پرسش :

چرا اسما و صفات خدا در قرآن كريم به صورت مذكر آمده است - و چرا خطاب قرآن، اكثرا به مردان است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
درباره‏ى قسمت او سؤال، بايد به صرف و نحو زبان عربى توجه كرد. در زبان فارسى، ما هيچ علامتى براى تفكيك مذكر از مؤنث نداريم و براى مثال، جمله‏ى »او آمد« را هم در مورد آمدن يك زن مى‏توانيم به كار ببريم و هم در مورد آمدن يك مرد. اما برخى زبان‏هاى دنيا و از جمله زبان عربى )و نيز مثلا زبان فرانسه(، كلمات مذكر را از كلمات مؤنث جدا مى‏كنند و اين تفكيك را نه تنها در مورد انسان‏ها به كار مى‏برند، بلكه تمامى الفاظشان به نحوى است كه از يكى از اين دو حالت خارج نيست؛ يعنى همه‏ى كلمات به لحاظ لفظى، يا مذكر است و يا مؤنث. مثلا در زبان عربى، كلمات خورشيد )الشمس( و ميز )المنضدة(، مؤنث محسوب مى‏شوند و كلمات ماه )القمر( و صندلى )الكرسى(، مذكر؛ و لذا فعلى كه پس از كلمه‏ى »شمس« بيايد، مؤنث؛ و فعلى كه پس از كلمه‏ى »قمر« بيايد، به لحاظ لفظى مذكر محسوب مى‏شود؛ در حالى كه حقيقتا مذكر و مؤنث بودن در مورد ماه و خورشيد، معنى ندارد. در مورد خدا نيز مطلب به همين قرار است. البته اين، يك امر وضعى و قراردادى است كه مدت‏ها قبل از نزول قرآن انجام شده بود. كار دين اين نيست كه بيايد قراردادهاى زبانى و سخن گفتن را تغيير دهد و الفاظ جديدى وضع كند؛ بلكه هر دينى، بناچار در ميان يك قومى آمده است كه آن قوم، زبان خاص خود را داشته‏اند و آن دين ناچار است در هنگام تكلم، از زبان‏هاى مردم استفاده كند تا امكان فهم آن براى مردم باشد: و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم (ابراهيم 4/14: )و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آن‏ها تبيين كند.
در مورد قسمت دوم سؤال نيز باز بايد به ساختار زبان عربى توجه كرد. در زبان عربى، هرگاه به گروهى اشاره شود كه همگى زن باشند، از ضمير مؤنث استفاده مى‏شود؛ اما اگر به گروهى اشاره شود كه در آن هم مرد و هم زن باشند، از ضمير مذكر استفاده مى‏شود. ضمير مذكر در اين جا به اين معنى نيست كه فقط مردان مورد خطابند. در واقع ضماير جمع مذكر، دو كاربرد دارند: هم براى »فقط مردان« به كار مى‏روند و هم براى »هم مردان و هم زنان«؛ در حالى كه ضماير جمع مؤنث تنها يك كاربرد دارند و براى »فقط زنان« به كار مى‏روند. لذا قرآن كريم هم هرگاه بخواهد همه‏ى انسان‏ها - هم مرد و هم زن - را با هم مورد خطاب قرار دهد، چاره‏اى ندارد جز اين كه از ضمير جمع مذكر استفاده كند. اين ضميرها نيز هيچ‏گاه به اين معنا نيستند كه فقط مردان مخاطب واقع شده‏اند؛ مثلا وقتى در قرآن كريم آمده است: يا أيها الناس انا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان أكرمكم عندالله اتقيكم، (حجرات / 13) اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملت ملت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى حاصل كنيد. در حقيقت، ارجمندترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست. به خوبى روشن است كه »همه‏ى مردم« )ناس( مورد خطابند و نه فقط مردان؛ اما به لحاظ تنگناهاى زبانى و قواعد حاكم بر زبان عربى )كه البته هر زبانى تنگناهاى خاص خود را دارد( قرآن چاره‏اى ندارد جز اين كه براى خطاب قرار دادن زنان و مردان، ضمير جمع مذكر را به كار گيرد. به عنوان مثالى ديگر، مى‏توان از آيه‏ى زير ياد كرد كه تا وقتى مخاطب، زنان پيامبر )ص( مى‏باشند، ضماير جمع مؤنث به كار گرفته مى‏شود، اما وقتى مخاطب، اهل بيت پيامبر )ص( مى‏شوند - كه در آن‏ها هم حضرت فاطمه )س( حضور دارند، هم حضرت على )ع( و حسنين )ع( - ضمير جمع مذكر به كار گرفته مى‏شود:
»يا نساء النبى لستن كأحد من النساء ان اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا - و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الأولى و أقمن الصلوة و آتين الزكوة و اطعن الله و رسوله، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا(احزاب 32 - 33/33: ) اى همسران پيامبر! شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر] نيستيد، اگر سر پروا داريد. پس به ناز سخن مگوييد تا [مبادا] آن كه در دلش بيمارى است، طمع ورزد؛ و گفتارى شايسته بگوييد - در خانه‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت‏هاى خود را آشكار نكنيد و نماز بر پا داريد و زكات بدهيد و خدا و رسولش را فرمان بريد. خدا قطعا مى‏خواهد آلودگى را از شما اهل بيت بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند. .