پرسش :

راه کارهاى ایجاد آرامش روان در زندگى فردى از منظر روایات چیست؟


شرح پرسش :
پاسخ :
انسان هر لحظه به خداى متعال و عنایت او احتیاج دارد و اگر عنایت الهى لحظه اى از انسان قطع شود، نابود و هلاک مى گردد. دل انسان تنها با یاد و ذکر خدا مأنوس و آرام است و قلب انسانى با ذکر و نام او نورانى و باصفا مى شود.وقتى قرآن کریم سخن از نماز به میان مى آورد، مى فرماید: «نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید» (طه: 114) و من در یاد شما، به وسیله نماز ظهور کنم و اگر یاد خدا به وسیله نماز ظهور کرد، قلب مطمئن و آرام مى شود.
کسى که دلش با یاد خدا مطمئن و محکم است، آرامش روحى و روانى دارد و هیچ هراسى از غیر خدا ندارد و امیدوار و آرام است; چون متّکى به قدرت و عظمت الهى است و انوار الهى در درونش رسوخ کرده و یاد خدا عامل طمأنینه او شده است. در سوره «معارج» آیه 20 درباره اسرار نماز مى فرماید: «طبع انسان در برابر شداید جزع مى کند و اگر خیرى به او رسید، سعى مى کند انحصارطلب باشد و به دیگران ندهد و اگر رنج و شرّى به او برسد، جزع و بى تابى مى کند، صبر را از دست مى دهد; و اگر خیرى به او برسد، از دیگران منع مى کند، مگر نمازگزاران; این ها طبیعت را کوبیده اند و فطرت را احیا کرده اند و خاصیت نماز احیاى فطرت است.»33 از این رو، نماز و یاد خداست که احیاگر دل و درون است و باعث رفع نگرانى ها و اضطراب ها مى شود و باعث آرامش انسان مى گردد.
یکى از دانشمندان اسلامى مى گوید: از طریق ذکر خدا، همه مخاوف و ترس ها و بیم ها از میان برمى خیزند و همه ناراحتى ها از آدمى سترده مى شوند. آن گاه که فرد به یاد خدا مى افتد، قلبش با طمأنینه، معمور و آباد گشته، مالامالِ از رضا مى شود; قلبى که قبلا آکنده از ترس و یأس بوده است. لطف و توجه پروردگار، قلب ذاکر را زیر سایه خود قرار مى دهد و انسان به این یقین و قاطعیت مى رسد که رهیدن از ناراحتى هاى درونى، سهل و هموار است و مى توان وسوسه ها را درهم کوبید و تخیّلات باطل را از خود دور ساخت. چنین فردِ ذاکرى با خداست و از هیچ امرى بیمناک نبوده، از هیچ چیزى نمى ترسد و به هیچ عارضه روانى دچار نمى گردد. این حالت به خاطر ثباتى که خداوند متعال در دل او ایجاد مى کند، به هم مى رسد.34
پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «مَثَل خانه اى که در آن از خدا یاد مى شود و خانه اى که در آن ذکرى از خدا به میان نمى آید، مانند مثل موجود زنده و مرده است.»35
یعنى دلى که مرکز یاد خداست، آباد و آرام است و دلى که از یاد خدا تهى است، ویران و تاریک است و اندوه و اضطراب آن را فرا گرفته. تنها یاد خدا و ذکر او دل هاى پریشان را دوا مى کند.
گاندى مى گوید: «دعا و نماز، زندگى ام را نجات داده است. بدون آن باید از مدت ها پیش دیوانه مى شدم. من در تجارب زندگى عمومى و خصوصى خود، تلخ کامى هاى بسیار سخت داشته ام که مرا دست خوش ناامیدى مى ساخت. اگر توانسته ام بر این ناامیدى ها چیره شوم، به خاطر نمازها و نیایش هایم بوده است.
دعا و نماز را مانند حقیقت بخشى از زندگى خود نمى شمارم، فقط به خاطر نیاز و احتیاج شدید روحى آن ها را به کار مى بسته ام; زیرا اغلب خود را در وضع و حالى مى یافتم که احتمالا بدون دعا و نماز نمى توانستم شادمان باشم. هر چه زمان گذشت، اعتقاد من به خداوند افزایش یافت و نیاز من به دعا و نماز بیشتر مى شد و بدون آن زندگى برایم سرد و تهى بود.»36
آقاى الکسیس کارل مى گوید: «نیایش در روح و جسم تأثیر مى گذارد و احساس عرفانى و احساس اخلاقى را توأماً تقویت مى کند. در چهره کسانى که به نیایش مى پردازند، حسّ وظیفه شناسى، قلّت حسد و شرارت و حُسن نیکى و خیرخواهى نسبت به دیگران خوانده مى شود. نیایش، خصایل خود را با علامات بسیار مشخص و منحصر به فردى نشان مى دهد: صفاى دل، متانت رفتار، انبساط خاطر، شادى بى دغدغه، چهره پر از یقین، استعداد هدایت، آمادگى براى پذیرش حق و راضى بودن به رضاى پروردگار.»37
ایمان به خدا و راز و نیاز با او به انسان امید و توان مى دهد و انسان احساس مى کند به پناهگاه مطمئن و با قدرتى متّکى است و از این رو، احساس نشاط و توانمندى مى کند و اگر این ارتباط با آن منبع عظمت و رحمت قطع باشد، احساس دل تنگى و نگرانى در او ایجاد مى شود و به بیمارى هاى روانى گرفتار مى آید. به این حقیقت روان شناسان و روان کاوان بزرگى همچون یونگ، اریک فروم، ویلیام جیمز و دیگران اشاره کرده اند و ایمان به خدا را اساس آرامش و سلامت روان مى دانند.38
حضرت على(علیه السلام) در نهج البلاغه خطبه 225 مى فرماید: «پروردگارا! تو از هر مونسى براى دوستانت مونس ترى و از همه آن ها براى کسانى که به تو اعتماد کنند، براى کارگزارى، آماده ترى. پروردگارا! آنان را در باطن دلشان مشاهده مى کنى و در اعماق ضمیرشان بر حال آنان آگاهى و میزان معرفت و بصیرتشان را مى دانى، رازهاى آنان نزد تو آشکار است و دل هاى آنان در فراق تو بى تاب. اگر تنهایى سبب وحشت آنان گردد، یاد تو مونس آن هاست، و اگر سختى ها بر آنان فرو ریزد، به تو پناه مى برند.»
خلاصه آنکه یکى از عوامل آرامش روان و سلامتى روح نماز و یاد خداست و اگر نماز با توجه و معنویت ویژه انجام شود، آثار و برکات ویژه اى در آرامش روح و روان و در نتیجه، در زندگى فردى خواهد داشت.
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چه مانعى دارد که چون یکى از شما غم و اندوهى از غم هاى دنیا بر او در آید، وضو بگیرد و به مسجد رود و دو رکعت نماز بخواند و براى رفع اندوه خود، خدا را بخواند؟ مگر نشنیده اید که خداوند مى فرماید: از صبر و نماز یارى بجویید.»39
6. اعتقاد به قضا و قدر
منظور از این مسئله، ترک اعتراض بر مقدّرات الهیه در باطن و ظاهر و در گفتار و عمل است. صاحب مرتبه رضا، پیوسته در لذت، بهجت و سرور و راحتى است; زیرا نزد او تفاوتى نیست میان فقر و غنا، بقا و فنا، عزت و ذلت، مرض و صحّت، و موت و حیات. هیچ کدام بر دل او گران نیست; زیرا همه را صادر از خداى متعال مى داند. به واسطه محبت حق ـ که بر دل او رسوخ نموده ـ بر همه افعال خدا عاشق است و آنچه از او مى رسد، بر طبعش موافق است.
بنابراین، معتقد به قضا و قدر الهى هرچه را که خدا بر او تقدیر کند، خیر مى داند و از این رو، محزون و اندوهگین نمى شود; چنان که امام جعفر صادق(علیه السلام)مى فرماید: «در شگفتم از کار مرد مسلمان که خدا هیچ امرى از براى او مقدّر نمى کند، مگر اینکه خیر اوست، و اگر بدن او را با قیچى پاره پاره کنند خیر اوست، و اگر ملک مشرق و مغرب به او عطا کنند، باز خیر او است.»40
در اهمیت تسلیم بر قضا و قدر الهى همین بس که حضرت صادق(علیه السلام) در جواب میزان شناسى مؤمن فرمودند: «به تسلیم و رضا در آنچه بر او وارد مى شود از شادى و اندوه.»41 شخص راضى بر قدر الهى آن چنان مشغول محبت حضرت دوست است که از آنچه بر او وارد مى شود، المى احساس نمى کند و مى گوید:
در بلا هم مى چشم لذات او ماتِ اویم ماتِ اویم ماتِ او42
اعتماد بر قضا و قدر الهى برطرف کننده غم هاست; چنان که امیرمؤمنان على(علیه السلام)مى فرماید: «اعتماد کردن بر قَدَرِ الهى چه طردکننده خوبى براى غم هاست.»43
و از امام صادق(علیه السلام) روایت است که «اگر هر چیز بر طبق قضا و قدر است، پس حزن و اندوه چرا؟»44
7. گفتن ذکرهاى مخصوص
هر ذکرى از آن نظر که یاد خداست، باعث آرامش است، اما ذکرهاى مخصوصى در روایات آمده اند که داراى خواص ویژه براى از بین بردن حزن و غم هستند که بیان این ذکرها و شرایط آن ها و محدوده آن ها خود بحث مستقل و مفصّلى مى طلبد. در اینجا، فقط به عنوان نمونه روایتى از حضرت باقر(علیه السلام) ذکر مى شود:
حضرت باقر(علیه السلام) مى فرماید: «در ذکر "لا حولَ ولا قوَّةَ الاّ باللّه" شفاى نود و نه درد است که کم ترین آن دردها غم و غصّه است.»45
8. استغفار زیاد
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «هرکس زیاد استغفار کند خداوند او را از هر غمى رها و از هر تنگى خارج مى سازد و او را روزى دهد از جایى که گمان نمى برد.»46
روشن است که استغفار تنها ذکر زبانى نیست، بلکه نوعى توجه به خدا و یاد اوست که با این توجه و یاد، دل آرام مى گیرد.
9. ترک حسادت
مرحوم ملّا احمد نراقى مى گوید: «مخفى نماند که حسد، اشدّ امراض نفسانیه و دشوارترین همه و بدترین رذایل و خبیث ترین آن هاست.
عقبه زین صعب تر در راه نیست اى خُنک آن کس حسد همراه نیست صاحب حسد خود را به عذاب دنیا گرفتار و به عقاب عقبا مبتلا مى سازد; زیرا که حسود در دنیا لحظه اى از حزن و الم و غصّه و غم خالى نیست; چون که او هر نعمتى که از کسى دید متألّم مى شود و چون نعمت خدا نسبت به بندگان بى نهایت است و هرگز منقطع نمى شود، پس حسود بى چاره پیوسته محزون و غمناک است.47
خداوند متعال در وصف یهود مى فرماید: «اَم یَحسدونَ النّاسَ على ما آتیهم اللّه مِن فضلهِ» (نساء: 54); یا اینکه به مردم در برابر آنچه خدا از فضلش به آن ها بخشیده حسد مى ورزند.
و در وصف منافقان مى فرماید: «اِن تَمسسکُم حسنةٌ تَسؤُهم.» (آل عمران: 120); اگر فتح و پیروزى و یا پیشامد خوبى براى شما رخ دهد، آن ها ناراحت مى شوند.
ـ «اِن تُصبکَ حسنةٌ تُسُؤْهم» (توبه: 50); اگر به تو نیکى رسد، آن ها را ناراحت مى کند.
از دو آیه اخیر، مى توان فهمید که حسادت منافقان نسبت به مؤمنان موجب ناراحتى و سختى براى آن ها بود که هر نعمت و خوبى که به مؤمنان مى رسید، باعث ناراحتى شان مى شد. حسد آثار نامطلوبى بر جسم و روان انسان دارد.
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) مى فرماید: «حسد رنجور مى سازد.»48
این رنجش مى تواند هم رنجش جسمى و هم رنجش روانى باشد. اما رنجش روانى او به سبب ناراحت بودن از رسیدن نعمت به دیگران است و همیشه شخص از این نظر خود را رنج مى دهد و راحتى خود را سلب مى کند.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «آسایشى براى حسود نیست.»49
در روایت دیگر، حضرت على(علیه السلام)مى فرماید: «حسود غمگین است.»50
رنجش جسمانى حسود به سبب ارتباط روان با جسم است. امروزه این حقیقت مسلّم شده که بیمارى هاى جسمانى در بسیارى از موارد، عامل روانى دارند و در طب امروز، بحث هاى مشروحى تحت عنوان «بیمارى هاى روان تنى» دیده مى شود که به این قسم بیمارى ها اختصاص دارد.51
از امیرالمؤمنین على(علیه السلام) روایت است که «عجیب است که حسودها از سلامت بدن هاى خود غافلند.»52
در روایت دیگرى، حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام)فرمودند: «تن درستى از کمى حسد است.»53
حسد از دو نظر مى تواند موجب اضطراب و تشویش روان شود: یکى آنکه نفس حسد موجب رنجش است ـ که بیان شد; دیگر آنکه حسد مى تواند موجب گناهان و رفتارهایى شود که خود سبب تشویش و اضطراب مى گردند. بسیارى از گناهان از قبیل قتل ها و جنایات، علتشان حسادت است.
10. زندگى پاکیزه ناشى از عمل صالح
خداوند متعال مى فرماید: «مَن عَملَ صالِحاً مِن ذَکر اَو اُنثى و هُوَ مؤمنٌ فَلنحیینَّه حیوةً طیِّبةً» (نحل: 97); هر کس عمل شایسته اى انجام دهد، در حالى که مؤمن است، خواه مرد باشد یا زن، به او حیات پاکیزه مى بخشیم.
روشن است که زندگى پاکیزه، که ثمره عمل شایسته مؤمن است، آن زندگى است که از آلودگى و بدى دور است و قطعاً یکى از ویژگى هاى زندگى پاکیزه، آرامش است. حال اگر فرد، زندگى پاکیزه دارد، آرامش فردى حاصل است و اگر افراد جامعه زندگى پاک دارند، جامعه یک جامعه اى آرامى است.
11. هم نشینى با مؤمن
هم نشینى با مؤمنان و انسان هاى صالح موجب آرامش انسان مى شود; چرا که انسان در همنشینى با آن ها به یاد خدا مى افتد و یاد خدا موجب آرامش دل است.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «مؤمن به وسیله مؤمن آرامش مى یابد; همان گونه که تشنه با آب خنک و گوارا آرامش مى یابد.»54
از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) سؤال شد که با چه کسانى مجالست و مصاحبت کنیم؟ حضرت در پاسخ فرمودند: «کسى که دیدارش شما را به یاد خدا اندازد و سخنانش بر علم و دانش شما بیفزاید و رفتارش آخرت را به یاد شما آورد.»
کسى که انسان را به یاد خدا اندازد، علاوه بر اینکه خود موجب تسکین نفس انسان است، با تذکر یاد الهى نیز موجب آرامش دل مى گردد.
عوامل بسیارى در روایات معصومان(علیهم السلام)براى ایجاد آرامش و رفع اضطراب بیان شده اند که بیان همه آن ها در وسع این نوشتار نیست. از این رو، به موارد عمده آن ها اکتفا شد.
پى نوشت ها
1ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربى، 1983 م، ج 74، ص 211.
2ـ شهید ثانى، مسکّن الفؤاد، قم، آل البیت، 1407 ق، ص 42.
3ـ تمیمى آمدى، غررالحکم، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ص 185.
4ـ محمد عثمان نجاتى، قرآن و روان شناسى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1373، ص 376
5ـ ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1363، ج 1، ص 642 به نقل از: آیین زندگى، ص 152.
6ـ شیخ عباس قمى، سفینة البحار، ج 1، ص 447.
7ـ محمد محمدى رى شهرى، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث، ج 3، ص 284.
8ـ ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدى قائنى، چ دوم، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1367، ص 154.
9ـ هنرى لو پیرلو، استرس دائمى، ترجمه عباس قریب، مشهد، درخشش، ص 223.
10و11ـ حسن راشدى، نمازشناسى، تهران، ستاد اقامه نماز، 1377، ج 2، ص 67 / ص 43.
12ـ آلکسیس کارل، نیایش، ترجمه على شریعتى، تهران، الهام، 1377، ص 63.
13ـ محمدحسین طباطبائى، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامى، ج 2، ص 40.
14ـ اسراء: 44.
15ـ سید رضى، نهج البلاغه، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1372، خ 213.
16ـ محمدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، تهران، اسوه، ج 2، ص 212.
17ـ مرتضى مطهرى، سیرى در نهج البلاغه، قم، دارالتبلیغ اسلامى، 1354، ص 33.
18ـ رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «به حاضر و غایب امّتم و آنانى که از اصلاب مردان و ارحام زنان تا قیامت به دنیا مى آیند، سفارش مى کنم که صله رحم کنند، اگرچه به فاصله یک سال راه باشد; زیرا صله رحم جزو دین است.» (محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 72، باب 3، روایت 73.)
19ـ کسى از پیامبر پرسید: هدف از رسالت تو چیست؟ فرمود: «هدف از رسالت من بندگى خدا، شکستن بت ها و پیوند میان ارحام است.» (همان، ج 38، باب 65، روایت 49.)
20ـ همان، ج 74، باب 17، حدیث 10.
21ـ همان، ج 73، باب 13، حدیث 9.
22ـ راغب اصفهانى، مفردات، ص 91.
23ـ سید محمدحسین طباطبائى، پیشین، ج 2، ذیل آیه 1 سوره نساء.
24ـ عبدعلى جمعه حویزى، تفسیر نورالثقلین، قم، مجاهدى، 1358 ق، ج 2، ص 394.
25ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 71، ص 109 به نقل از: نهایه ابن اثیر.
26ـ محمدمهدى نراقى، جامع السعادت، قم، اسماعیلیان، 1383 ق، ج 2، ص 256.
27ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 256.
28ـ مجله معرفت، ش 46، ص 32.
29ـ سعید شاملو، بهداشت روانى، ص 590.
30ـ دیماتئو ام. رابین، روان شناسى سلامت، ترجمه سید مهدى موسوى اصل و همکاران، تهران، سمت، 1378، ص 590.
31ـ مجله معرفت، ش 46، ص 37.
32و33ـ عبدالله جوادى آملى، اسرار عبادات، ص 31 / ص 41.
34ـ محمد غزالى، مکاشفة القلوب، ص 145-147.
35ـ بحارالانوار، ج 75، ص 207.
36ـ مهاتما گاندى، همه مردم برادرند، ترجمه محمود تفضّلى، تهران، امیرکبیر، 136، ص 106.
37ـ آلکسیس کارل، پیشین، ج 8، ص 31.
38ـ مهدى پروا، روان شناسى یکتاپرستى، تهران، نشر انتشار، 1380، ص 78.
39ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 100.
40و41ـ محمدبن یعقوب کلینى، پیشین، ج 2، ص 62 / ج 2، ص 63.
42ـ محمدمهدى نراقى، پیشین، ص 771.
43ـ محمد محمدى رى شهرى، پیشین، ص 394، ماده «حزن».
44و45ـ بحارالانوار، ج 75، ص 190 / ج 71، ص 88.
46ـ محمد محمدى رى شهرى، پیشین، ج 7، ص 252.
47ـ محمدمهدى نراقى، پیشین، ص 456.
48ـ مستدرک الوسائل، ج 12، باب 55، روایت 13401، ص 20.
49و50ـ محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 70، ص 256 و ج 75، ص 10 / تمیمى آمدى، پیشین، ص 300 / ص 299.
51ـ ناصر مکارم شیرازى، پیشین، ج 3، ص 424.
52و53ـ نهج البلاغه، حکمت 215، ص 446 / ص 452.
54ـ بحارالانوار، ج 67، باب 8، روایت 10، ص 165.

منابع
ـ مصطفى حسینى دشتى، معارف و معاریف، قم، بى تا، 1376;
ـ پریرخ دادستان، روان شناسى مرضى تحوّلى از کودکى تا بزرگسالى، تهران، سمت، 1376، ج 1;
ـ بهروز میلانى فر، بهداشت روانى، تهران، نشر قومس، 1374.