پرسش :

چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی شود؟


شرح پرسش :
پاسخ :
او خداى ما است، خداى خوب و مهربان.
از ما خواسته كه او را بخوانيم.(ادعونى) 1
و او همواره پاسخگوى نيازهاى ما است.(استجب لكم)2 حقيقت دعا براى آن است كه خدا انسان را به حضور بپذيرد و انسان خدايش را زيارت كند. در برجسته‏ترين تعبيرات مناجات شعبانيه چنين مى‏خوانيم: «وَ اَقْبِل اِلَىَّ اِذا ناجَيْتُك؛ مناجات من تنها براى آن است كه تو به من رو كنى، نه براى آن كه چيزى به من بدهى.»
حكمت دعا همان روح دعا است كه داعى خود را در مشهد و مَنْظَر مَدْعُو(آن كه او را مى‏خواند) بداند و او را كه خداى سبحان است، شاهد خويشتن كند. شاهدى كه با اين مشهود پيوند ديگرى برقرار مى‏سازد. 3
هستى ما به دست او است. از اين رو، قابليت و ضعف و نياز ما را مى‏داند؛ خَلَقَ كُلَّ شى‏ء و هو بكل شى‏ء عليم.4 پس سزاوار نيست كه در پيشگاه صاحب هستى سخن از مقام و علم و ثروت و دارايى به ميان آورد. بنده بايد چيزى به عنوان هديه نزد مولا ببرد كه مولا آن را نداشته باشد وگرنه اين هديه ارزشمند نيست. انسان نيز كه بنده خدا است، بايد چيزى به عنوان هديه پيش خدا ببرد كه خداوند آن را نداشته باشد؛ و اين نداشتن هم كمال باشد. اگر بنده در محضر خداوند بگويد من علم آوردم كه آن جا خزائن عظيمِ علم است. اگر بگويد قدرت و خدمت آوردم، آن جا كه همه قدرت لايزال الاهى است. اگر بگويد ايثار آوردم، او محض ايثار و احسان است .پس انسان پيش خدا چه چيزى ببرد؟! در شرفيابى عبد به حضور مولا، غير از مسكنت و ضعف و عجز و ناله و ابتهال و تضرع چيز ديگرى مطلوب نيست؛ و اين حالت عجز و اظهار ندارى هم كمال است. حضرت اميرالمؤمنين على(ع) مى‏فرمايد: «خدايا بس است از نظر عزت براى من كه تو پروردگار و خداى من باشى و اين افتخار براى من بس كه من بنده چون تو خدايى باشم.» من به ربوبيت تو و عبوديت خود اعتراف مى‏كنم و لذا در پيشگاه مولا بايد عجز و ذلت و حقارت خويش را تقديم داشت و گرنه بقيه امور آن جا فراوان است.5
با اين همه او منتظر و مشتاق ارتباط ما است. چه مى‏گويم؟!
آيا ممكن است خداوند، با همه عظمت و بزرگى، مشتاق بنده‏اى حقير و مسكين همچون من باشد؟ آرى. به فرموده امام باقر(ع): «به درستى كه خشنودى خداوند از بازگشت بنده‏اش بيش‏تر است تا از فردى كه در دل شب تاريك مركب سوارى و توشه‏اش را گم كرده باشد و يكباره آن را بيابد.»6
اگر به سوى او حركت كنيم، حضرتش شتابان به استقبالمان مى‏آيد.7
با اين كه ما محتاج اوييم و او از ما بى‏نياز است، ما را از كتم عدم به عرصه وجود آورد در حالى كه از طاعت ما بى‏نياز و از معصيت ما ايمن بود؛ «همانا خداوند سبحان پديده‏ها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بى‏نياز و از نافرمانى آنان در امان بود.»8
او عزيز است و عزت انسان در گرو ارتباط با او است. «انسان وقتى كه از غير خدا چيزى را درخواست مى‏كند، احساس ذلت مى‏كند؛ اما وقتى از خداوند چيزى را طلب مى‏كند، احساس عزت مى‏كند. از اين رو، دعا هم طلب است و هم مطلوب. هم وسيله است و هم غايت، هم مقدمه است و هم نتيجه. اولياى الاهى هيچ چيزى را به اندازه دعا خوش نداشتند و همه خواهش‏ها و آرزوهاى خود را با محبوب واقعى در ميان مى‏گذاشتند و بيش از آن اندازه كه به درخواست و مطلوب خويش اهميت دهند، به خود طلب و راز و نياز اهميت مى‏دادند.9»
«اى كه يادت يادآوران را شرف است، اى كه سپاست سپاس‏گزاران را پيروزى است، اى كه ستايشت ستايشگران را عزت است، اى كه درگاهت برجويندگان باز است.10»
او به ما سخن گفتن و بيان آموخت؛ «خلق الانسان عَلَّمَهُ البيان.11» آنچه نمى‏دانستيم به ما تعليم داد؛ «عَلَّمَ الانسان مالم يعلم.12» او با همه ما است، هر جا كه باشيم؛ «هو معكم اينما كنتم.13» او به ما نزديك است، نزديك‏تر از ما به خويشتن؛ «ان الله يحول بين المرء و قلبه.14» او كريم است و دوست دارد ما هم كريم باشيم و با سخاوت. مردى در حضور رسول اكرم(ص) در مقام دعا عرض كرد: خدايا، پيامبر(ص) و مرا بيامرز. حضرت فرمود: چرا دور رحمت خداوند را سنگ چين كردى؟ چرا فقط من و تو؟ همه مؤمنان را دعا كن. «اذا دعا احدكم فليعم فانّه اوجب للدعا؛ هر گاه دعا مى‏كنيد به دعاى خود عموميت دهيد كه اجابت را حتمى مى كند.15»
او وزش نسيم لطيف نَجوا را در شبستان دل مشاهده مى‏كند و سمت و سوى توجّه ديده‏ها را مى‏داند. «اى كه منظور هر كس را كه اراده تقاضايى از تو كند، مى‏دانى. اى كه ضمير خاموشان را مى‏خوانى، اى كه ناله ناتوانان را مى‏شنوى، اى كه سرشك ترسيدگان را مى‏نگرى.16»
ميان ما و حضرتش هيچ واسطه نيست و هيچ حجابى بين دل ما و آستانش حائل نيست؛ «هيچ حجابى بين خدا و خلق خدا نيست.17» ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست؛ «تو خود حجاب خودى حافظ، از ميان برخيز.»
خداوند پاسخگوى نياز اهل آسمان است؛ همان‏گونه كه اجابت كننده در خواست اهل زمين؛ «هوالذى فى السماء اِلهٌ و فى الارض اِلهٌ.18»
براى سخن گفتن با او به غريو و بانگ و فرياد نياز نيست؛ «اَلَمْ يَعْلَمُوا اّنَّ اللَّه يَعْلَمَ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ اَنَّ اللَّه عَلاَّمُ الغيوب.19»
نه وقت خاصى براى ارتباط بااو مشخص شده است؛ «يا رّبَّ اللَّيْلِ وَ النَّهار.20» و نه جا و مكانى بدان اختصاص يافته است؛ «يا رب الصحارى والقفار يا رب البرارى و البحار؛ اى پروردگار صحراها و كويرها و اى پروردگار بيابان‏ها و درياها.21»
نه از كثرت درخواست خسته مى‏شود؛ «يا مَنْ لا يُبْرِمُهُ اِلْحاحُ الْمُلِحّين؛ اى آن كه اصرار در خواست كنندگان او را به ستوه نياورد.22» و نه خط ارتباطى بااو اشغال مى‏گردد؛ «اى كه تو را شنيدن چيزى از شنيدن چيز ديگر باز نمى‏دارد، اى كه تو را گفتارى از گفتار ديگر مشغول نمى‏سازد، اى كه تو را پرسشى از پرسشى به اشتباه در نمى‏اندازد، اى كه تو را چيزى حجاب چيزى نتواند بود.23»
كافى است باور كنيم هيچ نيستيم و هيچ نداريم. امام صادق(ع) فرمود: «اگر خواستيد دعاى شما مستجاب شود، ابتدا از غير خدا قطع اميد كرده و نااميد شويد تا دلتان به هيچ قدرتى جز حق تكيه نكند. آنگاه دعا كنيد يقيناً اين دعا مستجاب است.24»
خداى سبحان مى‏فرمايد: «امن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء.25» اله و رب آن است كه بتواند مضطر را اجابت كند و آن‏ها كه قدرت اجابت مضطر را ندارند، اله نيستند. آن كس كه نظام آفرينش را آفريد خدا است و هم او مشكلات شما را حل مى‏كند.26 در يك لحظه مى‏تواند پاسخگوى همه خلايق باشد؛ «يا مجيب الدعوات؛ اى پاسخگوى درخواست‏ها.27»
گاهى به زبان دعا مى‏كنيم اما از كد ارتباطى دل غافليم. در دعا بايد تمام ذرات وجود انسان مظهر خواستن و طلب گردد و واقعاً آنچه مى‏خواهد به صورت يك احتياج و استدعا و حاجت در آيد. همان طورى كه اگر در يك نقطه بدن احتياجى پيدا شود، تمام اعضا و جوارح شروع به فعاليت مى‏كنند و حتى ممكن است عضوى به مقدار زياد از كار خود بكاهد براى جبران آن احتياج؛ مثلاً اگر تشنگى بر انسان غلبه كند، اثر تشنگى در وَجَنات وى هويدا مى‏گردد و حلق و كبد و معده و لب و زبان و كام همه مى‏گويند: آب. اگر هم در آن حال بخوابد، آب را خواب مى‏بيند؛ چون واقعاً بدن محتاج آب است. حال روحى و معنوى انسان كه جزئى از عالم خلقت است، نسبت به كل جهان همين گونه است. روح انسان جزئى است از عالم وجود. اگر واقعاً خواهش و احتياجى در وجودش پيدا شود، دستگاه عظيم خلقت او را مهمل نمى‏گذارد. فرق است بين خواندن دعا و دعاى واقعى. تا دل انسان با زبان هماهنگى نداشته باشد، دعاى او واقعى نيست. 28

هر چه روييد از پى محتاج رَست
تابيايد طالبى چيزى كه جست
هر كه جويا شد بيابد عاقبت
مايه‏اش درد است و اصل مرحمت
هر كجا دردى دوا آن جا رود
هر كجا فقرى نوا آن جا رود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى است آب آن جا رود
آب كم جو، تشنگى‏آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست 29
گاهى چيزى را از حضرتش درخواست مى‏كنيم كه به صلاح ما نيست؛ «عسى ان تحبّوا شيئاً و هو شرٌّ لكم.»30
و گاه به خاطر سستى و جبران تن پرورى دست به دعا برمى داريم. دعا بايد در موردى باشد كه انسان دسترسى به مطلوب ندارد و ناتوان است. اما اگر خداوند كليد حاجتى را به دست انسان داده و او كفران نعمت مى‏كند و از به كار بردن آن كليد مضايقه مى‏كند و از خدا مى‏خواهد كه آن در را بگشايد، البته چنين دعايى قابل استجابت نيست. دعا براى تحصيل توانايى است و در صورتى كه توانايى تحصيل مطلوب را به انسان داده باشد، در اين مورد دعا كردن تحصيل حاصل است.31
گاهى، از باب مقايسه خود با ديگران، در طريق احساسات واقع مى‏شويم و براى خويشتن چيزى طلب مى‏كنيم كه به ظاهر در زندگى ديگران مى‏بينيم؛ در حالى كه هر كس فرزند خصال خود و مسؤول اعمال خويشتن است.
گاهى دعاى شفاهى و گفتارى ما با درخواست استعداد و قابليت ما متناسب و هماهنگ نيست؛ همچون كودكى كه درخواست موفقيت در دانشگاه داشته باشد.
گاهى با دل آلوده و يا خاطرى پريشان او را مى‏خوانيم. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «دل‏هاى خود را خوب وارسى كنيد. ببينيد آيا دلتان پاك است يا در آن علاقه به غير خدا نيز وجود دارد. اگر در آن جز خدا نبود، آن گاه هر چه خواستيد از خدا درخواست كنيد كه خدا مى‏دهد.32» چون دعاى موحد مستجاب است و موحد كسى است كه در قلبش جز اعتقاد به حق چيزى راه نيافته باشد. امام حسن(ع) مى‏فرمايد: «اگر كسى مواظب قلبش باشد تا هواجس و خاطراتى كه مورد رضاى خدا نيست در آن خطور نكند، من ضامنم كه مستجاب الدعوه باشد.33» تا مَن مطرح است، محروميت انسان از فيض حتمى است.

گفتم كه كى ببخشى برجان ناتوانم
گفت آن زمان كه نبْود جان در ميانه حائل‏34
از وراى حجاب نفسانيت درخواست كردن در واقع خود را خواندن است. «افرأيت من اتّخذ الِهَة هواه؛ آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده است.35»
با كسوت ظلم وتعدى به بندگان خدا دست را به سوى آسمان بلند كردن، تمسخر خويشتن است. چون ثمره ظلم قساوت دل است و سختى دل به معناى قطع رشته ارتباطى است ميان آسمان و زمين. اگر رمز و راز و نحوه چينش شماره‏هاى خط ارتباطى با محبوب رابدانيم، درخواست همان و اجابت همان. آرى، خداوند در فاعليتش كامل است و در اجابتش هيچ نقصى راه ندارد و هر چه نقص و سستى در شاكله اين ارتباط است از ناحيه ما است. خداوند اجابت را مى‏داند، ما بايد نحوه خواندن را بياموزيم! 36

مرد اين ره باش تا بگشايَدَت
سرمتاب از راه تا بنمايَدَت
بى‏خودى مى‏گفت در پيش خداى
كاى خدا آخر دَرى بر مَن گشاى‏
رابعه آن‏جا مگر بنشسته بود
گفت: اى غافل كِى اين دَر بسته بود؟37
پى‏نوشت:

1. غافر(40):60.
2. همان.
3. حكمت عبادات، جوادى آملى، ص‏236.
4. انعام(6):101.
5. حكمت عبادات، ص‏216.
6. ميزان الحكمه، محمدى رى شهرى، ج‏1، ح 2122.
7. قال الله تعالى: يابن آدم قُمْ اِلَىَّ أَمْسِ اليك و أَمْسِ إِلَىَّ اُهَرْوِلُ اليك؛ همان، ج‏8، ح 16344.
8. نهج البلاغه، خطبه‏193.
9. بيست گفتار، مطهرى، ص 285.
10. مفاتيح الجنان، دعاى جوشن كبير.
11. الرحمن(55):3و4.
12. علق(96):5.
13. حديد(57):4.
14. انفال(8):24.
15. بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج‏93، ص‏313.
16. مفاتيح الجنان، دعاى جوشن كبير.
17. اصول كافى، ج‏1، ص‏139.
18. زخرف(43):84.
19. توبه(9):78.
20. مفاتيح الجنان، دعاى جوشن كبير.
21 - 23. همان.
24. بحارالانوار، ج 72،ص 107.
25. نمل(27):62.
26. حكمت عبادات، ص‏234.
27. مفاتيح الجنان، دعاى جوشن كبير.
28. بيست گفتار، ص‏289.
29. مثنوى معنوى.
30. بقره(2):216.
31. بيست گفتار، ص‏295.
32. امالى، شيخ مفيد، ص‏67.
33. اصول كافى، ج‏2، ص‏67.
34. حافظ
35. جاثيه(45):23.
36. حكمت عبادات، ص‏230 - 232.
37. منطق‏الطير، عطار.