پرسش :

مهمترين نياز عاطفي و رواني كودك در محيط خانواده چیست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
مهمترين نياز عاطفي و رواني كودك در محيط خانواده، مهر و محبت، و توجه و احترام است. كمبودهاي عاطفي كودكان، صدمات جبران ناپذيري به آينده آنان وارد مي‏سازد. كودك بايد احساس كند كه او را دوست دارند و همان طوري كه هست او را قبول دارند اين احساس كودك، باعث حس خودارزشي او مي‏شود و از طرفي حس ايمني و نياز عاطفي كودك ارضا مي‏گردد. تحقيقات نشان مي‏دهد كه ريشه بسياري از ناسازگاري‏هاي دوران جواني و بزرگسالي از دوران كودكي آنان نشأت مي‏گيرد. اگر پدر و مادر بتوانند با رفتار و كردار خويش، نيازمندي‏هاي عاطفي كودكان خود را برآورند، مسلما در بزرگسالي از شخصيت سالمي برخوردار مي‏شوند. اشخاصي كه در كودكي، در محيط خانواده از والدين خود طعم محبّت را نچشيده‏اند، بخصوص محبّت مادر را، در بزرگسالي از شخصيت سالمي برخوردار نمي‏شوند و به گروه‏هاي بزهكار گرايش پيدا مي‏كنند و بيماري‏هاي رواني بيشتر در ميان آنان گسترش پيدا مي‏كند.
به همين دليل است كه پيامبر بزرگ اسلام(ص) مي‏فرمايند: «و قرّوا كباركُم و ارحَموا صِغارَكُمْ؛3 بزرگسالان خود را احترام گذاريد و نسبت به كودكان خويش ترحم و عطوفت نماييد.»
حضرت امام علي(ع) نيز در نزديك‏هاي وفاتش وصيت مي‏كرد كه: «وارحَمْ مِن اهلِكَ الصَّغير وَ وَقّر مِنْهُم الْكَبير؛4 در خانواده خود با كودكان مهربان باش و بزرگترها را احترام كن.»
امام صادق(ع) در همين مورد مي‏فرمايند: «كسي كه نسبت به فرزند خود محبّت بسيار دارد، مشمول رحمت و عنايت مخصوص خداوند متعال است.»
تحقيقات نشان مي‏دهد، نوزاداني كه در آغوش گرم و مهرگستر مادر تغذيه مي‏كنند، تنها تغذيه جسمي نمي‏شوند، بلكه از حيث روحي نيز تغذيه مي‏گردند. زماني كه كودك در آغوش مادر قرار مي‏گيرد، صداي قلب مادر، به كودك آرامش و امنيت خاطر مي‏بخشد. مادراني كه به شيردادن كودكان خود علاقه‏مند نيستند و آنها را با بي‏ميلي و نارضايتي در آغوش مي‏گيرند، حالات در خود فرورفتگي و بي‏حسي در كودكان خود به وجود مي‏آورند.
روان‏شناسان، نخستين ارتباط چشمي ميان مادر و كودك، در لحظه حساس تولّد نوزاد را زمان «شوق ديدار» مي‏نامند. اين ارتباط چشمي، زمينه‏ساز شروع واكنش‏هاي غريزي مولود است. اين رابطه كه حاصل احساس و عواطف مادري است نشأت گرفته از تغييراتي است كه در تركيب و ايجاد ترشحات غدد داخلي به وجود آمده و براي مادر موجب سلسله رفتارهاي غريزي شده است، كه نقش بارزي در حفظ و مراقبت صميمي كودك به عهده دارد. اگر مادر موقع ارضاي نيازهاي كودك، محبّت لازم را ابراز دارد، اوّلين تجارب اجتماعي كودك نيز خوشايند خواهد بود. مادر بايد بين مراقبت بيش از اندازه و عدم مراقبت، موازنه ايجاد كند. توجه كافي و ابراز عواطف واقعي، اصيل و پايدار و به طور كلي روابط مادرانه قوي، باعث مي‏شود كه كودك دنيا را امن و قابل اطمينان بيابد و رشد طبيعي و سلامت شخصيت او تضمين شود.
مطالعه بر رفتار كودكاني كه در پرورشگاه‏ها بزرگ شده‏اند، نشان مي‏دهد كه اغلب آنان در معرض محيط نامناسبي از نظر عاطفي قرار مي‏گيرند، چنين كودكاني از تماس احساساتي و هيجاني گرم خانواده محروم هستند، و چون از مشاهده قيافه‏هاي مهربان و با عاطفه اوليه محروم هستند، در مسير زندگي نمي‏توانند چهره معلمان و ديگران را جانشين قيافه‏هاي دوست داشتني پدر و مادر خود سازند، در نتيجه فاقد محرك‏هاي شخصي و فرصت‏هايي براي ايجاد رشد عاطفي و حس اطمينان و امنيّت هستند و نمي‏توانند روابط صحيح با ديگران برقرار كنند. به عبارت ديگر، جامعه پذيري هرگز در چنين كودكاني، ريشه نگرفته است و اين كودكان محبّت نديده، همواره دچار فقر عاطفي هستند، خلقي توأم با واكنش شديد و كودكانه پيدا مي‏كنند و ممكن است بي‏شرم، ظالم و مخرّب باشند.
چون كودك تجارب اوليه خود را از محيط خانواده كسب مي‏كند، ادراكات و تعبيرات او در پي كسب اين تجارب، طرح ريزي مي‏گردد. و تجارب دوران بعد كه شباهت‏هايي به تجارب اوليه دارد، با آنها ارزيابي مي‏شود. اين انتقال روش و سلوك افراد، كه از روابط خانوادگي سرچشمه مي‏گيرد و بعدا به افراد ديگر منتقل مي‏شود، در ارتباط با ديگران تأثير به سزائي دارد.
اگر والدين، از حساسيت عاطفي بهره كافي نداشته باشند، كودك از راه تقليد و ساختار همانند سازي، خويشتن را همانند پدر و مادر مي‏كند و ناخودآگاه از رفتار آنها شكل مي‏گيرد و مانند آنها بي‏مهر و عاطفه بار مي‏آيد. والدين بايد بدانند كه محيط خانواده محلي است كه كودك در آن مسائل مختلفي را فرا مي‏گيرد. گاهي والدين آگاهانه چيزهايي به كودك مي‏آموزند، ولي در موقعيت‏هاي متعدد، كودك از طرز كار و رفتار والدين چيزهايي ياد مي‏گيرد كه خود آنها متوجّه نيستند. بعضي والدين اشتباها چنين فكر مي‏كنند كه فقط هنگامي كه رفتار و كردار خوبي دارند، مورد سرمشق و الگو واقع مي‏شوند، در حالي كه آنها هميشه و در همه حال سرمشق و الگوي كودكان خود هستند و در همه حال كودكان از رفتار والدين خود سرمشق و الگو مي‏گيرند.