پرسش :

آيا صرف گريه كردن و عزادارى براى امام حسين(علیه السلام) براى افرادى كه دچار روزمرگى و معاصى هستند، مى‏تواند سودمند باشد؟


شرح پرسش :
پاسخ :
با توجّه به حقيقت »شفاعت« پاسخ به اين پرسش روشن مى‏شود. در برخى روايات، مواردى ذكر شده كه موجب مى‏گردد انسان‏ها از گناهان، آلودگى‏ها، تعلّقات و وابستگى‏ها پاك گردند. براساس روايات سرّ اين شفاعت- كه يكى از مصاديق آن گريه بر اهل‏بيت و خصوصاً امام حسين )ع( بوده و هم گناهكاران را فرا مى‏گيرد و هم غيرگناهكاران را- برقرارى رابطه خاص ميان انسان و معصومان )ع( است يعنى، هر انسانى كه با انسانى در زندگى دنيوى در ارتباط روحى بوده، هر دو در يك راه بودند، هم‏فكرند، هم‏سليقه، هم‏عقيده و هم‏روش بودند، با هم آشنا بوده و به يكديگر معرفت داشتند نسبت به يكديگر محبت و مودت داشتند واز نظر واقعيت يك رابطه تكوينى ميان اين دو انسان برقرار است.
بنابراين هر شخصى كه به معصومان )ع( معتقد بوده و مطيع آنان باشد و حدالمقدور به گفته‏هايشان عمل كند، فكرش، فكر آنان و عقيده‏اش، عقيده آنان يا دست‏كم مشابه آنان باشد و بر اين اساس به ايشان محبت و معرفت داشته باشد اين همه، بيانگر آن است كه ميان او و معصومان )ع( رابطه‏اى هست يعنى، رابطه درونى ميان وجود او و وجود معصومان در عالم ارواح و عالم باطن برقرار است. هر چه سنخيت او با معصومان )ع( بيشتر باشد، اين ارتباط به همان اندازه قوى‏تر خواهد بود. هر چه كامل‏تر باشد، رابطه‏اش بيشتر و هر چه ناقص‏تر باشد رابطه‏اش كم و كمتر خواهد بود.
وقتى اين رابطه رابطه تكوينى و واقعى پديد آمد موجب مى‏شود تا وحدتى ميان او و معصومان ايجاد شود و اين وحدت نتيجه خود را در قيامت به اين صورت نشان مى‏دهد كه معصومان )ع( وى را- كه يا گناهكار و آلوده است يا دلبسته و وابسته به غير خدا- با جذبه خاص خود براساس وحدت و ارتباط تكوينى كه با آنها پيدا كرده است، به سوى بالا كشيده و در رسيدن به جايگاه بهشتى و لقاى حق و نجات از عذاب‏ها و رنج‏ها يارى مى‏دهند.
با توجه به سرّ شفاعت، درخواهيم يافت كه در آدمى، بايد آمادگى لازم و كشش به سوى خدا وجود داشته باشد تا با ضميمه شفاعت آنان، از گناه و تعلّق رهايى يابد و اين آمادگى تنها در پرتو هم‏رنگى با روح آنان ميسر مى‏شود يعنى، اين نوع شفاعت، تنها به افرادى تعلق مى‏گيرد كه مؤمن بوده، عمل صالح داشته باشند و خداوند تا حدى از ايشان راضى بوده و آنان مطيع اوامر الهى و معصومان و پيرو راستين آنان باشند و خيلى طاغى و عاصى نباشند.(1)
بنابراين هر كسى، مشمول چنين شفاعتى نيست و هر كس با صرف گريه بر اباعبدالله )ع( راهى بهشت نمى‏شود و گناهانش بخشوده نمى‏گردد تا هر خلافى را مرتكب شود و با صرف محبت و رابطه و گريه، بپندارد كه از عذاب‏ها، فشارها، ترس‏ها و اضطراب‏ها نجات خواهد يافت. هر چند محبت حقيقى، انسان را از انجام گناه و دلبستگى‏ها- تا حد امكان- بازمى‏دارد ولى شرايطى براى اين نوع شفاعت وجود دارد و آن، راضى بودن حضرت حق از انسان، ايمان و عمل صالح است.
امام صادق )ع( در نامه‏اى كه به اصحابش نوشت اين مهم را متذكر گرديد: »بدانيد حقيقت آن است كه هيچ كس از خلق خداوند، انسان را از خداوند بى‏نياز نمى‏كند، نه ملك مقرب نه نبى مرسل و نه غير از اينها پس هر كه مسرور ]و شاد است كه‏[ شفاعت شفاعت‏كنندگان براى او سودمند است، بايد ]صبر كند[ و از خدا بخواهد كه از او راضى شود«(2).
پس بايد آلودگى‏ها، گناه‏ها، تعلق‏ها در حدى باشد كه خدا از انسان ناراضى نباشد چرا كه اگر خداوند از آدمى خشنود نباشد، ديگر اين نوع شفاعت، شامل حال او نخواهد شد. اگر انسان با خاطر جمع گناه كند و پشيمان نباشد و ضجّه نكشد و حتى به اين فكر نيفتد كه چرا از آن گناه خلاص نمى‏شود و صرفاً در مجالس امام حسين )ع( اشكى بريزد از مواردى است كه خداوند از او راضى نبوده و در نتيجه مشمول شفاعت امام حسين )ع( نمى‏شود. اما اگر در عين آلودگى و گناه ندامتى و ضجّه‏اى دارد، تأمل و تفكرى در خلاصى از آنها دارد، كوشش مى‏كند خود را هم‏رنگ او در عقيده، فكر و عمل سازد و چون در سرّ وجودش تنفرى به گناه و آلودگى داشته و يك نوع ابتهاج و لذت به هم‏رنگى با اباعبدالله )ع( ممكن است اشك و عزادارى او، براى محو گناهانش سودمند افتد.
به هر حال اگر خواهان شفاعت حضرت حسين )ع( هستيم، بايد به او محبت ورزيده، با عقايد، افكار، اوصاف، اعمال، خصلت‏ها و اخلاق او موافقت كرده و مخالفت نكنيم و مهم‏تر آن كه از حضرت حق- كه در حقيقت شافع اصلى است- بخواهيم كه از ما راضى شود تا در پرتو خشنودى او، از شفاعت امام حسين )ع( بهره‏مند گرديم.
اى خدا آن كن كه از تو مى‏سزد كه ز هر سوراخ مارم مى‏گزد
جان سنگين دارم و دل آهنين ورنه خون گشتى در اين رنج و حنين‏
وقت تنگ آمد مرا و يك نفس پادشاهى كن مرا فريادرس‏
گر مرا اين بار ستارى كنى توبه كردم من ز هرناكردنى‏
توبه‏ام بپذير اين بار دگر تا ببندم بهر توبه صد كمر
من اگر اين بار تقصيرى كنم پس دگر مشنو دعا و گفتنم‏(3)
پى نوشت ها:
(1) در اين خصوص نگا: تجسم عمل و شفاعت، صص 116 -106.
(2) بحارالانوار، ج 8، ص 53.
(3) مثنوى، دفتر 5، ابيات 2262 -2267.