پرسش :

طول عمر امام زمان چگونه با علوم تجربى قابل توجيه است؟


شرح پرسش :
پاسخ :
پيش از ورود به پاسخ اين سؤال، تذكر چند نكته ضرورى است:

الف: مسأله طولانى بودن عمر حضرت ولى عصر (عج)، مسأله‌‏اى است كه سال‏‌ها پيش از ولادت ايشان توسط ساير معصومين (ع) بيان شده بود؛ مثلا در كتاب‌‏هاى «كمال الدين و تمام النعمة» و «كفاية الأثر» حديثى از امام حسن مجتبى (ع) نقل شده است كه حضرت فرمود: «عمر فرزند نهم از فرزندان برادرم حسين (ع) را خدا در غيبتش طولانى نمايد. سپس به قدرت خود، او را آشكار سازد؛ در صورت جوانى كه كم‏تر از چهل سال داشته باشد: ذلك ليعلم أن الله على كل شى‏ء قدير(اقتباس از اين آيه‏‌ى شريفه است كه: لتعلموا أن الله على كل شى‏ء قدير(طلاق 12/65)، براى اين كه بدانيد خداوند بر هر كارى تواناست).(منتخب الأثر، ص 206)

ب: مسأله طولانى بودن عمر از نظر خود قرآن كريم، امر ناممكنى نيست؛ چنان كه درباره‌‏ى حضرت نوح (ع) آمده كه مدت دعوت وى فقط نهصد و پنجاه سال بوده است. قرآن كريم مى‌‏فرمايد: «فلبث فيهم الف سنة الا خمسين عام(عنكبوت 14/29) و در روايات شيعه و سنى از حضرت خضر (ع) ياد شده كه مصاحب حضرت موسى (ع) و از عمر جاويدان برخوردار بوده است.

پ: قرآن كريم انسان را از غرور علم ناقص بر حذر داشته و تذكر داده است: «و ما اوتيتم من العلم الا قليلا؛( اسراء 85/17) و از علم، جز بهره‌‏ى اندكى به شما داده نشده است.) امروزه اين مطلب مورد پذيرش همه دانشمندان واقع شده است و مجهولاتى كه هنوز علم پرده از اسرار آن‏‌ها برنداشته، به مراتب بيش از امورى است كه علم به آن‏ها پى برده است. اين مطلب، يک تواضع علمى در انسان پديد مى‌‏آورد كه اگر به سر چيزى پى نبرد، بلافاصله در صدد انكار آن برنيايد.

ت: همه پذيرفته‏‌اند كه مبناى علم تجربى در اثبات يا ابطال هر حادثه‌‏اى، استقرا است، يعنى براى اين كه هر فرضيه‌‏اى اثبات يا ابطال شود، بايد دنبال شواهد اثبات كننده يا ابطال كننده‌‏ى آن در خارج رفت و از آن جا كه استقرا همواره استقراى ناقص است، يا به بيان ساده‌‏تر، از آن جا كه عالم طبيعت به قدرى وسيع و گسترده است كه ما نمى‏‌توانيم تمامى موارد مورد نظر در فرضيه را مورد آزمايش قرار دهيم، بنابراين هيچ گاه يک فرضيه در علم تجربى به ثبوت قطعى نمى‌رسد و همواره در معرض اين هست كه با پيدايش يک مثال نقض، آن فرضيه رد و فرضيه‏‌ى جديدى جايگزين آن شود. لذا هر فرضيه‌‏اى تا زمانى درست است كه مثال نقضى براى آن پيدا نشود. اما اگر مثال نقض پيدا شد، «انصاف علمىپم حكم مى‌‏كند كه ما به جاى ناديده گرفتن آن مثال نقض، دست از آن فرضيه برداريم و دنبال فرضيه‌‏ى جديدى باشيم. لذا حتى اگر فرضيه‏‌اى در علم تجربى گفت: عمر انسان‏‌ها محدود به مثلا صد و پنجاه سال است» - كه البته هيچ گاه چنين فرضيه‌‏اى در علم مطرح نشده است - همين كه به ما خبر دهند: شخصى به نام حضرت نوح (ع) وجود داشته كه عمرش بيش از 950 سال بوده است، اين فرضيه خود به خود ابطال مى‌‏شود. توجه شود كه اين مقدمه‏‌ى چهارم، بحثى است در فلسفه‏‌ى علم كه احتمالا درك آن براى اكثر دانش آموزان متوسطه، به ويژه سال‌‏هاى اول و دوم دشوار است و طرح آن براى اين سنين چندان توصيه نمى‏‌شود. (براى مطالعه‌‏ى بيش‏تر درباره‏‌ى غير قطعى بودن علوم تجربى، رك: آلن ف چالمرز، چيستى علم، ترجمه سعيد زيبا كلام)

پس از اين مقدمات، اكنون به سراغ علوم تجربى و به ويژه علم زيست شناسى برويم و ببينيم كه به هر حال، نظر اين علم در مورد عمر طولانى چيست؟
حقيقت اين است كه علم زيست شناسى نه تنها منكر عمر طولانى نيست، بلكه از دو حيث، وجود عمر طولانى را مى‌‏پذيرد:

1) دليل اول، از حيث مبانى زيست شناسى: در اين علم، اصل بر حيات است و مرگ است كه دليل مى‏‌خواهد و نه حيات؛ يعنى اگر در تمامى فرضيه‌‏هاى اين علم و شاخه‌‏هاى آن، به ويژه علم پزشكى توجه شود، آشكار خواهد شد كه اين علم، وجود حيات در موجودات جاندار را يك امر عادى و طبيعى مى‏‌داند و مرگ آن‏‌ها را يک امر غير طبيعى؛ همان طور كه سلامت را امرى طبيعى مى‌‏داند و بيمارى را امرى غير طبيعى به بيان خيلى ساده‌‏تر، يک زيست شناس و يک پزشك هيچ گاه از يك انسان نمى‌‏پرسد: تو چرا زنده‌‏اى؟ يا: تو چرا سالم هستى؟ بلكه وقتى مرگ يا بيماريى رخ مى‏‌دهد، آن گاه است كه مى‏‌پرسد: چرا او مرد؟ يا چرا او بيمار شد؟ يعنى همواره براى مرگ و بيمارى است كه دنبال دليل و علت خارجى مى‏‌گردد و نه براى زنده ماندن و سلامت بودن و اين تلقى در تک تک ما نيز وجود دارد. هر وقت كسى مى‌‏ميرد، بلافاصله مى‌‏پرسيم: چرا مرد؟ آيا مريض بود؟ آيا تصادف كرد؟ آيا حادثه‏‌ى ناگوارى برايش رخ داد؟ يعنى، همگى اصل را بر حيات مى‏‌دانيم. حال، اگر اصل بر حيات است و اگر هيچ يک از اين حوادث ناگوار مثل تصادف، مريضى و... براى كسى پيش نيايد، زنده ماندن او امرى طبيعى و عادى است و نه امرى غير طبيعى؛ ولى چون اغلب افراد خيلى زود اين حوادث برايشان پيش مى‌‏آيد و زود مى‏‌ميرند، اگر كسى اين حوادث برايش پيش نيايد، اندكى تعجب مى‌‏كنيم و مى‏‌پرسيم: چگونه ممكن است او بيش از هزار سال عمر كند؟ در واقع، سؤال اصلى ما بايد اين باشد: «چگونه ممكن است كسى هزار سال زندگى كند و اين حوادث ناگوار كه منجر به مرگ مى‏‌شوند، براى او پيش نيايد؟» وقتى صورت مسأله به اين شكل در آيد، ديگر امرى محال نخواهد بود؛ بلكه به راحتى مى‌‏توانيم بپذيريم كه اگر كسى اصول سلامت را مو به مو رعايت كند و به مشيت الهى از حوادث ناگوارى همچون تصادف، زلزله و... در امان بماند، طبيعى است كه سال‌‏هاى سال زندگى مى‏‌كند. در نهايت، به خاطر همين پذيرش اصيل بودن حيات و عرضى بودن مرگ است كه زيست شناسان در سراسر جهان در تلاشند تا راه‌‏هايى براى جلوگيرى از مرگ و بيش‏تر كردن عمر انسان‌‏ها بيابند؛ در حالى كه اگر اصل بر اين بود كه مثلا انسان‏‌ها در صد سالگى بميرند، چنين تلاش‏‌هايى كاملا لغو و بيهوده بود.

2) دليل دوم بر اين كه علم تجربى طول عمر را مى‌‏پذيرد، وجود افرادى است كه عمرهاى بسيار طولانى داشته‌‏اند. حتى اگر از امثال نوح (ع) و خضر (ع) هم كه در آيات و روايات از آن‏ها خبر داده شده است، صرف نظر كنيم، افراد زيادى در طول تاريخ ثبت شده‌‏اند كه عمرهاى بسيار طولانى داشته‌‏اند و اصطلاحا به اين افراد معمر مى‌‏گويند. از جمله مى‏‌توان به كتاب‏هاى: «المعمرين»، نوشته‏‌ى هشام بن محمد بن سائب كلبى (متوفى 204 ق) و «المعمرون و الوصايا» (اين كتاب به تحقيق عبدالمنعم عامر توسط داراحياء الكتب العربيه در سال 1961 در قاهره منتشر شده است) نوشته‏‌ى ابوحاتم سهل بن محمد سجستانى (متوفى 250 ق) اشاره كرد.(به نقل از »محمد رضا حكيمى،خورشيد مغرب، ص 199)
آقاى محمد رضا حكيمى نام 15 كتاب حاوى اسامى معمرين را در تاب خورشيد مغرب، صص 198 - 199 نقل كرده است. حتى اگر كسى به اين كتب قدما نيز اعتماد نكند، مى‌‏تواند به گزارش‏‌هايى كه در چند دهه‌‏ى اخير در مطبوعات مختلف درج شده است، اعتماد كند؛ زيرا در همين زمان خود ما، افرادى بوده‏‌اند كه بالغ بر 250 سال سن داشته‌‏اند و حتى موى آن‏ها سپيد نشده است.(سالنامه‌‏ى پاريس، سال 1311، بخش دوم، ص 100، چاپ تهران، به نقل از خورشيد مغرب، ص 200)، آيت الله صافى گلپايگانى اسامى تعداد فراوانى از معمرين با مدت عمرشان و منبعى كه اين مطلب را ذكر كرده، نقل كرده است كه صدها نفر از آن‏ها تقريبا معاصر ما مى‌‏باشند.( رك: نويد امن و امان، صص 214 - 226)
با اين مقدمات، وقتى اصل طول عمر در علوم تجربى پذيرفته شده باشد، خيلى طبيعى است كه خداوند آخرين حجت خود را عمرى دراز بخشد؛ همان طور كه اولين آورنده‌‏ى شريعت خود (يعنى حضرت نوح (ع) را نيز عمرى دراز بخشيد.)
شهيد محمد باقر صدر مى‌‏گويد: «نمى‏‌دانم آيا اين، به واقع يك تصادف است كه دو تن، فقط دو تن در تاريخ انسان به پا خيزند و عالم بشريت را از محتواى فاسد خود خالى كنند و سپس آن را از نو بسازند؟ و اين هر دو، عمرى دراز داشته باشند؛ بسيار درازتر از عمرهاى متعارف! يكى نقش خود را در گذشته‌‏ى تاريخ ايفا كند؛ يعنى: نوح پيغمبر (ع) كه قرآن كريم به صراحت مى‌‏فرمايد: 950 سال در ميان قوم خود زيست. پس از طوفان، جهان بشريت را از نو بنا كرد و ديگرى، نقش خود را در آينده‏‌ى تاريخ ايفا نمود؛ يعنى مهدى كه تاكنون بيش از 1000 سال در ميان قوم خود زيسته است و او نيز به هنگام ظهور خود، جهان بشريت را از نو بنا خواهد كرد. ما كه طبق فرموده‌‏ى قرآن كريم، نوح را با 1000 سال عمر مى‌‏پذيريم، چگونه مهدى را نپذيريم؟! (رساله‏‌ى بحث حول المهدى كه در آغاز كتاب البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان، نوشته‏‌ى عالم معروف سنى، على بن حسام الدين متقى هندى (متوفى 975) به چاپ رسيده است، به تصحيح على اكبر غفارى در قم، صص 5 - 45) به نقل از محمد رضا حكيمى، خورشيد مغرب، ص 302)
براى بحثى مفصل درباره‏‌ى طول عمر امام زمان (عج) و ديدگاه‌‏هاى علوم تجربى در اين باره، رک: محمد رضا حكيمى، خورشيد مغرب، صص 192 - 215؛ آيت الله صافى گلپايگانى، نويد امن و امان، صص 165 - 228)