اسلام نسبت به همگان على السواء اجرا مى‏شد. همانطور كه در نماز جماعت فقير در كنار غنى، سياه در كنار سفيد و بنده در كنار مولى يا در صف مقدم قرار مى‏گرفت، در اجراء احكام سياسى و انتظامى نيز به همه على السواء نگاه مى‏شد و حتى به مجالست و معاشرت با فقراء بيشتر رغبت نشان مى‏دادند و آن را عامل تربيت و توانمندى روح و موجب تقرب بخدا مى‏دانستنند و به عكس مجالست با اغنياء و توانگران و مرفهان را كه نسبت به اسلام و مسلمين و اوضاع اجتماعى بى تفاوت بودند موجب دل مردگى و سقوط انسان مى‏شمردند.
در جامعة جهانى اسلام تجمل گرايى و افراط در مصرف و خوش گذرانى و تكلف در پذيرايى‏ها و ميهمانى‏ها و مراسم ديگر و لباس و پوشاك و مركب و مسكن و مطرود است. امورى كه درزمان ما عامل مهم دشوارى زندگى و كمبود عوائد از هزينه و مخارج است كه حتى در مراسمى كه براى اموات برگزار مى‏شود نيز رقابت در پذيرايى‏هاى كمرشكن رايج شده است، به طورى كه مصيبت صاحب عزا دو چندان مى‏شود درحالى كه هزارها جوان دختر و پسر بى همسر، به واسطة فقر از زندگى زناشويى و تشكيل خانواده محروم هستند و مفاسد اجتماعى گوناگون آن، سعادت همة جامعه و امنيت را تهديد مى‏نمايد، ملاحظه مى‏شود كه برخى مرفهان در مجللترين هتلها مبالغى كه با آن مى‏شود خانواده‏هايى را از فقر نجات داد صرف مى‏نمايند، روشن است وقتى در جامعه اين گونه امور افتخار و احترام آفرين باشد فسادهاى بسيار گريبانگير آن جامعه مى‏شود.
امنيت و صلح واقعى و آرامش از ويژگيهاى دولت آقا امام زمان (عج) است، خوفها زايل مى‏شود و جان و مال و آبروى اشخاص در ضمان امان قرار مى‏گيرد و در سراسر جهان امن عمومى حاكم مى‏شود و اختناق و استبداد و استكبار و استضعاف كه همه از آثار حكومتهاى غير الهى است از جهان ريشه كن مى‏گردد و حكومتهاى طواغيت به هر شكل و هر عنوان برچيده مى‏شود.
از اخبار و روايات استفاده مى‏شود:
«كه به واسطة حضرت ولى عصر (أرواحنا فداء) راهها آن قدر امن مى‏شود كه احدى حتى ضعيف ترين مردم از مشرق به مغرب سفر مى‏نمايد، از احدى به او اذيت و آزار نمى‏رسد».(4)
در دولت آن حضرت وضع اقتصاد عمومى بهبود كامل يافته نعمتها فراوان و آبها مهار و زمينها آباد و حاصلخيز و معادن ظاهر مى‏شود تا جايى كه فقيرى كه از بيت المال چيزى دريافت كند باقى نماند، و كسى براى دريافت كمك مالى به خزانة عمومى مراجعه ننمايد و اگر اتفاقاً كسى مراجعه كرد به خود او مى‏گويند هر اندازه نياز دارد دريافت كند كه او هم پس از دريافت وجه از گرفتن پشيمان مى‏شود و در مقام رد آن به خزانه بر مى‏آيد ولى از او قبول نمى‏شود.(5)
از ويژگيهاى ممتاز ديگر آن جامعة جهانى اين است كه همگان در آن موحد و خدا را به يگانگى پرستش مى‏نمايند و شريكى براى او قرار نمى‏دهند، او را بى شريك و بى نظير و واحد و يگانه و يكتا مى‏شناسند.
اين يك امتياز بزرگ و از ويژگيهاى جامعه اسلامى است كه در آن عصر عزيز همه افراد به آن ممتاز و سرفراز مى‏باشند، همه حق را مى‏پرستند و در پرستش حق كسى و چيزى را شريك او نمى‏كنند توحيد خالص و سره و پاك از هر شائبه شرك، حاكم مى‏شود.
مشخصه ديگر كه از بارزترين ويژگى‏هاى آن جامعه موعود و دولت كريمه محسوب مى‏شود، گسترش جهانى قسط و عدل است كه در بيش از يكصد خبر به آن تصريح شده است.
از جمله در بعض روايات به اين لفظ: «يَمْلَاءُها قسطاً و عدلًا كما مُلِئت جوراً و ظلماً».
و به اين لفظ:
«يملاء الله به الأرض قسطاً و عدلًا كما ملئت جوراً و ظلماً».
و در رواياتى به اين لفظ رسيده است:
«بعد ما ملئت جوراً و ظلماً» و در بعض ديگر به تقديم ظلم بر جور. اين الفاظ مشهور و معروف
است و علماى علم حديث شيعه و سنى در احاديث بسيار روايت كرده‏اند و يكى از احاديث كه مانند احاديثى كه به آن اشاره شد مشهور نيست اما جالب و شايان توجه است، اين عبارت است:
«يملأ الله به الأرض نوراً بعد ظلمتها وعدلًا بعد جورها و علماً بعد جهلها(6) خدا زمين را به وسيلة حضرت مهدى (ع) پر از نور و روشنائى مى‏كند بعد از تاريكى و ظلمت آن و پر از عدل مى‏كند بعد از جور و ستم و پر از علم و دانايى مى‏كند بعد از جهل و نادانى».
البته روشن است كه مقصود از تاريكى و ظلمتى كه به آن در اين حديث اشاره شده است، تاريكى ظاهرى كه در اثر غروب آفتاب يا خاموشى‏هاى برق پيدا مى‏شود نيست بلكه مقصود تاريكى‏هايى است كه در آن روزگار در اثر دورى از معارف حقه و نداشتن بينش صحيح و گم كردن راه ارتباط با خدا، جامعه به آن مبتلا مى‏شود.
چنانكه مقصود از نور هم نور حسى نيست بلكه نور معرفت خدا و پيغمبر و امام و درك حقايق و نور عقل و فطرت و وجدان است.
و همچنين مراد ا ز جهل، جهل به علوم متعارفه و مبادى تمدن مادى و تكنولوژى نيست بلكه مراد همين جهلى است كه امروز بر دنياى علم و صنعت مستولى شده و روز به روز رو به افزايش است.
و مراد از علوم، علوم حقيقه و دانايى‏ها و دانش‏هائى است كه به انسان كمال مى‏بخشد و او را از نظر به ظاهر اين عالم به باطن آن مى‏رساند و سبب خوف و خشيت از خداوند متعال مى‏گردد.
پى‏نوشت‏
(1) يونس/ 35
(2) زمر/ 2
(3) بقره/ 124
(4)) منتخب الاثر، ص 308، ف 2، ب 43، ح 2)
(5)) منتخب الاثر، ص 473، ف 7، ب 4)
(6)) كمال‏الدين 260/ 1، ب 24، ح 5)
امامت و مهدويت ج 3 ج به سوى دولت كريمه، آيت الله لطف الله صافى گلپايگانى